دسته بندی | خدماتی و آموزشی |
بازدید ها | 1 |
فرمت فایل | doc |
حجم فایل | 275 کیلو بایت |
تعداد صفحات فایل | 128 |
فصل اول
کلیات پژوهش
مقدمه
معلم در مکتب مقدس اسلام از پایگاه و موقعیت والایی برخوردار است به طوری که حضرت رسول اکرم (ص) فرموده است انما بعثت معلماً به همین سبب توجه به معلمان یک جامعه، یعنی توجه به مقام بشری و توجه به سرچشمه خوبیها , اگر عزت نفس معلمان حفظ شود عزت نفس جامعه حفظ و تأمین میشود.
بیشک نظام مقدس جمهوری اسلامی ایران برای تحقق اهداف انقلاب اسلامی و تداوم آن ناگزیر است که به نظام آموزش و پرورش توجه کند و نظام آموزش و پرورش برای تحقق اهداف خود باید به تأمین و تربیت نیروی انسانی لایق و شایسته برای عصر حاضر و آتی بیندیشد. در این راه مهمترین نیروی انسانی همان معلم است.
در فرآیند یاد دهی و یادگیری مهمترین و موثرترین کسی که نقشهای متعدد و سازنده بر عهده دارد معلم است. جایگاه و نقش معلمان به حدی است که صاحب نظران تعلیم و تربیت بدون وجود معلمان شایسته بازسازی و اصلاح نظام آموزش و پرورش را موفقیتآمیز نمیدانند.
امروزه کارگزاران اصلی تعلیم و تربیت معلماناند زیرا آن چه دانشآموزان کسب میکنند متأثر از خصوصیات، کیفیات و شایستگیهای علمی، فرهنگی، اجتماعی و اخلاقی و معنوی معلمان است و تعامل مستمر و چهره به چهره معلم با دانشآموزان وی را در موقعیت ممتاز و منحصر به فردی قرار میدهد که هیچ انسان دیگری از چنین موهبتی برخوردار نیست که پژوهشهای گوناگون نیز موید این امر است.
بنابراین با توجه به رسالت و نقش معلمان در رشد ابعاد وجودی کودکان، نوجوانان و جوانان و تربیت نیروی انسانی هر جامعه باید بگوییم که معلمان، نقطه آغاز هر تحول آموزشیاند آموزش و پرورش کلید و فاتح آینده است و معلمان فاتح عرصه تعلیم و تربیت و تمدناند.
لذا توجه جدی و همه جانبه به جذب، انتخاب و تربیت معلمان شایسته، ارتقای علمی، نگهداری و تکریم شخصیت آنان وظیفه مسئولان بالای کشو ر، مدیران عالی و اجرایی وزارت آموزش و پرورش و اولیای دانشآموزان است.
1-1 بیان مسأله
در نظام آموزش و پرورش نقش عامل نیروی انسانی بسیار مهم است و معلم از مهمترین عوامل موثر در رشد و توسعه کیفی و محتوی تعلیم و تربیت به شمار میآید. با توجه به افزایش روز افزون تعداد دانشآموزان مدرسه رو به طبع نیاز به جذب و نگهداری آموزگاران دوره ابتدایی بیشتر محسوس است.
بنابراین در نظام آموزشی ایران نیز باید به امر نگهداری و استفاده بهینه از معلمان توجه بیشتری مبذول گردد چرا که کم توجهی نسبت به این امر مهم مسائل و مشکلات عدیدهای را در امر آموزش به وجود میآورد.از این رو سرمایهگذاری در مورد نیروی انسانی آموزش و پرورش به ویژه معلمان در ابعاد کمی و کیفی به مساعد ساختن محیطی تربیتی و ایجاد شرایطی که معلم را به کار خود دلگرم کند امری اساسی است لذا نظام آموزش و پرورش باید با استفاده صحیح از سیستم نگهداری و ایجاد انگیزه و رغبت در معلمان و اجرای طرحهای مناسب جهت حل مشکلات مرتبط با آن از بروز مسائل و مشکلات آموزگاران جلوگیری نماید.
علل و عوامل متعددی هستند که باعث گردیده است معلمان ابتدایی به مقاطع بالاتر انتقال یابند که این عوامل با آموزش و پرورش و بعضاً با جامعه در ارتباط هستند بدین جهت این تحقیق به دنبال پاسخ به سئوال و مسأله زیر است:
دلایل تمایل معلمان دوره ابتدایی به انتقال به مقاطع تحصیلی بالاتر چیست ؟
1-2 اهداف تحقیق
هدف اصلی:
بررسی علل تمایل معلمان دوره ابتدایی به تغییر مقطع و انتقال به مقطع بالاتر
اهداف فرعی:
1- بررسی تأثیر سطح درآمد در افزایش تمایل معلمان ابتدایی به تغییر مقطع
2- بررسی تأثیر جایگاه و منزلت اجتماعی در افزایش تمایل معلمان ابتدایی به تغییر مقطع
3- بررسی تأثیر میزان سختی کار در افزایش تمایل معلمان ابتدایی به تغییر مقطع
4- بررسی تأثیر مشکلات ناشی از تعیین محل خدمت در افزایش تمایل معلمان ابتدایی به تغییر مقطع
1-3 ضرورت و اهمیت تحقیق
تعلیمات دوره ابتدایی، مهمترین دوره نظام آموزش و پرورش رسمی کشور را تحت پوشش قرار داده و به این سبب از اولویت خاصی برخوردار است تعلیمات این دوره نخستین گامی است که در جهت آموزش افراد برای زندگی کردن برداشته میشود با توجه به همین نقش تعیین کنندة آموزش ابتدایی در شکل دادن به زندگی است که تقریباً کلیه کشورهای جهان آموزش ابتدایی را به مثابه یک اصل مهم و همگانی پذیرفتهاند و آن را به عنوان زیربنا و رکن اصلی نظام آموزش و پرورش تلقی میکنند.
پیاژه معتقداست که بهترین طرحهای اصلاح و بازسازی آموزش و پرورش در صورتی که معلم به تعداد کافی و با کیفیت مطلوب در اختیار نباشد با شکست مواجه خواهد شد
حتی نتایج حاصل از تحقیقات روانشناسی تربیتی نیز تنها از طریق آموزگاران با تجربه و علاقهمند به مدرسه راه مییابد و بار ترقی جوامع و پیشرفت و تحول روشهای آموزشی هم به دوش معلمان سنگینی میکند.
از طرف دیگر میدانیم ساختهای ذهنی تشکیل شده در دوره ابتدایی شرط اصلی حیات تحصیلی آینده کودک است و تشکیل ساختهای ذهنی دوره بالاتر (نوجوانی) در گرو تشکیل ساخت ذهنی دوره پائینتر (کودکی) است و شخصیت کودک در این دوره تشکیل میگیرد و بسیاری از قوانین اجتماعی را فرا میگیرد.
از آنجا که شرط ورود به دوره های تحصیلی بالاتر گذراندن دوره ابتدایی است سرمایه گذاری برای این دوره و توجه به بهبود کمی و کیفی آن زمینه را برای توفیق دانش آموزان در دوره های تحصیلی بعد فراهم کرده و افت تحصیلی و تربیتی آنان را در این دوره کاهش می دهد .
