دسته بندی | علوم اجتماعی |
بازدید ها | 1 |
فرمت فایل | doc |
حجم فایل | 197 کیلو بایت |
تعداد صفحات فایل | 261 |
فهرست مطالب
عنوان صفحه
پشگفتار................................. 1
چکیده................................... 3
فصل اول : طرح تحقیق
مقدمه................................... 5
بیان مسئله.............................. 6
ضرورت و اهمیت پژوهش..................... 8
موضوع تحقیق............................. 10
تعریف موضوع تحقیق....................... 10
هدف کلی................................. 10
اهداف فرعی.............................. 10
فرضیه کلی............................... 11
فرضیات فرعی............................. 11
متغیرهای تحقیق.......................... 11
محدودیت های تحقیق....................... 11
محیط پژوهش.............................. 12
تعریف اصطلاحات و واژه ها................. 12
تعریف اصطلاحات تخصصی..................... 14
تعریف عملیاتی........................... 15
فصل دوم : پیشینه تحقیق
مقدمه................................... 19
اضطراب.................................. 19
تعریف اضطراب ، جنبه ها و جلوه های مختلف آن 21
اضطراب به عنوان پاسخ آموخته شده......... 26
اضطراب در معنای نداشتن کنترل............ 27
کنار آمدن با اضطراب..................... 28
شخصیت مضطرب............................. 29
اضطراب بنیادی : شالوده روان رنجوری...... 31
نظریه های اضطراب........................ 35
1- نظریه روانکاوی (فروید)............... 35
انواع اضطراب............................ 37
مکانیزمهای دفاعی علیه اضطراب............ 40
سرکوبی.................................. 41
انکار................................... 42
واکنش وارونه............................ 43
فرافکنی................................. 43
واپس روی................................ 44
دلیل تراشی.............................. 44
جابجایی................................. 45
والایش................................... 46
2- نظریه روانشناسی فردی (آدلر).......... 48
3- نظریه درمان عقلانی- عاطفی (الیس)...... 51
4- نظریه درمان مراجع محوری (راجرز)...... 51
5- نظریه روان درمانی گشتالت (پرز)....... 52
6- نظریه واقعیت درمانی (گلاسر)........... 54
7- نظریه رفتار درمانی................... 55
عوامل کاهش اضطراب ...................... 57
شخصیت چیست؟............................. 67
بررسی شخصیت............................. 69
اصول شخصیت شناسی........................ 71
تاثیر عوامل زیستی بر شخصیت.............. 73
تشابه شخصیت در دوقلوها.................. 73
نظریه های شخصیت......................... 76
1- نظریه کارل یونگ...................... 76
نگرش ها : برونگرایی و درونگرایی ........ 77
کارکردهای روان شناختی................... 78
تیپ های روان شناختی (درونگرا و برونگرا). 80
ویژگی شخصیتی برونگرا.................... 83
ویژگی شخصیتی درونگرا.................... 84
ناهشیار شخصی............................ 85
عقده ها................................. 86
ناهشیار جمعی............................ 87
پژوهش در نظریه یونگ..................... 89
تیپ های روان شناختی (درونگرا و برونگرا). 89
2- نظریه هانس آیزنک..................... 93
ابعاد شخصیت : برونگرایی ، روان رنجور خویی و روان پریش خویی 93
برونگرایی............................... 96
روان رنجور خویی......................... 98
روان پریش خویی.......................... 99
نقش اصلی وراثت.......................... 100
رابرت مک کری و پل کاستا : مدل پنج عاملی. 101
ثبات عوامل.............................. 103
همبستگی هیجانی و رفتاری................. 104
3- نظریه روانکاوی (فروید)............... 106
الف- دیدگاه ساختی شخصیت................. 106
نهاد.................................... 106
خود..................................... 107
فراخود.................................. 108
ب- شخصیت به مثابه ی فرایندی پویا........ 109
ج- شخصیت به مثابه فرایند تکاملی......... 110
د- دیدگاه جبری رشد شخصیت............... 111
4- نظریه روانشناسی فرد (آدلر)........... 112
5- نظریه روان درمانی گشتالت (پرز)....... 115
6- نظریه درمان مبتنی بر تحلیل محاوره ای (برن) 116
7- نظریه واقعیت درمانی (گلاسر)........... 118
8- نظریه رفتار درمانی................... 119
فصل سوم : روش تحقیق
جامعه آماری ، نمونه و روش اندازه گیری... 122
ابزار جمع آوری اطلاعات و ویژگی های آن.... 122
ویژگی های ابزار پژوهش................... 123
پرسشنامه مقیاس اضطراب کتل............... 123
میدان کاربرد آزمون...................... 123
پژوهش های مربوط به توصیف ماهیت و اعتبار یا درستی مقیاس اضطرا........................................ ب 126
الف- تحول هوشیاری نسبت به خود........... 131
ب- نیروی من............................. 131
ج- گرایش پارانویایی..................... 132
د- گرایش به گنهکاری..................... 132
هـ- تنش ارگی............................ 133
نکاتی درباره اجرای تست.................. 133
دستور اجرای پرسشنامه.................... 134
روش تصحیح و نمره گذاری.................. 136
پرسشنامه مقیاس درونگرایی- برونگرایی میشل گوکلن 140
دستور اجرای پرسشنامه.................... 140
روش تصحیح و نمره گذاری ................. 141
فصل چهارم: تجزیه و تحلیل داده ها
تجزیه و تحلیل داده ها .................. 145
فصل پنجم: جمع بندی و نتیجه گیری تحقیق
خلاصه تحقیق ............................. 150
تحلیل نتایج............................. 150
پیشنهادات............................... 151
منابع و ماخذ ........................... 152
پیوست ها ............................... 153
پیشگفتار:
اضطراب به منزلۀ فقدان آرامش، تردید، عدم اعتماد در تسلط بر موفقیتها است و به نظر محصول فرعی هرنوع تحریک کشانندهای شدید است که دربرابر آن پاسخهای مهار شده امکان پذیرنیست.
