مرجع کامل طرح های گرافیکی و پروژه های دانشجویی

مقاله های دانشجویی و دانش آموزی ، پاورپوینت و اسلاید ، تحقیق ، فایلهای گرافیکی( هر آنچه درباره پروژه های و تحقیقات خود می خواهید فقط در قسمت جستجو مطلب مورد نظر خود را وارد کنید )

مرجع کامل طرح های گرافیکی و پروژه های دانشجویی

مقاله های دانشجویی و دانش آموزی ، پاورپوینت و اسلاید ، تحقیق ، فایلهای گرافیکی( هر آنچه درباره پروژه های و تحقیقات خود می خواهید فقط در قسمت جستجو مطلب مورد نظر خود را وارد کنید )

دانلود فایل پروژه طرح کارآفرینی نساجی و پارچه بافی

پروژه طرح کارآفرینی نساجی و پارچه بافی در 37 صفحه ورد قابل ویرایش(جداول pdf)
دسته بندی تولیدی
بازدید ها 26
فرمت فایل doc
حجم فایل 193 کیلو بایت
تعداد صفحات فایل 37
پروژه طرح کارآفرینی نساجی و پارچه بافی

فروشنده فایل

کد کاربری 6017
کاربر

پروژه طرح کارآفرینی نساجی و پارچه بافی در 37 صفحه ورد قابل ویرایش


خلاصه طرح

موضوع طرح:بافت پارچه و نساجی

نوع تولیدات:پارچه مخملی و توری

تعداد شاغلین:10



مشخصات سرمایه گذاری طرح(ارقام به میلیون ریال)

سرمایه گذاری کل طرح:4704

سرمایه گذاری ثابت:3730

سرمایه در گردش:756

درآمد سالیانه:7200

سود ویژه:1613

دوره بازگشت سرمایه:28 ماه

نرخ بازدهی سرمایه:43%



شرح فرآیند و اطلاعات فنی مورد نیاز :

تاریخچه

از آغاز پیدایش انسان ، همواره چگونگی پوشش و نجات او از سرما مطرح بوده است. مصریها نزدیک به 5500 سال پیش هنر ریسندگی و بافندگی پنبه را آموختند و چینیها با پرورش کرم ابریشم در حدود 3600 سال پیش مشکلات پوشش خود را حل کردند. در سده هفدهم دانشمند انگلیسی به نام رابرت هوک "Robert- Hooke" پیشنهاد کرد که می‌توان الیاف را با توجه به شیوه‌ای که کرم ابریشم عمل می‌کند تولید نمود.


پس از آن ، یک بافنده انگلیسی به نام لویزشواب Lois- Schwabe توانست الیاف بسیار ظریف شیشه را با عبور شیشه مذاب از منافذ بسیار ریز تهیه نماید. پس از چندی ، سایر دانشمندان موفق به استخراج سلولز چوب و در نتیجه تولید الیاف شدند در سده‌های هجده و نوزدهم، همراه با انقلاب صنعتی ، رسیدگی و بافندگی مبدل به تکنولوژِی تهیه پارچه از الیاف گوناگون طبیعی و مصنوعی شد.

بافتن و دوختن تن پوش از جمله نیازهای نخستین بشر بوده است، ولی این که در چه زمانی تن پوش گیاهی و سود جستن از پوست نباتات و حیوانات برای پوشش بدن، به صورت تن پوش پارچه ای درآمده و بشر پیروز به فراگرفتن فن بافندگی شده است به درستی روشن نیست. در فلات ایران همراه با دیرینه ترین نشان های زندگی بشر، نشانه ها و ابزارهایی از فن بافندگی به دست آمده که می رساند از چندین هزار سال پیش، تیره های ایران باستان، با فن ریسندگی و بافندگی آشنایی داشته اند.

گیرشمن می نویسد: «شمار شایان نگرش، چنبره های دوک که از گل رس یا از سنگ ساخته شده، در سیالک کاشان، نشان آن است که انسان قدیم، مبادی صنعت بافندگی را می شناخته است.