1-4 سئوالات پژوهش
علل و عواملی متعددی هستند که باعث انتقال معلمان ابتدایی به مقاطع بالاتر میگردد که این عوامل از جامعه و نظام آموزش و پرورش نشأت میگیرند سئوالاتی که در رابطه با این پژوهش به ذهن میرسد به صورت زیر مطرح میگردند.
سئوال اصلی:
علل تمایل معلمان دوره ابتدایی به تغییر مقطع و انتقال به مقاطع بالاتر چیست؟
سئوالات فرعی:
1- آیا سطح درآمد پائین مقطع ابتدایی منجر به تمایل ترک مقطع در معلمان ابتدایی گردیده است؟
2- آیا کم اهمیت بودن جایگاه و منزلت اجتماعی مقطع ابتدایی منجر به تمایل ترک مقطع در معلمان گردیده است؟
3- آیا سختی کار بالای مقطع ابتدایی منجر به تمایل ترک مقطع ابتدایی در معلمان گردیده است؟
4- آیا مشکلات ناشی از تعیین محل خدمت مقطع ابتدایی منجر به تمایل ترک مقطع ابتدایی در معلمان گردیده است؟
1 -5 مدل تحقیق :
تحقیق حاضر از جمله تحقیقات توصیفی پیمایشی علـّی است که محقق در این پژوهش قصد دارد به تبیین علت های تمایل به تغییر مقطع معلمان ابتدایی بپردازد .
1-6 تعاریف نظری و عملیاتی واژهها
تعریف دوره ابتدایی
نظری :
نخستین مرحله از مراحل تعلیم و تربیت رسمی است که همه کودکان اعم از پسر و دختر از سن 6 تا 11 سالگی را در بر میگیرد ( صافی ، 1378 ص79 ).
عملیاتی :
منظور کودکان 6 تا 11 ساله هستند که دوره ابتدایی در قوچان تحصیل می کنند که طول مدت دوره تحصیل آن 5 سال است .
تمایل:
نظری :
تمایل توجه مستمر فعالیت انسان به سوی جنبهای از جنبههای زندگی است یعنی هر وقت فرصت ظهور پیدا کنند آثار خارجی خود را نشان میدهند.( سیف ، 1375 ، ص98 )
عملیاتی
منظور میل و رغبتی است که یک معلم دوره ابتدایی تمایل دارد دوره ابتدایی را ترک نماید و به مقطع تحصیلی متوسطه رغبت پیدا کند .
تغییر مقطع:
نظری
منظور حرکت و انتقال از یک دوره تحصیلی پائین (ابتدایی) و ارتقاء به یک دوره تحصیلی بالاتر (متوسطه) است که طول دورهای تحصیلی در ابتدایی در کشور ما 5 سال و در دوره متوسطه با احتساب پیش دانشگاهی 4 سال است.
عملیاتی
در این تحقیق درصدی از معلمان ابتدایی هستند که به دلیل اخذ مدرک تحصیلی و دیگر عوامل متقاضی انتقال به مقطع تحصیلی بالاتر هستند .
سطح در آمد
نظری
میزان حقوق و مزایایی است که یک معلم در دوره ابتدایی در طول یک ماه خدمت دریافت میکند که میانگین آن به طور متوسط کمتر از چهارصد هزار تومان است.
عملیاتی
منظور درآمد ماهیانه ای است که فرد در مقابل انجام کار موظفی دریافت می کند.
سختی کار
نظری :
یعنی مقدار رنج و ناراحتی که فرد در حین انجام وظیفه متحمل می شود .
عملیاتی:
منظور کارکردن با قشری از کودکانی است که از محیط خانواده بدون زمینه قبلی تحصیلی و آموزشی پا به دبستان میگذارند که معلمان مجبورند وقت و انرژی بیشتری را به منظور دریافت مطالب درسی صرف کنند و در نهایت تحت فشارهای جسمانی و روحی قرار میگیرند.
محل خدمت
نظری
محلی است که معلم آنجا را برای تدریس برای مدت یکسال انتخاب میکند
عملیاتی : منظور محلی است که یک معلم آنجا را برحسب امتیاز و شرایط به مدت یک سال تحصیلی برای تدریس انتخاب می کند .
فصل دوم
مطالعات نظری
2- 1 ادبیات تحقیق
مقدمه
در جوامع کنونی معلم به عنوان یکی از عناصر اصلی نظام آموزش و پرورش که تعلیم و تربیت کودکان را به عهده دارد، بیش از پیش مورد توجه قرار گرفته است. امروزه اکثر کشورهای پیشرفته دنیا بیشترین سرمایهگذاری را در نظام آموزش و پرورش انجام میدهند در این راستا سعی و اهتمام رؤسای نظام آموزش و پرورش کشورهای توسعه یافته در این است که معلمان مجرب، متخصص، لایق و شایسته را بکار گیرند با توجه به اهمیت حرفه معلمی در اکثر کشورهای دنیا بخصوص کشورهای اروپایی و چین و ژاپن معلمان از احترام کافی برخوردارند و عموم مردم این کشورها به معلمان بسیار ارج مینهند. هم چنین با توجه به این که در این کشورها معلمان از حقوق و مزایای عالی بهرهمندند لذا بیشتر نیروهای متخصص تمایل دارند تا در این نهاد به کار اشتغال یابند و همین امر باعث گردیده است که امروزه این کشورها از نظر علمی پیشرفت شایانی داشته باشند.
ژان پیازه میگوید: زیباترین طرح اصلاح و بازسازی آموزش و پرورش در صورتی که معلم به تعداد کافی و با کیفیت مطلوب در اختیار نباشد با شکست رو به رو خواهد شد.
در آموزش و پرورش به هیچ تحول علمی یا نوآوری مطلوب نمیتوان دست یافت مگر این که پیشاپیش در شیوههای کاری معلمان به عنوان کارگزاران واقعی، تغییرات مناسب بوجود آید رمز سعادت و بالندگی نظامهای تعلیم و تربیت را باید در سلامت، رشد و بالندگی معلم جستجو کرد.
امروزه کارگزاران اصلی تعلیم و تربیت معلماناند زیرا آن چه دانشآموزان کسب میکنند متأثر از خصوصیات ـ کیفیات و شایستگیهای علمی، فرهنگی، اجتماعی و اخلاقی معلمان است و تعامل مستمر و چهره به چهره معلم با دانشآموزان وی را در موقعیت ممتازی قرار میدهد که هیچ انسان دیگری از چنین موهبتی برخوردار نیست (صافی ، 1378، ص 28).
تعریف آموزش و پرورش
در فرهنگ کشور ما از زمانهای بسیار قدیم اصطلاح تعلیم و تربیت را به کار میبردهاند که بعدها آن را به آموزش و پرورش ترجمه کردهاند. در گذشته تصور بر این بود که یک معلم دو نوع وظیفه در قبال دانشآموز خود دارد. یکی آموزش مفاهیم علمی و دستاوردهای تکنولوژی و دیگری پرورش اجتماعی و مذهبی یعنی تقویت نیروهای اخلاقی و ویژگیهای نیک انسانی (شریعتمداری، ، 1369، ص 25).
