دسته بندی | علوم اجتماعی |
بازدید ها | 0 |
فرمت فایل | doc |
حجم فایل | 23 کیلو بایت |
تعداد صفحات فایل | 21 |
از مدتها پیش (بیش از 30 سال) مارشال مک لوهان به دنبال گسترش ابزار رسانه ای نظریه «دهکده جهانی ارتباطات» را ارائه داد و در پی آن خیز شی به منظور ایجاد نظام نوین اطلاعات و ارتباطات پدید آمد که انگیزه آن ارائه خدمت به ملتهای جهان سومبود و مهار آن به سازمان فرهنگی جهانی «یونسکو» سپرده شد.
در سال 1993 م، یکی از دانشمندان علوم سیاسی امریکا به نام هانتینگتون، نظریه پر سروصدایی در جهت هشدار به سردمداران امریکا ارائه داد که در آن از وجود هفت یا هشت تمدن مقتدر جهانی یاد می کرد که باهم در تقابل و رویارویی هستند و هر کدام در پی به دست آوردن سلطه بر دیگران است و در رأس آنها تمدن اسلامی را قرار داده بود.
وی این نظریه را با عنوان »رویارویی تمدنها» منتشر نمود که تاکنون مورد بحث و بررسی و نقد صاحبنظران بوده است.
تقابل فرهنگها و تهاجم فرهنگی
پیش درآمد – طرح دورنمای بحث
آیا «رویارویی تمدنها» همان «رویارویی فرهنگها» و به عبارت دیگر «تهاجم فرهنگی» است؟ مسأله ای که امروزه تحت عنوان «تهاجم فرهنگی» درهمه مجامع فرهنگی، سیاسی کشورمان و شاید جاهای دیگر نیز مطرح است، فرایند عامل جدید سیاسی اجتماعی ای است که اخیراً درحوزه فرهنگ شناسی آمریکا مطرح شده است.
مدتها پیش، مارشال مک لوهان دانشمند جامعه شناس کاندایی (متولد 1910م) نظریه ای را تحت عنوان «دهکده جهانی ارتباطات» ارائه داد که گسترش و فرایند شدن وسائل ارتباط جمعی بویژه رادیو و تلویزیون و ماهواره ها در سطح تمامی مجامع جهانی برای طرح چنین نظریه ای به او، کمک می نمود و طبعاً با قبول چنین نظریه ای که با ایده آل تمامی مردم در طول تاریخ و نیز با مواعید کتب آسمانی نیز همخوانی دارد، بسیاری از اصول سیاست و مسائل فرهنگ نیز دگرگون می گردید و همچنانکه شاهد هستیم به نظر می رسد که اتخاذ سیاست «نظم نوین جهانی» از سوی آمریکا به نوعی بهره برداری سیاسی از این نظریه علمی بوده باشد.