تصویر شخصیت مضطرب، سیمای فرد نگرانی را به دست میدهد که نسبت به تنیدگیها حساس است و در یک ناایمنی اجتماعی و جهانی زندگی میکند، همچنین فعالیتهای خود را از پیش با شکست مواجه میبیندو برای خود و نزدیکان خود نگران است.
از سوی دیگر شخصیت مفهومی بسیار پیچیده در روانشناسی است که آگاهی از آن شالوده اغلب روان درمانیها و نظریههای آسیب شناسی را تشکیل میدهد. شاید بدون اغراق بتوان گفت که بدون آگاهی از این مفهوم، نمیتوان روشهای روان درمانی و تعدادی از اختلالهای روانشناختی را به روشنی درک کرد.
ویژگیهای هر انسانی منحصر به فرد است، اما به نظر میرسد که میتوان آنها را طبقه بندی کرد به عبارت دیگر، میتوان در ویژگیهای انسانها تشابهاتی یافت. روانشناسان سعی کردهاند افراد را در طبقات مختلف جای دهند. طبقه بندی شناخته شدهای که کارل گوستاویونگ پیشنهاد کرده، طبقه بندی به صورت « درونگرایی- برون گرایی » است.
انسان دورنگرا فردی است که معمولاً د ر خود فرو میرود و در سازگاری با واقعیت دشواری دارد و از فعالیتهای عینی و ملموس گریزان است.
انسان برونگرا فردی است که دنیای بیرون برایش اهمیت دارد. او بدون دشواریی با اطرافیان سازگار میشود، و از کارهای عینی و ملموس خوشش میآید.
چکیده:
در این پژوهش رابطۀ بین اضطراب و تیپهای شخصیتی درون گرا و برون گرا مورد بررسی قرار گرفته است. به این منظور 50 نفر از بین دانشجویان دختر رشتۀ مشاوره و راهنمایی، ورودی 84 ، مقطع کارشناسی، دانشکدۀ روانشناسی و علوم اجتماعی، مجتمع ولیعصر، واحد تهران مرکز به عنوان گروه نمونه به روش تصادفی انتخاب گردید.
ابزار پژوهش در مورد اضطراب دانشجویان، پرسشنامۀ اضطراب کتل است و در مورد تیپهای شخصیتی دانشجویان، مقیاس درونگرایی- برونگرایی میشل گوکلن است.
فرضیۀ اصلی پژوهش این بود که بین اضطراب و تیپ درونگرا ، برونگرا و میانگرا رابطۀ معنی داری وجود دارد و با توجه به روش همبستگی پیرسون و آزمون توکی مشخص شد که بین اضطراب و ویژگی های شخصیتی ( درونگرا- برونگرا- میانگرا) رابطه معناداری وجود دارد.
اصطلاعات کلیدی: اضطراب، درونگرایی، برونگرایی
مقدمه
از دیدگاه یونگ ( 1913 ) پدیدههای درونگرایی[1] و برونگرایی[2] دو جنبۀ مهم از شخصیت انسان را تشکیل میدهند. هنگامی که توجه به اشیاء یا امور خارج چنان شدید باشد که افعال ارادی و اعمال آدمی نتیجۀ ارزیابی ذهنی نباشد، بلکه معمول مناسبات امور و عوامل خارجی باشد، برونگرایی خوانده میشود
( سیاسی، علی اکبر، 1371، ص 82 )
افراد درونگرا، از لحاظ روانی دارای سرعت فعالیت مغزی بالاتر ازحد طبیعی هستند و این امر سبب میشود که افراد درونگرا به قوای محرکه[3] کمتر از حد طبیعی نیاز پیدا نمایند. افراد درونگرا ، دارای دیدگاه درونی و ذهنی هستند و آمادگی بیشتری را برای خود داری و تسلط بر نفس خویش از خود نشان میدهند. این افراد اوقات خود را به مطالعه و بیشتر در تنهایی سپری نموده و کمتر مایل به معاشرت با دیگران هستند.