اما مطالعه دقیق انسان و رفتار و کردار او مؤید این است که تجزبه انسان به دو جنبه متفاوت بدن و روان درست نیست، بلکه هر رفتاری از کل وجود او سر میزند به طور کلی تربیت به معنای وسیعش یعنی کمک به پیدایش تغییرات مطلوب در افراد (نقیبزاده، ، 1368، ص 12).
تربیت در لغت به معنی نشو و نما دادن، زیاد کردن، بر کشیدن و مرغوب یا قیمتی ساختن است. در این معنی تربیت از حد افراط و تفریط بیرون آوردن و به حد اعتدال سوق دادن است. تعلیم نیز چنانچه صحیح صورت پذیرد نوعی تربیت است. زیرا به پرورش استعدادهای بالقوه آدمی کمک میکند و آدمی از لحاظ فرهنگی ، اجتماعی و اعتقادی محصول تعلیم یا نفوذ بزرگسالان است (شکوهی ،1369 ، ص2 )
آموزش و پرورش فرایندی است که به وسیله آن جامعه میکوشد تا دستاوردها و آرمانهای خود را برای زندگی بهتر به کودکان خود منتقل کند، فرآیند آموزش و پرورش از لحظه تولد آغاز میشود زیرا از همان روزهاست که پدران و مادران میخواهند رفتارهایی مطابق با فرهنگ خود را به کودکان یاد دهند و میکوشند تا آن گونه نگرشها، ارزشها، مهارتها و معرفتی را در کودکان بوجود آورند که تعیین کننده روند عملیات حاکم در رفتار آنان در تمامی دوران زندگی باشد
(تقیپور ظهیر، 1368، ص 25).
ساختار آموزش و پرورش
در نظامهای آموزشی معمولاً سه سطح آموزش ابتدایی، آموزش متوسطه و آموزش عالی طراحی شده است در سطح آموزش ابتدایی، در اهداف برنامهها، عمدتاً انتقال اطلاعات عمومی به دانشآموزان و پرورش قوای روحی و جسمی آنان مورد نظر است.
در سطح آموزشهای متوسطه در حقیقت بعنوان مرحله بینایی تکمیل و گسترش آموزشهای مقدماتی و ایجاد پایههای لازم برای آموزشهای تخصصی در نظر گرفته میشود و در مرحله سوم یعنی سطح آموزش عالی عموماً جنبههای تخصصی در رشتههای مختلف علمی و فنی، به مثابه آماج نهایی مورد توجه میباشد.
رژیم گذشته از اوایل دهه 1340 درصدد ایجاد تغییراتی در نظام آموزش و پرورش کشور بر میآید و طرحها و برنامهریزیهای جدیدی در عرصه آموزشی تدوین و به مورد اجرا میگذارد در اوایل دهه 1340 نظام آموزش و پرورش کشور به مدت 12 سال و به شرح زیر تقسیمبندی شده بود.
1- آموزش ابتدایی (تعلیمات عمومی) 6 سال.
2- آموزش متوسطه نظری و آموزش فنی و حرفهای (سیکل اول) 3 سال.
3- آموزش متوسطه نظری و آموزش فنی و حرفهای (سیکل دوم) 3 سال.
اما از سال 1347 ساختار نظام آموزش و پرورش کشور به شرح زیر تغییر یافت ..
1- آموزش ابتدایی 5 سال
2- آموزش راهنمایی تحصیلی 3 سال
3- آموزش متوسطه نظری و آموزش فنی و حرفهای 4 سال
و از سال 1371 دوره متوسطه نظام آموزش و پرورش به صورت نظام ترمی و واحدی به سه سال تبدیل شد که سال آخر بنام پیش دانشگاهی مشغول تحصیل میشوند. (صافی، 1378، ص 69).
تاریخچه آموزش ابتدایی در ایران
در نظام آموزش و پرورش، آموزش ابتدایی به عنوان زیر بنا و رکن اصلی آموزش و پرورش کشور محسوب میشود. دوره ابتدایی یکی از دورههای مهم تحصیلی است که در رشد تربیت و تکوین آن تأثیر به سزایی دارد. این دوره را دورة تأدیب خلاقیت و بروز استعدادهای عمومی و کودکی سوم نامیدهاند که گروه سنی 10-6 سالگی را شامل میشود. این سطح از آموزش به نامهای تعلیمات ابتدایی , تعلمیات اجباری، آموزش همگانی و عمومی خوانده میشود. آموزش ابتدایی در ایران قبل از تأسیس مدارس به سبک جدید معمولاً در مکتب خانهها صورت میگرفت در قانون اساسی معارف مصوب آبان ماه 1290 شمسی آموزش ابتدایی به عنوان اولین دوره تحصیلی ذکر گردیده و مدت آن نیز 6 سال تعیین شده است در قانون تعلیمات اجباری مصوب مرداد ماه 1322 شمسی توجه به دوره ابتدایی از نظر برنامهریزی آموزشی و درسی، تربیت و تأمین معلمان مورد نیاز و... مورد تأکید قرار گرفته و تعلیمات ابتدایی، دورههای عمومی، اجباری و مجانی اعلام شده است در سال 1345 شمسی با تغییر ساختار آموزش و پرورش، دوره ابتدایی از 6 سال به 5 سال تقلیل یافته و به عنوان مرحله اول تعلیمات عمومی مطرح شده است هم اکنون کودکانی که 6 سال تمام دارند طبق مقررات مصوب دوره ابتدایی ثبت نام نموده و به مدت 5 سال این دوره را میگذرانند که تا سال 1376 در پایه پنجم امتحانات بصورت نهایی برگزار میشد و به قبول شدگان گواهینامه پایان تحصیلات ابتدایی اعطا میگردید ولی از سال 1376 به بعد امتحانات نهایی در مقطع ابتدایی حذف گردید و در حال حاضر امتحانات بصورت داخلی برگزار می گردد و به قبول شدگان به جای گواهی نامه پایان تحصیلات ابتدایی ، کارنامه عکس دار اعطا می گردد . (صافی، همان منبع، ص 78).
اهمیت و ضرورت دورة ابتدایی
دوره ابتدایی، در رشد مفاهیم و معانی اموری که کودک در زندگی روزمره با آنها مواجه است، نقش مهمی بر عهده دارد. این دوره تداوم بخش تکوین شناختی، زیستی و اجتماعی کودک است که درخانواده پیریزی شده است. همچنین دورهای است که در آن فرصت و موقعیت مناسبی برای تحصیل، تربیت و یادگیری شیوه ارتباط صحیح با دیگران برای کودک فراهم میگردد و استعدادهای هر کودک بتدریج شکوفا میشود.