ایرانیان باستان، رفته رفته در صنعت ریسندگی و بافندگی چیرگی یافتند، به گونه ای که در روزگار پیشدادیان و پیش از آنها به پارچه بافی دست یافته و پارچه های رنگارنگ و زیبایی می بافتند ( در مرز 12000 سال پیش). در روزگار مادها این صنعت پرارزش، خود دانشی را برپا می کرده است، زیرا در روزگار مادها، پارچه و پوشش های گوناگون علفی، پوستی و پشمی، چه از دیدگاه جنس و مواد نخستین آن و چه از دیدگاه رنگ آمیزی و نقش و نگار، دریافت و طرح پدیدار بوده است.

مادها در بافندگی پشم، کتان و دیگر الیاف گیاهی را به کار برده و از پشم علاوه بر ریسندگی و ساختن نخ و پارچه های پشمی به وسیله مالیدن آن، نمدهایی بسیار خوب می ساختند و از نمد گونه های تن پوش، از جمله کلاه درست می کنند.

هرودت از تن پوش های مادی چنین یاد می کند و می گوید: «کلاهی نمدین که خوب مالیده بودند و آن را (تیار) می گفتند، بر سر، قبایی آستین دار رنگارنگ در بر، زرهی که چنبره های آهنین آن به فلس های ماهی همانند بود بر تن، شلواری که ساق پاها را می پوشانید در پا ...

ساختن نمد به روشی که هنوز در ایران ساخته می شود، پیشینه ای بس دیرینه دارد و از روزگاران بسیار دور، این فن در ایران باستان رواج داشته است تا در روزگار مادها، که علاوه بر سود جستن از نمد، برای ساختن کلاه، فرش و پوشش های دیگر از آن بهره ور می شدند و به ویژه در ساختن زین اسب، از آن سود می جستند.

از شکل و ساختمان ابزار و وسایل پارچه بافی در ایران باستان که پدیدار بوده، افسوس که نمونه ای از آنها به دست نیامده است، ولی از گونه های لباس مادها و هخامنشیان و ساسانیان که در نقش های تخت جمشید و کرانه های دیگر دیده شده، این گفتار آشکار می گردد که صنعت پارچه بافی در یاران باستان راه های پیشرفت خود را می پیموده است، به گونه ای که اندک اندک به گوناگونی رنگ ها و گونه های بافت پارچه افزوده شده و پارچه های گوناگون، خشن و نرم و نیز ابریشمی بافته می شده است، تن پوش های گوناگون که جایگاهداران و کارگزاران بزرگ می پوشیدند، نمودار پیشرفت و گسترش این صنعت می باشد.

این سیر پیشرفت در صنعت بافندگی و پارچه بافی نشانگر آن است که ایرانیان دانش و آگاهی های خویش را در بافندگی، رفته رفته به فرزندان خویش می آموختند و آن اندازه پیشرفت کرده بودند که گونه هایی از این پارچه ها را به انگیزه بسیار خوب بودن و زیبایی ویژه به خود، در کشورهای همسایه و سرزمین های دیگر، خریداران بسیار داشته است.

ایرانیان در روزگار باستان، بیشتر پارچه های مورد نیاز خانواده را در خانه می ساختند، پس هر خانواده در خانه خود، ابزار و دستگاه ریسندگی و بافندگی داشته و زنان همه گروه ها، پوشاک مورد نیاز خانواده را خود تهیه می کردند و کمتر زنی بوده است که از ریسندگی و بافندگی سررشته نداشته باشد.

امروزه هم در شهرستان و دیه ها و روستاهای ایران، خانواده ها، از راه صنایع دستی ساده به بافتن گونه های پارچه و فرش با روش باستان سرگرم هستند. در ایران باستان، دانش فنون بافندگی و دوزندگی علاوه بر کنار کردن نیازمندی های خانواده، جزو شخصیت زن ایرانی بوده است و زنان خانواده های بزرگان نیز گرچه به آن نیازی نداشتند، برای سرگرمی و هنرنمایی و ابراز دلبستگی به شوهر و فرزندان، دوزندگی و بافندگی را از همان خردسالی فرا می گرفتند، تا آنجا که ملکه آمیس تریس زن خشایارشا هم، با این که از همان آغاز کودکی و فراگیری بافندگی که شاید نیازی هم به آن نداشته، از دیدگاه نشان دادن ذوق و نشانه کمال برای این آهنگ که بانویی با شخصیت و هنرمند است، به آن دست برده بود و برای شاه نیز با دست خود، پارچه بافته و لباس می دوخته است، آیا می توان گمان کرد، کردار ملکه ها وزنان باشخصیت ایران قدیم برای بانوان ایرانی سرمشق نبوده و زنان برای پیروی از کارهای آمیس تریس ها و همچشمی در ابراز هنرمندی و وانمود نمودن به کدبانویی، کوشش در بافندگی نداشته اند؟ صنعت پارچه بافی از روزگار هخامنشیان وارد دوران تازه ای می شود، بدین معنی که پارچه های ظریف و گرانبهایی که در ساختن و بافتن آنها، پایانه هنر و ذوق را به کار می برده اند، ساخته می شد.