از سوی دیگر، افراد برونگرا دارای دیگاه عینی و خارجی هستند و سرعت فعالیت مغزی آنها پایینتر از حد طبیعی است، و میزان تسلط آنها بر نفس خود نسبت به افراد درونگرا کمتر است. شخصیتهای برونگرا خوش مشرب و اجتماعی هستند و فعالیتهای هیجان انگیز را دوست دارند.
شخصیتهای درونگرا، احساساتشان را بیان نمیکنند و دوستان زیادی ندارند و همچنین ساکت و متفکر هستند.
از سوی دیگر، اضطراب در سراسر طبقه بندی بیماریهای روانی به چشم میخورد. این اختلال بالاترین حد رنج روانی است و غالباً با ترس که دارای پارهای از خصیصههای روان شناختی و فیزیولوژیکی است متشبه میشود. اضطراب بدون آنکه به منزلۀ انگیزش باشد، در بیشتر موارد نیروی ایجاد اغتشاش و فروریختگی سازمان رفتارهاست. ( پروفسور ژ.کُراز، ترجمۀ دکتر منصور و دادستان، 1381، ص[4] 28 ) اضطراب یک ترس درونی شده است از اینکه مبادا تجارب درد آور تکرار شوند. از دیدگاه فروید، اضطراب هستۀ مرکزی روان نژندی و علامت اخطاری به خود است.
بیان مسئله :
بسیاری از افرادی که در معرض اضطرابهای مداوم قرار میگیرند ممکن است نسبت به زندگی دارای دیدگاه منفی شوند. ولی باید اعلام نمود که اضطراب در زندگی افراد به علت انتخابی است که آنها برای ادامۀ زندگی خویش انجام دادهاند و این انتخاب بنا به هر دلیلی ممکن است آنها را با مشکلات مواجه کرده باشد.
اما نکتۀ مهم این است که تمایل افراد به درونگرایی در زمان رویارویی با اضطرابهای ممتد این توانایی را به آنها میدهد که با تمرکز بیشتری به مشکل خود توجه نموده و نهایتاً در حل آن کوشش نموده و موفق شوند.
اضطراب زمانی مایۀ نگرانی بالینی میشود که به چنان سطح شدیدی رسیده باشد که توانایی عمل کردن در زندگی روزمره را مختل کند، به طوری که فرد دچار حالت ناسازگارانهای شده باشد که مشخصۀ آن واکنشهای جسمانی و روانی شدید است. این تجربیات شدید، غیر منطقی و توانکاه اساس اختلالهای اضطرابی[5] هستند که هر سال 19 درصد از آمریکاییها را مبتلا میسازد. ( هالجین و ویتبورن، ترجمۀ سید محمدی، 1385، ص 264 ) [6]
اگر درونگرایی و برونگرایی در حد کمال در افراد ظاهر شوند، دو شخصیت نا بهنجار را بوجود میآورند که اولی به صورت اختلال اسکیزوفرنی و دومی به صورت اختلال هیستری تظاهر خواهد نمود. تعداد این افراد البته بسیار کم است و اکثریت مردم میان این دو قطب نهایی جای دارند. عدهای نزدیکتر به قطب نهایی درونگرایی و گروهی نزدیکتر به قطب نهایی برونگرایی هستند، و عدۀ کثیری هم هر دو جنبۀ برونگرایی و درونگرایی را به صورت متعادل دارا میباشند یعنی به نوعی میانگرا هستند که اصلاح ambivert به آنها اطلاق میشود. ( سیاسی، علی اکبر به نقل از یونگ، 1913 )
ضرورت و اهمیت پژوهش:
زمانی که افراد به مدت نسبتاً طولانی در معرض اضطراب مزمن[7] قرار میگیرند، سیستمهای عصبی آنها به گونهای خود را تنظیم مینمایند که فرد به طور طبیعی در حالت بیداری، هوشیاری بیشتری را نسبت به وقایع اطراف خویش نشان میدهد. این امر سبب میشود که نیاز به محرک خارجی در آنها کمتر شده و تا زمانی که منبع اضطراب کشف و رفع نگردد به سوی درونگرایی متمایل میشوند. ( بنزیگر، 1999 ) بنابراین وجود اضطراب در افراد جامعه تأثیر بسزایی در میزان درونگرایی و برونگرایی آنها دارد. به گونهای که ممکن است یک فرد برونگرا در اثر شدت فشارهای وارده ناشی از اضطراب به تدریج به فردی درونگرا تبدیل شود و در صورتی که این فشار همچنان ادامه داشته باشد، ممکن است در افرادی که با مشاغل اجتماعی سروکار دارند و باید در تعامل دائم با جامعه باشند، سبب کاهش شدید کارآیی آنها شود.
براساس دیدگاه آیزنک[8] ، نظریۀ یونگ مبنی بر اینکه « درونگرایی به عنوان یک حالت روانشناختی طبیعی در شرایط خاص محیطی است » صحیح میباشد و این امر مبتنی بر خواص فیزیولوژیکی بدن است و به عنوان یک واکنش در برابر اضطراب تلقی میشود.