با توسعه فرهنگ و تمدن بشرو نیاز انسان به خواندن، نوشتن و حساب کردن و غیره بتدریج بر تعمیم آموزش همگانی و بهرهگیری از تعلیمات اجباری تأکید شده است. به گونهای که در اعلامیه حقوق بشر آمده است:
هر کس حق دارد از آموزش و پرورش بهرهمند شود. آموزش و پرورش لااقل تا حدودی که مربوط به تعلیمات ابتدایی و اساسی است باید رایگان باشد. همچنین آموزش و پرورش اجباری است. آموزش حرفهای باید عمومیت پیدا کند و آموزش عالی باید با شرایط مساوی و کامل در دسترس قرار گیرد تا همه بنا بر استعداد خود از آن بهرهمند شوند.
در ایران تصمیم ایجاد آموزش همگانی و توجه به آموزش ابتدایی ضرورت دارد؛ زیرا:
در قانون اساسی معارف، قانون تعلیمات اجباری و قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران بر عمومی بودن، اجباری و رایگان شدن این دوره تأکید شده است و فراهم کردن شرایط تحصیل در این دوره از وظایف دولت بر شمرده شده است.
از آنجا که گسترش دوره پیش دبستانی (آمادگی) به دلایلی هم اکنون مقدور نیست و اکثر کودکان قبل از دوره دبستان تحت تعلیم و تربیت والدین قرار دارند؛ باید کودکان سنین شش تا ده سال نه تنها از آموزش و پرورش ابتدایی برخوردار شوند بلکه ضعفها و نارساییهای تربیتی ناشی از شرایط نامساعد خانوده، نیز باید در این دوره جبران شود.
از آنجا که شرط ورود به دورههای تحصیلی بعدی گذراندن دوره ابتدایی است، سرمایهگذاری برای این دوره و توجه به بهبود کمی و کیفی، آن زمینه را برای توفیق دانشآموزان در دوره های تحصیلی بعد فراهم کرده و افت تحصیلی و تربیتی آنان را در این دوره کاهش میدهد.
گسترش دوره ابتدایی در شهر و روستا موجب میشود که همه کودکان واجبالتعلیم بتوانند در این دوره تحصیل کنند تا بدین وسیله به تدریج بیسوادی در ایران ریشه کن شود دورة ابتدایی امکان میدهد تا اغلب ناتواییهای یادگیری به شکل مشکلاتی در خواندن، نوشتن و حساب کردن ظاهر شود. این نوع مشکلات معمولاً قبل از ورود به مدرسه شناخته نمیشود.(صافی،همان منبع،ص49 )
در بحث از مفهوم تربیت یا آموزش و پرورش طبعاً مسئله انسان مطرح میشود زیرا در هر جایی که افراد بشر زندگی کردهاند مسئله تربیت مطرح شده است به عبارت دیگر زندگی و تربیت برای انسان در مفهوم لازم و ملزوم بودهاند که بدون یکی دیگری امکان ندارد انسان تا وقتی زنده است به ترتیب نیاز دارد و او را تربیت میکنند یا بتواند زندگی کند.
کانت میگوید: «آدمی موجودی اخلاقی نیست، فقط وقتی تحت تعلیم قرار میگیرد موجودی اخلاقی میشود» (نقیبزاده، 1368، ص 36).
دکتر هوشیار مینویسد: «تأثیر عمیق تربیت در سرنوشت افراد و اقوام و در دگرگون ساختن چهره بشریت ملی قرون و اعصار همواره آشکار بوده است». (هوشیار، 1370، ص 61).
نوزاد آدمی موجودی بسیار ناتوان است زیرا نمیداند برای رفع نیازهای خویش از اندامهای خود استفاده کند و تقریباً همه استعدادهای بیشمارش بالقوه است نه بالفعل، به طوری که تربیتش از جهات مختلف جسمی عقلی و عاطفی نه فقط ممکن، بلکه ضروری است. براستی، آدمی نه تنها تربیت پذیر است، بلکه تنها مخلوقی است که به تعلیم و تربیت نیازمند است تا آنجا که اگر از برکات آن محروم بماند فرصتی قیمتی و چیزی ارزنده را برای همیشه از دست داده است کار این انسان در تمام دوران زندگیش بستگی به نوع و کیفیت تعلیم و تربیتی دارد که در دوران کودکی و نوجوانی دریافت داشته است.
فیوضات میگوید: «بین رشد اقتصادی و توسعه آموزش و پرورش رابطه مستقیمی وجود دارد همچنین آموزش و پرورش برای تحرک و ارتقای اجتماعی و بهرهبرداری از امتیازات اجتماعی و اقتصادی لازم است کسانی که از آموزش کافی بهرهمند شدهاند نسبت به کسانی که از چنین آموزشی بیبهرهاند، جلوترند» (فیوضات، ، 1374، ص 22).
با توجه به آنچه در مورد اهمیت و ضرورت تعلیم و تربیت بیان شد میتوان گفت آموزش و پرورش نوعی سرمایهگذاری است و تخصیص منابع بیشتر به این بخش موجب تسریع رشد اقتصادی میگردد که می توان از عوامل مؤثر در رشد اقتصادی از استفاده بهینه از نیروی کار، سرمایه و تجهیزات فیزیکی و مادی نام برد .
حال با توجه به این که میدانیم دوره ابتدایی پایه و اساس آموزش و پرورش است و شخصیت کودک در این دوره شکل میگیرد و به زعم صاحبنظران علم اقتصاد، سرمایهگذاری در این دوره را بهترین سرمایهگذاری میدانند میطلبد معلمانی زبده و با تجربه و کارآمد در این دوره بکار گرفته شوند و نیازهای مادی و معنوی آنها را در حد زندگی مطلوب تأمین کنند تا به جز آموزش و پرورش بچهها به چیز دیگری فکر نکنند و با استفاده از تکنولوژی پیشرفته و تجهیزات آموزشی ـ آموزشی اثربخش و مفید ارائه دهند در غیر این صورت اگر توجه کافی به این دوره نشود و نتوانند نیروی انسانی ماهر و با تجربه در این حوزه جذب و نگهداری نمایند اهداف مورد نظر محقق نخواهد شد چرا که نیروهای با تجربه و سوابق بالا از این مقطع به دلیل عدم تأمین نیازهای معیشتی، منزلت اجتماعی، فقدان اضافه کاری ، سختی کار و عدم رشد و توسعه در رشته شغلی خود ناگزیرند از این مقطع به مقطع متوسطه کوچ کنند تا شاید بتوانند موجبات نیازهای معشیتی و منزلتی خویش را فراهم نمایند و کسب اعتبار و ارزش نمایند.
ویژگیهای دوره ابتدایی
دوره سوم کودکی از حدود شش سالگی تا یازده سالگی است. دراین دوره شخصیت کودک سازمان یافتهتر و پیچیدهتر میشود و از نظر جسمی و تواناییهای ذهنی و اجتماعی تغییرات مهمی در او به وجود میآید، از این رو شناخت کودکان دبستانی برای برنامهریزان و مدیران و معلمان دوره ابتدایی ضرورت دارد.
در گزارش اهداف، ویژگیها و اصول آموزش و پرورش پیش دبستانی و دبستانی اهم ویژگی بدنی و ذهنی کودکان هفت تا ده ساله به شرح ذیل آمده است:
الف) ویژگیهای بدنی
- هماهنگی چشم و دست کامل میشود.