در نشریه یونسکو (ایرانشهر) درباره بافندگی و پارچه بافی روزگار هخامنشی چنین آورده شده است:«پارچه بافی ایران در روزگار هخامنشی به ویژه در زمینه بافت پارچه های پشمی نرم و بسیار خوب، نامور بوده و شاهان هخامنشی به داشتن لباس های گرانبها نامبردار بوده اند... وقتی اسکندر مقدونی به دیدن آرامگاه کوروش رفت، دید که تابوت طلایی آن پادشاه از پارچه و فرش های ظریف و قشنگی پوشیده شده است.

بنابراین همچنان که فرآورده های هر پیشه و صنعتی نشان دهنده هنر و دانش تیره های مردم در دوره های گوناگون تمدن است، باید گفت که آموزش صنعت پارچه بافی و بافندگی در روزگار هخامنشی جنبه آغازین نداشته و گسترش آگاهی ها و دانش آنان در این باره، آموزش هایی را در سطح بالا، پذیرا بوده است.

بهره و نتیجه دانش و چیرگی هخامنشیان در پارچه بافی و ساختن بافته های گوناگون که تنها به وسیله آموزش و پرورش استادان چیره دست، می توان بر آن دست یافت. تا آن اندازه شایان نگرش بوده است که برخی از نویسندگان می گویند: «نخستین ملتی که صنایع پارچه بافی و بافندگی آن هر چند گز به هزار تومان می ارزید، ایران هخامنشی بود، از جمله دست آوردهای جنگی اسکندر در شوش، یک تخته قالی مخملی بود که یک صد و نود سال از عمرش می گذشت، ولی رونق و رنگ و رویش نیز شالوده اش، فرقی نکرده بود و پنج هزار تالانت طلا ارزشیابی شد. (ایران نامه شوشتری) علاوه بر آموزش های مربوط به صنعت پارچه بافی و بافندگی و آموزش، آگاهی های نظری و آموزش عملی فنون لازم، در ایران باستان، آموزش و تربیت شاگردانی برای بافتن فرش های پشمی و ابریشمی گرانبها معمول بوده است.

تکمیل ضد آتش

یکی از روش های تکمیل ضد آتش کالای نساجی ، پوشش آن بوسیله نمکهای آمونیوم می‌باشد که در گرما تولید آمونیاک نموده و بدین ترتیب با محبوس کردن آتش در خود باعث خاموش شدن و عدم پیشرفت آن می‌گردد. مناسبترین نمکهای آمونیوم ، دی آمونیوم فسفات و کربنات آمونیوم می‌باشد. سایر تکمیل کننده‌های ضد آتش عبارتند از: اکسیدهای نامحلول قلع ، آنتیموان و تیتان ، استره کردن سطحی سلولز با اسید فسفریک و یا دی آمونیوم در حضور اوره هیدروکسی متیل فسفونیوم کلراید (THPC) و غیره.



تکمیل ضد باکتری و ضد قارچ

مواد تکمیل کننده ضد باکتری بعنوان محافظت کننده از عرق عمل کرده و از تاثیر باکتریها و یا قارچها بر آن جلوگیری می‌کنند لذا چنانچه لباسهای ورزشی و یا لباس زیر با این مواد تکمیل گردند، از تخمیر عرق بدن توسط باکتریهای موجود در هوا و در نتیجه تجزیه و بوی بد آن جلوگیری می‌کنند. برخی از این تکمیل کننده‌ها عبارتند از: ترکیبات آمونیوم چهارتایی ، Irgasan DP300 ، Dodigen 226 ، پیوند زدن سلولز با نمکهای مس و نقره توسط گروههای کربوکسیل اسید آکریلیک و یا اسید متاکلریلیک و غیره.