نظریۀ آیزنک اشاره به این دارد که بروز درونگرایی و برونگرایی در افراد همیشه حالت نسبی داشته و در ارتباط با وقایع خارجی زندگی آنها میباشد به صورتی که در شرایط مناسب افراد دارای یک حد تعادل در رفتارهای درونگرا یا برونگرا خویش بوده و بر اساس شرایط زندگی خویش ممکن است بیشتر به سوی درونگرایی و برونگرایی متمایل شوند.
به طور مثال فردی که در حالت عادی برونگرا است ممکن است پس از تماس طولانی مدت با اضطراب مزمن تبدیل به یک فرد برونگرا شود و پس از رفع اضطراب میتواند دوباره به شخصیت درونگرای خویش برگشت نماید ( آیزنک، 1981 )
از سوی دیگر افراد درونگرا در مواردی که جامعه شان افراد برونگرا مورد تقدیر و ستایش قرار می گیرند، دچار خجالت زدگی و احساس کم ارزشی می کنند( آردن، 1996) .
موضوع تحقیق :
بررسی رابطۀ بین اضطراب و تیپهای شخصیتی دانشجویان دختر
تعریف موضوع تحقیق :
این بررسی در ارتباط با دانشجویان دختر رشتۀ مشاوره و راهنمایی دانشگاه ولیعصر ( واحد تهران مرکز ) انجام شده است. این پژوهش، بررسی رابطه بین اضطراب این گروه دانشجویان و ویژگی های شخصیتی درونگرا و برونگرا و میانگرا است و اینکه آیا میزان اضطراب با تیپ شخصیتی درونگرا و برونگراو میانگرا دانشجویان رابطه دارد؟
هدف کلی :
شناسایی رابطۀ بین اضطراب و تیپهای شخصیتی درونگرا، برونگرای و میانگرا دانشجویان دختر
اهداف فرعی :
1-شناسایی رابطۀ بین اضطراب خفیف و متوسط، و شخصیتهای برونگرا و میانگرا
2-شناسایی رابطۀ بین اضطراب شدید و شخصیتهای درونگرا
فرضیۀ کلی :
بین اضطراب و تیپهای شخصیتی درونگرا و برونگرا دانشجویان دختر رابطه وجود دارد.
فرضیات فرعی :
1-شخصیتهای برونگرا و میانگرا معمولاً دارای اضطراب خفیف و متوسط هستند.
2-شخصیتهای درونگرا معمولاً دارای اضطراب شدید هستند.
متغیرهای تحقیق :
متغیر مستقل :تیپ ها یا ویژگی های شخصیتی درونگرا، برونگرا، میانگرا
متغیر وابسته : اضطراب
محدودیتهای تحقیق :
الف - محدودیتهایی که در اختیار پژوهشگر میباشد :
1- زمان اجرای تحقیق از محدودیتهایی است که در اختیار پژوهشگر است که زمان مناسب را انتخاب کند.
2- مکان که در این تحقیق دانشگاه آزاد اسلامی، واحد تهران مرکز مورد بررسی قرار گرفته است.
3- تعداد آزمودنیها که در این تحقیق 50 نفر از دانشجویان رشتۀ مشاوره و راهنمای مورد بررسی قرار گرفتهاند.
ب-محدودیتهایی که خارج از کنترل پژوهشگر میباشد :
1- طبقۀ اجتماعی و سطح فرهنگی آزمودنیها
2- میزان صداقت آزمودنیها
3- تفکر متفاوت آزمودنیها
محیط پژوهش :
مکان اجرای پژوهش دانشگاه آزاد اسلامی، واحد تهران مرکز، دانشکدۀ روانشناسی وعلوم اجتماعی می باشد، که با همکاری دانشجویان ، محیطی مناسب برای اجرای این پژوهش فراهم گردید.
تعریف اصطلاحات و واژهها :
آزمودنی ( subject )
افرادی هستند که ابزار اندازه گیری در مراحل پژوهش بواسطۀ آنان تکمیل گردیده است.
پرسشنامه ( Inventory )
پرسشنامه، وسیلهای کم حجم و بدون صرف وقت زیاد است که بیشتر در تحقیقات علوم رفتاری مورد استفاده قرار میگیرد. و شامل جملهها یا پرسشهای متعددی دربارۀ خصوصیات ، رفتارها، و نگرشها و ... به کار میرود.
فرضیه ( Hypothesis )
تحقیق به روش علمی حول محور یک مسئله یا مشکل صورت میگیرد. قدرت تصور و حدس ذهنی انسان به عنوان یک محقق به او امکان میدهد تا در مورد موضوعات مختلف بیاندیشید، حدس بزند، تصویر ذهنی ایجاد کند و راه حلهای مختلف پیشنهاد کند. یک محقق از همین روش برای طرح یک یا چند فرضیه برای نتیجه تحقیق استفاده میکند. بنابراین میتوان فرضیه تحقیق را یک حدس علمی یا پیش داوری دانست که بوسیلۀ جمع آوری حقایقی که منجربه تأ یید یا رد آن فرضیه شده، مورد آزمایش نیز قرار میگیرد.