- یادگیری مهارتهای حرکتی، دقیقتر، سریعتر و پیچیدهتر میشود.
- ماهیچههای کوچک، کاملاً رشد میکنند.
- سرعت رشد دختران در این دوره از پسران بیشتر میشود.
- در پایان این دوره، علائم بلوغ (صفات ثانویه) در دختران بتدریج ظاهر میشود.
- در کاربرد صحیح و سریع اندامهای حسی و حرکتی مهارت کافی کسب کرده است.
- رشد جسمی کودک بخصوص از نظر تکامل مراکز عصبی، به جایی رسیده است که میتواند به تحریکات رسیده از خارج، پاسخهای کاملاً اختصاصی بدهد.
ب) ویژگیهای ذهنی و تحول روانی
- تقلید در این دوره آگاهانه انجام میگیرد.
- خودمیان بینی یا خودمداری کودک تعدیل میشود.
- بزرگسالانی را که از نظر او ارزشمند و مورد احترامند الگو قرار میدهد.
- احساس مالکیت در او قوی میشود.
- از تخیل به واقعیت نزدیک میشود.
- قدرت تشخیص میان خوب و بد در اوظاهر میشود.
- کم کم آرامش و ثبات عاطفی پیدا میکند.
- دارای ابتکار عمل و سلیقه شخصی میشود.
- قواعد را درک میکند و رعایت قاعده در کارها را لازم میداند.
- به مرحله تفکر محسوس میرسد.
- قدرت درک علت امور طبیعی را بتدریج پیدا میکند.
- در این دوره کودک دارای حافظه نیرومندی است.
- به حرف زدن علاقه فراوان دارد.
- به رفاقت با کودکان دیگر و همسالان علاقهمند است.
- قبل از اجرای هر کار قادر است طرح و نقشه آن را بریزد.
- به یادگیری علاقه زیاد دارد.
- قدرت درک مشکلات پیرامون خود را پیدا میکند.
- کنجکاوی کودک جهت دار و هدفمند میشود.
با توجه به ویژگیهای کودکان در دوره دبستان تعلیم مفاهیم اساسی، تربیت اخلاقی و اجتماعی و جسمانی او ضرورت دارد.(صافی، همان منبع ، ص 42)
دسته بندی | روانشناسی و علوم تربیتی |
بازدید ها | 394 |
فرمت فایل | doc |
حجم فایل | 221 کیلو بایت |
تعداد صفحات فایل | 146 |
دانلود گزارش تخصصی معلمان بررسی روش های نوین تدریس در دروس پیام های آسمانی و قرآن بافرمت ورد وقابل ویرایش تعداد صفحات 146
دانلود گزارش تخصصی معلمان,راهکارها,پیشنهادات,گزارش تخصصی فرهنگیان,
این گزارش تخصصی جهت ارائه برای ارزشیابی و کسب امتیاز کامل و همچنین جهت ارائه به عنوان تحقیق ارتقاء شغلی بسیار کامل میباشد
مقدمه
تربیت دینی یکی از مهمترین اهداف نظام آموزشی کشور است و اهمیت و جایگاه ویژة آن باعث شده است درس مستقلی، که عموماً تحت عنوان قرآن و تعلیمات دینی شناخته میشود، با سایر دروس در هر پایه تفاوتهای عمدهای داشته باشد. اصولاً ماهیت دروس دینی بهگونهای است که از نظر محتوای آموزشی، فرایند یادگیری و شیوههای آموزشی با دروس دیگر قابل مقایسه نیست.
به عبارت دیگر، هر فعالیتی که از سوی معلم برای یادگیری در دانشآموز انجام شود، صرفنظر از ارزش محتوای مورد یادگیری، آموزش و تدریس محسوب میشود. در این صورت و دروسی چون ریاضی، جغرافیا، زیستشناسی، تاریخ، علومپایه و... همگی از این نظر در یک ردیف جای میگیرند، اما اگر یادگیری را مفهومی فراتر از آموزش تلقی کنیم و در واقع آن را هدف آموزش بدانیم، در آن صورت باید فرایندی را که در استمرار زمان باعث ایجاد تمرین، تجربه و تغییرات تدریجی و نسبتاً پایدار در دانشآموز شود، یادگیری تلقی کرد.(ساجدی ،ش42: 4)
درس پیام های آسمانی از این نظر با سایر دروسی که نام بردیم بسیار متفاوت است.
زیرا یادگیری در تربیت دینی بیش از آنکه نظری باشد، عملی است. در حالیکه سایر دروس1 چندان در عرصة عملی مطرح نیستند. اگر چه در مورد آموزش دروس آزمایشگاهی مفهوم آموزش عملی به چشم میخورد؛ اما عمل در این دروس همان مهارتی است که اگر در فرایند آموزش بهدست نیاید، لطمهای به شخصیت و ساختار وجودی دانشآموز وارد نخواهد ساخت؛ چراکه حوزة عمل در آنها خود محتوای دروساند، نه خود دانشآموز. در حالیکه هدف تربیت دینی ایجاد کنش و رفتارهای خاصی است که بود و نبود آنها اساساً بر ساختار وجودی و شخصیت دانشآموز تأثیرگذار است. تربیت یعنی استعدادهای درونی را، که بالقوه در یک شیء موجود است، به فعلیت در آوردن و پروردن و لهذا تربیت فقط در مورد جاندارها یعنی گیاه و حیوان و انسان صادق است.( مطهری، :56 و 57)
بر آن است تا استعدادها و قابلیتهای دانشآموز را در جهت کمال انسانی وی در تقرب به خداوند، که سرچشمة کمال است، شکوفا کند و در این مسیر از تواناییهای خود بهره ببرد.
لذا چنانچه ارزشهای وجودی فرد برای خودش یا برای آموزشدهندگان وی شناخته شده نباشد، تربیتی صورت نخواهد گرفت و آنچه در قالب تربیت صورت میگیرد، بیشتر شرطی شدن است تا پرورش و تغییر رفتار آگاهانه، که از مشخصات تربیت به معنای واقعی آن است. تفاوت معنای تربیت در مورد انسان و حیوان نیز همین است. برای مثال، اگر بخواهیم رفتاری مؤدبانه مانند «دست دادن» را به کودک بیاموزیم، کافی است او را عملاً در موقعیتهای مختلفی که این کار مجاز است، تعلیم دهیم و محدودة این رفتار را برای او مشخص کنیم. به این ترتیب، او بهتدریج خواهد آموخت که کی، کجا و با چه کسانی دست بدهد.