به عبارت دیگر، فرضیه راه حل پیشنهادی محقق برای حل مسئله تحقیق یا نتیجۀ تحقیق است.
متغیر ( Variable )
مشخصه، یک عنصر، یک پدیده یا هر چیزی است که قابلیت تغییر داشته و میتواند مقادیر مختلفی را بپذیرد. به عبارت دیگر متغیر صفتی است قابل اندازه گیری که از شخصی به شخص دیگر قابل انتقال است.
نمره ( Score )
عددی که از یک تست بدست میآید و معرف تراز موقعیت است.
تعریف اصطلاحات تخصصی
اضطراب ( anxiety )
اضطراب یک ترس درونی شده است از اینکه مبادا تجارب درد آور گذشته تکرار شوند. از دیدگاه فروید، کششهای غریزی نامطلوب موجب اضطراب میشوند. اضطراب با احساس ترس مترادف است با این تفاوت که ترس منشاء خارجی دارد در حالی که اضطراب منشاء درونی دارد. ( شفیع آبادی، 1378، ص 52 )
درون گرایی ( introversion )
رفتاری است که با دیدگاه درونی- ذهنی همراه بوده و فرد درونگرا آمادگی بیشتری برای خود داری و تسلط بر نفس از خود نشان میدهد. این افراد کمتر تمایل به حضور در جمع دارند وبیشتر دقت خود را به مطالعه و فعالیتهای ذهنی انفرادی میگذارنند. ( آیزنک ، 1947 )
برونگرایی ( extraversion )
رفتاری است که با دیدگاه عینی و خارجی مشخص شده و با فعالیت عملی بالاتری همراه است. افراد برونگرا آمادگی کمتری برای تسلط خویش دارند. ( آیزنک ، 1947 )
تعریف عملیاتی
فرد مضطرب
فردی است که در گزینش آزمودنیها از طریق پرسشنامۀ اضطراب کتل، نمرۀ اصلی یا تراز شدهای بالاتر از 4 کسب نماید.
فرد درونگرا
فردی است که در گزینش آزمودنیها از طریق پرسشنامۀ مقیاس درونگرایی- برونگرایی میشل گوکلن در ستون I ( درونگرایی ) بیشتر از 25 پاسخ را مطابق کلید پاسخ دهد.
فرد برونگرا
فردی است که در گزینش آزمودنیها از طریق پرسشنامۀ مقیاس درونگرایی- برونگرایی میشل گوکلن در ستون II ( برونگرایی ) بیشتر از 25 پاسخ را مطابق کلید پاسخ دهد.
فرد میانگرا
فردی است که در گزینش آزمودنی ها از طریق پرسشنامۀ مقیاس درونگرایی – برونگرایی میشل گوکلن در ستون II و I بین 15 تا 35 پاسخ را مطابق کلید پاسخ دهد.
خلاصۀ سایر فصول
فصل دوم، شامل سابقه موضوع تحقیق است و اینکه چه نتایجی از تحقیقات و موضوعات مشابه بدست آمده است.
در فصل سوم، روش این تحقیق، آزمودنیها و چگونگی روش گزینش آنها، روش جمع آوری دادهها و روشهای آماری بیان میشود.
در فصل چهارم ، یافتههای تحقیق و تجزیه و تحلیل آنها خواهد آمد.
و در نهایت در فصل پنجم، خلاصۀ تحقیق ، تحلیل نتایج ، پیشنهادات و پیوستها خواد آمد.
مقدمه
اضطراب واکنشی است که فرد در مقابل یک موقعیت ضربه آمیز از خود نشان می دهد و در مهار کردن آن ناتوان است. در واقع اضطراب یک کشانندۀ ثانوی است که پاسخی اجتنابی را در بر می گیرد.
شخصیت مجموعه ای سازمان یافته از خصوصیات نسبتا پایدار و مداوم است که بر روی هم یک فرد را از سایر افراد متمایز می کند. شخصیت را براساس صفت بارز به شخصیت های درونگرا ، برونگرا و ... تقسیم کرده اند، که هرکدام از این شخصیت ها ویژگی های خاص خود را دارند.
اضطراب
اضطراب در سراسر طبقه بندی بیماریهای روانی به چشم میخورد. این اختلال بالاترین حد رنج روانی است. اضطراب غالباً با ترس که داری پارهای از خصیصههای روان شناختی و فیزیولوژیکی است مشتبه میشود و ترجمۀ دقیق کلمۀ ترس[9] که توسط فروید به کار رفته مسایلی را در زمینۀ فهم اصطلاحات مطرح میکند. باید گفت که با پیشرفت بررسیهای مرضی نه تنها در راه متمایز کردن اشکال اضطراب گام برداشته شده بلکه تفاوتهای روان شناختی و فیزیولوژیکی ( گل هورن[10] ) آن با ترس نشان داده شده و حتی در نمایاندن این تفاوت از راه تحلیل عوامل ( کتل[11] و بارتلت[12] 1971 ) توفیق حاصل شده است. اضطراب بدون آن که به منزلۀ انگیزش باشد در بیشتر موارد نیزوی نیروی ایجاد اغتشاش و فروریختگی سازمان رفتارهاست.