حال اگر اتفاقاً دست این کودک یا نوجوان در حادثهای آسیب ببیند، بشکند یا به هر دلیل دیگری نتواند دست خود را حرکت دهد، این رفتار مؤدبانه به شکلی دیگر، که جایگزین قبلی است، باز هم صورت میگیرد؛ مثلاً تکان دادن یا خم کردن سر و... . در حالیکه همین دست دادن را میتوان به حیوانات نیز آموخت. چنانکه در سیرکهای نمایشی توسط مربیان کارآزموده به شیرها آموزش داده میشود و آنها نیز مانند انسانها با مردم دست میدهند. اما هرگز شیر آسیبدیدهای که قادر به حرکت دادن دست خود نیست، رفتار جایگزین ندارد! زیرا رفتار قبلی او (دست دادن) آگاهانه و هدفمند نبوده بلکه تنها یک واکنش ناشی از شرطی شدن بوده است.( جعفری:210 و 211)
تأکید بر جایگاه ویژة دروس قرآن و تعلیمات دینی در نظام آموزشی از آن جهت صورت میگیرد که هدف اصلی، یادگیری عملی و التزام به کاربرد آموختههاست. آموزههایی که قابل حصول و انسانسازند و دامنة آنها از حوزة نظری فراتر میروند و تمام ارکان و شئون زندگی فرد را دربرمیگیرند.
اساساً این نوع تربیت با تمامی واقعیات خارجی زندگی انسان و پیوند او با هستی ارتباط دارد. لذا جهت نیل به هدف و نقطة مشخصی که تربیت دینی در پی آن است، باید برنامهریزی شود. برنامههایی که مشتمل بر نحوة ارتباط فرد با خدا، مردم، طبیعت و خودش باشد. بدیهی است چنین برنامهای بر پایة اصول مشخصی که از باید و نبایدهای معین برمیخیزد و بر مبنای قواعدی که توسط مربیان لحاظ میشود، تدوین خواهد شد.
برخی از عمدهترین مشکلات آموزش و یادگیری دروس دینی به مواد و محتوای آموزشی مربوط میشود. در سالهای اخیر در جهت کیفیت بخشی به محتوا اقدامات مؤثری صورت گرفته که از جملة آنها تغییر کتب درسی و تألیف محتوای جدید است. این تغییرات در دورة ابتدایی به تألیف «هدیههای آسمان» و در دورة راهنمایی به تألیف «پیامهای آسمان» منجر شد و در دورة متوسطه نیز تألیف «دین و زندگی» قدم مثبتی است که در جهت ترغیب دانشآموزان به یادگیری محتوای دینی برداشته شد.
هدف مشترک در این تغییرات، اجرای سیاست خاصی است که در صدد ایجاد باورهای قلبی در فراگیرندگان از طریق اقدامات فکری و فعالیتهای عقلانی خود آنهاست. ( حدادعادل:41)
در شرایط کنونی، عموم مخاطبان شاید در بعد اعتقادی مشکلی نداشته باشند ولی هرچه به ابعاد عملی و رفتاری نزدیک میشویم، وضعیت، به نسبت، نامطلوبتر میشود.
جنبة رسمی داشتن نظام آموزشی و تلقی رسمی و فاقد بار تربیتی از سوی دانشآموزان، بهخصوص در مقاطع بالاتر، نوع تحصیلات و مدرسه، نظام ارزشیابی پیشرفت تحصیلی و بهکار گرفته نشدن الگوهای مناسب و شایسته از مواردی هستند که از دیدگاه صاحبنظران، در تقویت نشدن و توسعه نیافتن رفتار دینی و اخلاقی دانشآموزان و بهره نگرفتن آنان از انبوه فعالیتهای تربیت دینی و اخلاقی موجود تأثیر گذارند.1
این در حالی است که در نظام آموزشی تدریس مفاهیم و آموزههای قرآنی، بهویژه مهارت روخوانی قرآن به نحو مطلوب صورت نمیگیرد و دانشآموزان ابتدایی در شرایطی به دورة تحصیلی راهنمایی وارد میشوند که قادر به روانخوانی و روخوانی قرآن نیستند. این امر مشکلات دبیران راهنمایی را افزایش میدهد؛ زیرا زمانی را که باید به آموزش مفاهیم قرآن اختصاص دهند، بالاجبار صرف یاددهی دوبارة روخوانی قرآن میکنند. این ضعف زمانی آشکار میشود که متوجه میشویم دانشآموزی که پس از سالها تحصیل و آموزش این دروس، در زمان پایان تحصیل خود هنوز به روخوانی قرآن در حد نسبی آشنا نشده و مفاهیم قرآن نیز در زندگی وی عینیت نیافته است.
اینجاست که مهمترین مشکل در نظام آموزشی رخ مینماید و ضرورت بهکارگیری روشهای مناسب آشکار میشود. مشکل آموزشدهنده و میزان مهارت وی در یاددهی مفاهیم دینی بهگونهای است که به تغییر رفتار مطلوب در دانشآموزان منجر گردد. در حال حاضر شیوههای گوناگونی در تدریس دروس دینی و قرآن مورد استفادة دبیران و آموزگاران در دورههای مختلف آموزشی است. غالب این شیوهها بر پایة روشهای قدیمی و سنتی بوده است و گاهی بدون آموزش قبلی تنها به اتکای تجربة شخصی معلم توسط خود وی انتخاب میشود. شیوههایی چون سخنرانی، داستانگویی، تمثیل و نمایش و... عمدتاً در آموزش دروس دینی کاربرد دارند و بهکارگیری آنها تا حدی ضروری است. اما با توجه به محتوای دروس نمیتوان به این شیوهها اکتفا نمود. علاوه بر این، بهکارگیری همین شیوهها نیز اگر با روش اصولی صورت نگیرد، فاقد کارایی لازم خواهد بود. زیرا حتی جذابترین داستانها و خوشصحبتترین سخنوران نیز ممکن است ملالآور باشند و تأثیر لازم را بر مخاطب خود نگذارند و یا اساساً بیتأثیر شوند. پس صرف قدیمی و سنتی بودن شیوة دلیل نقد آن نیست بلکه نحوة بهکارگیری آن در شرایط نامناسب مشکلآفرین است.
در این نوشتار نقدهای زیر را در بهکارگیری روشهای سنتی رایج یادآور میشویم و ضمن آن برخی روشهای جایگزین را که بهندرت مورد استفادة دبیران قرار میگیرند، بهصورت پیشنهاد معرفی میکنیم.
یکنواختی و سکون
از آنجا که تغییرات محیط اطراف بیش از سکون آن توجه انسان را جلب میکند، برای توجه بیشتر لازم است در محرکهای دیداری و شنیداری دانشآموزان تغییراتی ایجاد شود. بنابراین، سخنرانی یا قصهگویی با تمام جذابیتی که ممکن است در محتوا داشته باشند اگر بهصورت یکنواخت و بیتحرک ارائه شوند، نهتنها توفیقی در آموزش مباحث نظری نخواهند داشت بلکه مخاطبان را آرامآرام در خواب فرو خواهند برد.
نبودن هماهنگی بین صدا، حرکات، ژستهای معلم و وضع چهره با محتوای کلام تأثیر آن را در مخاطب بسیار کاهش میدهد. جلب تنها حس شنیداری مخاطب، بدون اینکه حس دیداریاش وادار به فعالیت شود، بار چندان مثبتی نخواهد داشت. جذابیت این روش، در مقایسه با تماشای فیلم، ضعف آن را بهخوبی آشکار میسازد؛ زیرا توجه مخاطبان به فیلم به واسطة فعال بودن دو حس دیداری و شنیداری بسیار بیشتر از توجه به سخنرانی است.