فروید ( در سال 1895 ) سازمان یافتگی اضطراب را زیر عنوان روان آزردگی اضطراب به صورت یک بیماری مستقل بنا کرد. این روان آزردگی دارای دو گروه از نشانههای مرضی است: گروه اول گروهی است که در آن اضطراب به شکل حاد به صورت یک تجربۀ روان تنی[13] نشان داده میشود و گروه دوم گروهی است که فرد تظاهرات گوناگون بدنی را به شکل نشانههای مرضی آزردگیهای جسمانی از خود بروز میدهد.
اضطراب به شکل یک بحران حاد، غالباً چندین دقیقه طول میکشد، و در موارد افراطی چندین ساعت ادامه دارد. فرد در خود احساس نامطبوعی از یک ترس نا معین « ترس بدون موضوع » وحشت زدگی، بلکه درماندگی و حتی مرگ دارد. در اکثریت عظیمی از موارد، به این حالات، تظاهرات دستگاه عصبی مستقل، مشابه آنچه در هیجانها وجود دارد، افزوده میشوند: از قبیل تپش قلب، مشکلات تنفسی همراه با احساس فشردگی قفسۀ صدری و خفگی، تعرق مفرط، لرزه، کم تنودی[14] و احساس سستی در پاها، در پارهای از موارد میل به ادرار کردن میتواند به این بحران پایان بخشد. این نوع اضطراب به حوادث خاصی وابسته نیست و به همین دلیل به اضطراب
« نوسانی » موسوم است. اما با این وجود ممکن است با پارهای از کیفیاتی که از طنین فردی غنی باشند در رابطه باشد.
به نظر میرسد که هر فرد از نظر دستگاه مستقل عصبی تظاهرات خاص خود را دارد، و این امر به سود نظریۀ لاسه[15] است، فیزیولوژیستی که برای وی هر فرد دارای یک پاسخ اختصاصی و خود خاسته در برابر تنیدگی[16] هاست.
اختلالات بدنی را که دارای طول مدت بیشتری هستند غالباً به اضطراب مزمن یا « معادلهای بحران اضطراب » ( فروید) تعبیر کردهاند. این اختلالات ممکن است با بحرانهای گاهگاهی همراه و یا از آنها مستقل باشند.
تعریف اضطراب ، جنبهها و جلوههای مختلف آن
اضطراب به منزلۀ بخشی از زندگی هر انسان، در همۀ افراد در حدّی اعتدال آمیز وجود دارد و در این حدّ، به عنوان پاسخی سازش یافته تلقی میشود به گونهای که میتوان گفت ، « اگر اضطراب نبود، همۀ ما پشت میزها یمان به خواب میرفتیم » ( استیفن[17] ، 1982؛ به نقل از کامر[18] ، 1995 ) . فقدان اضطراب ممکن است ما را با مشکلات و خطرات قابل ملاحظهای مواجه کند: اضطراب است که ما را وا میدارد تا برای معاینهای کلی به پزشک مراجعه کنیم؛ کتابهایی را که از کتابخانه به عاریت گرفتهایم بازگردانیم؛ در یک جادۀ لغزنده با احتیاط رانندگی کنیم ... و بدین ترتیب زندگی طولانیتر، سازندهتر و بارورتری داشته باشیم . بنابراین اضطراب به منزلۀ بخشی از زندگی هر انسان، یکی از مؤلفههای ساختار شخصیت وی را تشکیل میدهد و از این زاویه است که پارهای از اضطرابهای دوران کودکی و نوجوانی را میتوان بهنجار دانست و تأثیر مثبت آنها را بر فرایند تحول پذیرفت ؛ چرا که این فرصت را برای افراد فراهم میآورند تا مکانیزمهای سازشی خود را در جهت مواجهه با منابع تنیدگی زا[19] و اضطراب انگیز گسترش دهند.
به عبارت دیگر، میتوان گفت که اضطراب در پارهای از مواقع، سازندگی و خلاقیت را در فرد ایجاد میکند، امکان تجسم موقعیتها و سلطه بر آنها را فراهم میآورد و یا آنکه وی را برمیانگیزد تا به جدّی با مسئولیت مهمی مانند آماده شدن برای یک امتحان یا پذیرفتن یک وظیفۀ اجتماعی مواجه شود.
بالعکس، اضطراب مرضی نیز وجود دارد، چرا که اگر حدّی از اضطراب میتواند سازنده و مفید باشد و اگر اغلب مردم اضطراب را تجربه میکنند، امّا این حالت ممکن است جنبۀ مزمن و مداوم بیابد که در این صورت نه تنها نمیتوان پاسخ را سازش یافته تلقی کرد که فرد را از بخش عمدهای از امکاناتش محروم میکند،
فقط براساس راهبردهای محدود کنندۀ آزادی و انعطاف فردی کاهش مییابد و طیف گستردۀ اختلالهای اضطرابی را که از اختلالهای شناختی و بدنی تا ترسهای غیر موجه و وحشتزدگیها گستردهاند، به وجود میآورد.