باید توجه داشت که دانشآموزان از نظر بهکارگیری قوای دیداری و شنیداری سه دستهاند: (ساجدی،ش42 : 7 و 8)
برخی دارای حافظة دیداری هستند و با نگاه کردن مطلب را میآموزند. برخی دارای حافظة شنیداریاند و با گوش دادن مطالب را یاد میگیرند. برخی نیز با بهکارگیری هردو قوه به یادگیری میپردازند. در صورتی که دبیر بتواند از ابتدای سال استعداد هر یک از دانشآموزان را تعیین کند و بر حسب استفادة بیشتر از یک قوه جای آنان را در کلاس مشخص کند، کمک بسیار مهمی به آنان کرده است. برای تعیین نوع استعداد، میتوان داستانی کوتاه و تخیلی را با ژستها و حرکات مهیج دست و صورت بیان کرد و سپس از آنها بخواهیم آن را بازگو کنند. کسانی که در نقل داستان همان حرکات دبیر را از خود نشان میدهند، دارای استعداد دیداری، و آنان که مو به موی داستان را بدون توجه به حرکات گوینده باز میگویند، دارای استعداد شنیداری هستند. میان این دو گروه نیز دستهای هستند که هم داستان را کامل بیان میکنند و هم تا حدودی به حرکات گوینده توجه نشان میدهند. پس میتوان روش سخنرانی و قصهگویی را برای شنیداریها مناسب دانست؛ مشروط به اینکه تنها به این دو روش اکتفا نشود.
غیرفعال بودن
روشهای آموزشی یا فعالاند یا غیر فعال. در روش فعال یادگیری با مشارکت یادگیرنده صورت میگیرد. در حالیکه در روشهای غیرفعال دانشآموز به مثابه ظرفی خالی است که معلم بهصورت کاملاً یکطرفه آن را با آموزش خود پر میکند. در شیوة فعال، مخاطب با تلاش و تکاپوی خود، بیشتر با درس و محتوای آموزشی درگیر میشود. در حالیکه در روش غیرفعال ذهن مخاطب منفعل از آموزش معلم است. از مزایای روش فعال میتوان به موارد زیر اشاره کرد:
- تقویت تواناییهای ادراکی مخاطب
- بارورسازی قوای فهم و تجزیه و تحلیل مخاطب
- رشد و افزایش اعتمادبهنفس
- ایجاد آمادگی برای شرکت فعال در بحث و گفتوگو
- ایجاد تمرین در تعامل با دیگران و تشخیص رفتار مناسب.( همان:85 )
جهت عکس موارد فوق، نتیجة رویکرد و روش غیرفعال خواهد بود. زیرا روش غیرفعال مخاطب را از یادگیری بهصورت رویارویی با مسائل بازمیدارد. زیرا مخاطبی که همواره شاهد حل مسائل بهدست معلم است هرگز نمیتواند مستقل از معلم با مسائل مواجه شود و راهکار لازم را برای مواجهه با مسائل فرا نمیگیرد. لذا چنین مخاطبی هنگام رویارویی با مشکلات دائماً دچار پریشانی و اضطراب خواهد بود.
این روش، بهخصوص در مسائلی چون تجزیه و تحلیل باورهای دینی، بسیار آسیبزاست. زیرا هدف در آموزش و تربیت دینی، رسیدن به رفتار مطلوب و ارزشمند مورد تأیید دین است و تجلی یافتن باورهای مذهبی در عمل افراد، مستلزم تعمیق باورها و ارزشهاست. در حالیکه با روشهای غیرفعال رایج در نهایت نتیجهای جز حفظ آموختهها بهدست نمیآید. همان آموختهها نیز، بعد از برگزاری امتحان و کسب نمره، به فراموشی سپرده میشوند و چون درونی و نهادینه نشدهاند به سرعت رنگ میبازند و در زندگی عملی مخاطب جایگاهی نخواهند داشت.
شیوههای فعال
روش پرسش و پاسخ سقراطی: اگر در کلاسهای دینی مخاطبان را به فکر کردن پیرامون مفاهیم دینی تشویق کنیم تا بتوانند با هدایت غیرمستقیم معلم از مجهول به معلوم برسند، یادگیری بسیار جذابتر و ماندگارتر صورت خواهد گرفت. در این شیوه ذهن فراگیرنده دست به خلاقیت میزند و انگیزه و اعتمادبهنفس او را برای مشارکت در بحث افزایش میدهد. با این روش، پرسشها با نظارت معلم بهسوی پاسخ هدایت میشوند و با جمعبندی دیدگاه مخاطبان، پاسخ صحیح توسط وی تکمیل، نهایی میگردد
فعالیت علمی گروهی:دانشآموزان بیشتر در حوزههای ورزشی و تفریحی گروه تشکیل میدهند اما برای تقویت انگیزههای دینی چنین گروههایی دیده نمیشود. و تشویق و ترغیبی هم از سوی اولیای مدارس صورت نمیگیرد. معلمان باید با طرح موضوعات دینی مرتبط به درس و با توجه به علایق مشترک دانشآموزان آنها را گروهبندی و سپس به انجام پژوهشهای دینی ترغیب کنند.
آموزش چهره به چهره: با توجه به تراکم دانشآموزان در یک کلاس، این روش برای کسانی ضروری است که به دلایلی نسبت به دین و دیانت احساس تنفر دارند و به درس دینی دل نمیدهند یا پذیرش باورهای دینی در آنان منوط به حل پارهای از ابهامات بیپاسخ است. بدیهی است که معلم باید اختصاصاً از این روش برای افراد مشخصی استفاده کند.
توجه به مخاطبمحوری: غفلت از نیازها و علایق فراگیرندگان سبب میشود که معلم تنها پارهای از اندوختههای فکری خود را در کلاسهای متعدد تکرار کند و بدون در نظر گرفتن نیازها و شرایط درونی و بیرونی مخاطبان آنچه را میداند بیاموزد. در حالیکه مدرس دینی باید همواره آمادة پاسخگویی به ابهامات و شبهات دینی فراگیرندگان باشد و با مطالعة مستمر، توانایی خود را در این جهت افزایش دهد.
تأکید و التزام بر تمرین مستمر: شاید در برخی دروس فراگیری ذهنی به سرعت انجام شود اما در آموزش دینی، که مفاهیم بیشتر انتزاعیاند، ضرورت تمرین و ممارست بیشتر به چشم میخورد. آموزشهای عملیِ مرتبط با مفاهیم دینی اگر بدون تأکید بر تکرار و تمرین رها شوند، چه بسا خشتی باشند که تا ثریا کج پیش خواهند رفت. صحیحخوانی قرآن و آدابی چون وضو، نماز، تیمم و... از این دست آموزشهایی هستند که در همان مراحل اولیة یادگیری باید مورد توجه و در صورت نیاز مورد تصحیح و اصلاح قرار گیرند. در غیر اینصورت آنچه تثبیت میشود یادگیری غلط است که به مرور زمان اصلاح آن دشوار یا ناممکن میگردد.