الف) اضطراب، عموماً یک انتظار به ستوه آونده است، به منزلۀ چیزی است که ممکن است در تنشی گسترده و موحش و اغلب بینام، اتفاق افتد. این حالت که به شکل احساس و تجربۀ کنونی مانند هر اغتشاش هیجانی در دو سطح همبستۀ روانی و بدنی در فرد پدید میآید، ممکن است به یک تهدید عینی « اضطراب آور » ( تهدید مستقیم یا غیر مستقیم مرگ، حادثۀ شو م شخصی یا مجازات ) نیز وابسته باشد ( لافون[20]، 1973 ) .
ب) اضطراب عبارت است از واکنش فرد در مقابل یک موقعیت ضربه آمیز، یعنی موقعیتی که زیر تأثیر بالا گرفتن تحریکات اعم از بیرونی یا درونی واقع شده وفرد در مهار کردن آنها ناتوان است ( چاپلین[21]، 1975 ) .
ج) ناراحتی در عین حال روانی و بدنی که براثر ترسی مبهم و احساس نا ایمنی و تیره روزی قریب الوقوع در فرد آدمی به وجود میآید ( پیه رون[22]، 1985 ) .
د) در چهار چوب، رفتاری نگری تجربی، اضطراب به منزلۀ یک کشانندۀ ثانوی است که پاسخی اجتنابی را در بر میگیرد. مثلاً در حضور یک محّرک غیر شرطی ( معمولاً یک شوک یا تکان )[23]، رفتارهایی از حیوان سرمیزند که در حکم نشانههای محرز اضطراب قلمداد میشوند و دفع ادرار و مدفوع یا حمله به دستگاههای آزمایش و جز آن در شمار آنها قرار میگیرند (چاپلین ، 1975 ) .
ه) اضطراب به منزلۀ حالت هیجانی توأم با هشیاری مستقیم نسبت به بیمعنایی، نقص و نابسامانی جهانی است که در آن زندگی میکنیم ( ربر، 1985 ) .
و) نگرانی پیشاپیش نسبت به خطرها یا بدبختیهای آینده ، توأم با احساس بیلذتی[24] یا نشانههای بدنی تنش، منبع خطر پیش بینی شده میتواند درونی یا بیرونی باشد ( Dsm IV ، 1994 ) .
دریک جمع بندی کلی ، شاید بتوان اضطراب را به عنوان احساس رنج آوری که با یک موقعیت ضربه آمیز کنونی یا با انتظار خطری که به شیئی نامعین وابسته است، تعریف کرد. در واقع ،بجز در پارهای از نظریههای رفتاری نگر، از اصطلاح اضطراب معمولاً معنایی وسیعتر از آنچه با تجربههای رنج آور فرد مرتبط است، استنباط میشود.
به عبارت دیگر، اضطراب مستلزم مفهوم نا ایمنی یا تهدیدی است که فرد منبع آن را بوضوح درک نمیکند، در حالی که اصطلاح ترس به احساسی پوشش میدهد که در مقابل یک شیء که به منزلۀ شیئی خطرناک محسوب میشود، به وجود میآید. از همین زاویه است که اغلب روانشناسان ترس را از اضطراب متمایز کردهاند. بدین معنا که ترس را واکنش در برابر خطری دانستهاند که با ایجاد حالت احتیاط، اجتناب و گریز در فرد، بوجود میآید.
اضطراب به عنوان پاسخ آموخته شده
در نظریۀ یاد گیری اجتماعی به جای تعارض های درونی، شیوههایی در مدار توجه قرارمیگیرد که طی آن، اضطراب از راه یادگیری با برخی موقعیتها مرتبط میشود. دختر بچهای که والدینش او را به خاطر عصیان در برابر خواستهایشان و پافشاری بر خواستهای خودش تنبیه کردهاند، سرانجام یاد میگیرد که درد تنبیه را به رفتار ابراز وجود پیوند دهد. از این راه بعدها هر بار که دختر به فکر ابراز وجود و ایستادگی در برابر والدین خود میافتد، مضطرب میشود.
گاه ترسهایی که در دوران کودکی یاد گرفته شده به دشواری خاموش میشود. برای نمونه، هرگاه نخستین واکنش کودک به صورت کناره گیری یا فرار از موقعیت اضطرابزا باشد در آن صورت ممکن است کودک نتواند دریابد که چه وقت آن موقعیت خالی از خطرست. دختر- بچهای که به خاطر ابراز وجود تنبیه شده ممکن است هیچگاه یاد نگیرد که ابراز خواستها در برخی موقعیتها کاری درست و پاداش یابنده است.