پرهیز از تحکّم و تحمیل و بهرهگیری از حکمت و تحلیل: تحلیل آموزههای دینی عامل مهمی در تقویت خردورزی است. آنچه با خرد و برهان حاصل میشود بسیار پایدارتر است از آنچه صرفاً درسی از دروس تلقی شود و آن را باید فرا بگیرند. فهماندن آموزههای دینی از طریق بهکارگیری قوای فکریِ مخاطب به مراتب توفیق بیشتری در آموزش دینی دارد. معلم نباید با زبان تحکم و تحمیل عقاید خود از مخاطب بخواهد چشم بسته تعالیم وی را بپذیرد. شرایط کنونی جامعه و تأثیر فضاهای فکری و فرهنگی متفاوت، این حقیقت را آشکار میسازد که اگر مخاطب، متناسب با سن خود، تحلیلی از موضوع دینی دریافت نکند، تأثیر اندکی از آن خواهد پذیرفت. در حالیکه اگر مخاطب مخاطب در مواجهه با موضوعات دینی تحلیل درستی داشته باشد، احساس خواهد کرد که در پرتو این آموزهها میتواند بازبینی مجددی در زندگی خود داشته باشد. در قرآن کریم از این روش به «بصیرت» تعبیر شده است:
«قُلْ هذِهِ سَبیلی أَدْعُوا إِلَى اللَّهِ عَلى بَصیرَة» (یوسف /108)بگو این راه من است که با بصیرت به سوی خدا دعوت میکنم.
آموزشی که نهتنها اندیشة مخاطب را بارور نسازد بلکه او را به رکود بکشاند، توفیقی در تبیین آموزههای آسمانی نخواهد داشت. روشی کارآمد است که به اقناع مخاطب بینجامد. البته اقناع کار سادهای نیست. لذا برای کسب توفیق باید موقعیت مخاطب از نظر ساختار روحی، روانی، تعصبات قومی و قبیلهای، عادات و رفتارهای غلط تثبیت شده، پیشفرضهای نادرست و... مورد توجه قرار گیرد
شیوة مناظره و احترام به نظر مخالف:ضرورت استفاده از این روش در دورة متوسطه، بیش از دو دورة دیگر، به چشم میخورد. بهدلیل رشد عقلی و فکری بیشتر دانشآموزان در این دوره و شکلگیری نسبی آنان از جهت عقیدتی، ممکن است معلم دینی با دانشآموزانی روبهرو شود که دعاوی مخالف یا شبهات خاصی دارند. اگر معلم فرصت طرح آزادانة این مسائل را به دانشآموزان ندهد و یا بعد از طرح هر مسئله پاسخ مناسبی به آن نداشته باشد، هم حق طرح مسئلة دانشآموز را زیر پا میگذارد و هم اعتبار خود را زیر سؤال میبرد و از نظر عاطفی فضای کلاس را به حمایت از مخالف میکشاند. مهمترین عاملی که دبیران را به چنین واکنشهای نامناسب میکشاند، بیاطلاعی معلم و کمسوادی خود اوست. ترس از ناتوانی در پاسخگویی، معمولاً معلم را به اینسو میکشاند که اساساً اجازة طرح شبهه یا نظر مخالف به دانشآموزان ندهد.
اجتناب از تحقیر نظر مخالف و تعصب نداشتن نسبت به نظر موافق: گاهی معلم در مقام اثبات عقیدة خود چنان افراطی عمل میکند که جانبداری مخاطبان را در پذیرش آن عقیده از دست میدهد نیز ممکن است به لجاجت آنان بینجامد. حقمحوری معلم آن است که عقیدة مخالف را اولاً به درستی و بدون دستکاری در آن بیان کند و سپس با به چالش کشیدن آن، براساس اصول منطقی آن را نقض کند و صحت ادعای خود را به اثبات برساند.
نادیده گرفتن نکات مثبت نظر مخالف: نقد نظر مخالف چنانچه شامل تمامی جهات و نکات مربوط به آن باشد، معلم را بیانصاف نشان میدهد و نوعی حق برای مخالف ایجاد میکند و نتیجه جهات منفی عقیدة مخالف بینقد و بیپاسخ باقی میماند. معلمانی که هیچ نقطة روشنی در کلام مخالف خود نمیبینند، غالباً با تمام جنبههای یک تفکر مخالفت میکنند؛ بدون آنکه جهات خوب و بد آن را از یکدیگر تفکیک کنند. این نوع برخورد موجب میشود که نقد وی بر سخن مخالف به حساب یکسو نگری و کوتهبینی وی گذاشته شود و فاقد اعتبار تلقی گردد.
دسته بندی | مدیریت |
بازدید ها | 57 |
فرمت فایل | doc |
حجم فایل | 45 کیلو بایت |
تعداد صفحات فایل | 21 |
چکیده :
تحقیقات و پژوهش نشان داده است که هر چه جایگاه و منزلت معلم و آموزش و پرورش در جامعه ارتقا پیدا کند و ارج گذاری شود، به همان میزان نیز رغبت دانشآموز به تحصیل و پیشرفت تحصیلی بیشتر میشود. بنابراین رسانهها، نهادها و همه افراد جامعه باید به موضوع ارتقای منزلت معلم به عنوان یک پدیده اجتماعی نگاه کنند.مقام معظم رهبری (مد ظله) تعابیر بلندی در شأن و منزلت معلم بیان کردند، همچنین ایشان توجه جدی مسئولان این دستگاه عظیم را به سند تحول آموزش و پرورش خواستار شدند.
در سند بنیادین تحول در آموزش و پرورش دو بحث وجود دارد، از جمله بحث ارائه خدمات و تعلیم و تربیت که وظیفه معلمین است که توفیق اشتغال در این زمینه را دارند و باید انجام دهند.دومین بحث در سند تحول آموزش و پرورش، ارتقای منزلت اجتماعی معلم و همچنین ارتقای جایگاه نهاد آموزش و پرورش است که این موضوع جزء وظایف آموزش و پرورش نیست.با توجه به تأکیدات مقام معظم رهبری(مدظله) و با توجه به سیاستگذاریهای اسناد بالادست، ایجاب میکند که همه نهادها، دستگاهها و مسئولین در این زمینه ورود کنند.
ارتقای منزلت اجتماعی معلمان، یک پدیده اجتماعی است و خاص هیچ دستگاهی نیست، بنابراین رسانهها، نهادها و همه افراد جامعه باید به این موضوع بپردازند و تا زمانی که معلم به جایگاه مناسبی دست پیدا نکنند، بچهها از وضعیت مطلوب محروم میشوندجایگاه و ارزشگذاری این کار به عهده رسانهها، نهادها، خانوادهها و اولیاست که نشان دهند حفظ و حراست و ایثار در این کار ارزش دارد، آموزش و پرورش نیز همین گونه است. در مقاله حاضر به وظایف مسئولان ،مردم و معلمان در ارتقاء شان و منزلت معلم پرداخته و نقش هر یک را در پیشبرد اهداف آموزشی و پرورشی و اثر گذاری بیشتر معلمان در تعلیم و تربیت بررسی خواهیم کرد.