پژوهشهایی که با حیوانها شده نشان میدهد که خاموش شدن پاسخهای اجتنابی تا چه اندازه میتواند دشوار باشد. حیوانی که یاد گرفته برای اجتناب از ضربۀ برقی در جعبۀ دو سره از رودی مانعی ببرد ممکن است یاد بگیرد که با دریافت نشانۀ هشدار همواره از روی مانع بپرد اگر چه به جز در چند کوشش نخست، در همۀ کوششهای بعدی به دنبال هشدار، ضربهای در کار نباشد. این حیوان حتی یک با هم فرصت یادگیری این نکته را به خود نمیدهد که ضربۀ برقی قطع شده است.
کودکی نیز که یک بار برخورد ناراحت کنندهای با یک سگ داشته و پس از آن با دیدن هر سگ دیگری راه فرار در پیش میگیرد. به همین ترتیب فرصتی پیدا نمیکند تا دریابد که بیشتر سگها رفتار دوستانهای دارند، نکته اینجاست که چون فرار از سگ یک رفتار تقویت کننده است ( چون پاسخی است که ترس راکم میکند) بنابراین کودک به این رفتار ادامه خواهد داد. یک بزرگسال نیز ممکن است از موقعیتهایی که در دوران کودکی برایش اضطرابزا بودهاند همچنان اجتناب کند، زیرا هیچگاه به ارزیابی دوبارۀ تهدید مزبور نمیپردازد یا درپی راه و روشی برای کنار آمدن با آن نمیرود.
اضطراب در معنای نداشتن کنترل
گفته میشود که هنگامی احساس اضطراب به آدمی دست میدهد که با موقعیتی روبه رو شود که کنترلی برآن ندارد. ممکن است با موقعیت تازهای روبه رو گردیم و مجبور شویم آن را با دیدی که از دنیا و خودمان داریم در هم آمیخته و سازمان بدهیم. یا چنانکه در مورد بسیاری از تجربههای ما پیش میآید، ممکن است در موقعیت مبهمی قرار گیریم و مجبور شویم آن را در تصویری که از جهان داریم بگنجانیم. در غالب نظریههای اضطراب، کنترل ناپذیر بودن آنچه روی میدهد و احساس در ماندگی در برابر آن ، هسته و مدار نظریه است. مثلاً طبق نظریۀ روانکاوی ، اضطراب هنگامی ایجاد میشود که « تکانههای کنترل ناپذیری خود را به خطر میاندازند. مطابق نظریۀ یادگیری اجتماعی ، هنگامی آدمیان مضطرب میشوند که با محرک درد آوری روبه رو میشوند که فقط از راه اجتناب میتوان آن را کنترل کرد. درجه و شدّ ت اضطرابی که در موقعیتهای فشار زا احساس میشود تا حدود زیادی بستگی به این داردکه در نظر شخص، آن موقعیت تا چه مایه در کنترل و اختیار وی است.
کنار آمدن با اضطراب
از آنجا که اضطراب ، هیجان بسیار نا گواری است نمیتوان آن را مدت درازی تحمل کرد. در این موارد سخت تمایل داریم کاری کنیم که ناراحتی تخفیف پیدا کند. در هر آدمی در طول زندگی روشهای گوناگونی برای کنار آمدن با موقعیتهای اضطراب زا و احساس اضطراب، تکوین مییابد. برای کنار آمدن با اضطراب دو خط مشی اصلی وجود دارد. در یکی از آنها خود مسأله در مدار توجه قرار میگیرد: شخص موقعیت اضطراب زا را ارزیابی میکند و سپس دست به کار ی میزند تا آن موقعیت را تغییر دهد یا از آن اجتناب نماید. در خط مشی دیگر، خود هیجان در مدار توجه قرار میگیرد: شخص به جای درگیری مستقیم با مسألهای که اضطراب زا است میکوشد تا از راههای گوناگون از احساس اضطراب خود بکاهد.
هر آدمی برای رویارویی با موقعیتهای فشار زا راه و روشی خاص خود دارد که در هر حال آمیزهای است از دو خط مشی هیجان- مدار و مسأله- مدار. در غالب موارد خط مشی مسأله- مدار، گرایش سالمتری است، اما اینهم هست که برای هر مسألهای راه حل سهل و سادهای وجود ندارد. آدمیان در مواردی مانند بیماری وخیم یک فرد محبوب یا وابستگی یک والد پیر، ممکن است در عین کوشش برای حل مسأله، به دفاع از خویش در برابر اضطراب هم نیاز داشته باشند.
شخصیت مضطرب
سازمان یافتگی اضطرابی شخصیت با واقعیات انکار ناپذیر روزمره مربوط میشود. بدبختانه در موارد بسیار زیادی درک این چاچوب را به دریافتهای شهودی واگذار کردهاند. رگههای این خلق و خو را میتوان درگروه مرضی « روان دردمندی توان زدوده » اشنایدر ، در گروه « سرشت مضطرب » دوو[25] ولوگر[26] ، دو نوع » شخصیت توان زدودۀ »[27] طبقه بندیهای روان پزشکی بازیافت: کتل توانسته است از طریق تحلیل عوامل و براساس اشباع علائم کلینیکی ، و مواد یک پرسشنامه و تستهای فیزیولوریک به وجود یک عامل اضطراب[28] دست یابد.