دسته بندی | علوم اجتماعی |
بازدید ها | 6 |
فرمت فایل | doc |
حجم فایل | 48 کیلو بایت |
تعداد صفحات فایل | 60 |
مقدمه
مستکبران و جهانخواران از دیرباز جهت تحقق اهداف شوم خود سعی بر فرهنگ سازی و تخریب فرهنگ ملت ها را داشته اند آنان می کوشند تا فرهنگ مبتنی بر ادبیات استعماری خود را که توجیه کننده این تهاجم میباشد را با پوشش دموکراسی در بین ملت ها شایع نمایند لذا ترفندهای مختلفی را با هدف قلب مفاهیم ارزشی و ملوث کردن فضای فرهنگی جوامع به ابهام و تردید و نیز سؤال برانگیز نمودن ارزشهای دینی و قومی جامعة تحت تهاجم، راه وصول به مقصد را بری خود هموار کنند، بدیهی است در چنین فضای آلوده و مصمومی حق از باطل و ارزش از ضد ارزش و … شناخته نمیشود. خوشبختانه در جوامع اسلامی که یکی از هدف های اصلی تهاجم فرهنگی است ( به ویژه کشور عزیزمان ایران) عزیزانی هستند که ضمن آگاهی از ماهیت تهاجم فرهنگی و شناخت شگردهای پیچیدة آن در معرض ابعاد تهاجم و دفاع از فرهنگ کمل طلب و پویا و حیات بخش اسلامی سعی داشته تا اثرات تهاجمی دشمن را خنثی و یا کم رنگ نمایند
« تهاجم فرهنگی جدی است»
فرهنگ مهمترین عامل نگهداری و پایداری ایرانیان است، زیرا ایرانیان در مواردی چند با فرهنگ خویش از پیروز شدگان تطامی مجذ وبین فرهنگی ساخته اند، تجربه نشان داده است که ایرانیان ملتی فرهنگ پرور، قانع، حق جو، سخت اعتماد، ولی پایدار در پاسداری از باورها و اعتقاد خود هستند موضوع تهاجم فرهنگی نیز برای ایرانیان که سهم بزرگی در گسترش و ایجاد فرهنگ و تمدن بشری دارند، بسیار جدی و با اهمیت است زیرا تنها راه، از پای درآوردن ایران و ایرانیان، گرفتن این سه دفاع فرهنگی از این ملت سرافراز در تاریخ است. ایرانیان حتی در هنگام کمبود امکانات ثبت و نگهداری دست آورد فرهنگی و داشن خود را به روش سینه به سینه (گفتاری) به نسل های بعدی منتقل نموده اند، فرهنگ: فرهنگ هر ملت عبارت است از مجموعه باورها و رفتارهای آن قوم یا ملت در واقع فرهنگ هر ملت مانند شناسنامه آن قوم و ملت است، تهاجم فرهنگی هنگامی آغاز می شود که خود خواهان و زیاده خواهان، فرهنگ امتی را همچون سوی در مقابل خواسته های ببینند.
هدف تهاجم فرهنگی: چون معمولاً انسانها از باورشان پیروی نموده و باورها در واقع الگوهای رفتاری اقوام و ملت ها را مشخص میکند، ساده ترین راه به خدمت در آوردن مردم، ایجاد باور دیگری در آنان است پیش از آن نیز در فرهنگسازی به صورت های ابتدایی تر: بهانه جویی، اشکالتراشی، تهمت ناروا، همجو، تمسخر و انکار فرهنگ های ناب الهی انجام میشده است. سابقه تهاجم فرهنگی اگر چه تهاجم فرهنگی قدمتی همپای تاریخ دارد ولی خطر آن برای ملت ها از زمان بیرون راندن پرتقالی ها از بندرعباس که انگلیسی ها متوجه توانایی های رزمی ایرانیان شدند، شکلی جدید به خود گرفت، در زمان تسلط کامل انگلیس در ایران( به علت بی رقیب شدن در اثر تغییر نظام روسیه) با روی کار آوردن رضاخان، بازهم روحانی آزاد، آیت الله سید حسن مدرس یکه و تنها در مقابل استبداد رضاخانی را ادامه و سرانجام به فیض شهاد رسید نهضت ملی شدن نفت نیز با حمایت آیت الله سید ابوالقاسم کاشانی شکل گرفت اما روشنفکرانی که روحانیت را فقط برای کسب قدرت می خواستند با عدم توجه لازم به مذهب، حمایت عامه را از دست داده و زمینه کودتای، آمریکایی فراهم شد. اولین مقاومت گسترده در مقابل حکومت کودتای آمریکایی به دنبال افشاگری حضرت امام خمینی (ره) در پانزدهم خرداد ماه 1342 آغاز شد، همین مقاومت، سرآغازی شد برای انقلاب اسلامی بهمن 1357 که همچون بهمنی بر توطئه های چهار صد ساله انگلیس و تسلط 25 ساله، آمریکا فرود آمد. اهمیت انقلاب 22 بهمن چنان قاطع بود که آخرین سفیر انگلیس پیش از پیروزی انقلاب را وادار به اعتراف شگفت آوری نمود.« رضاشاه در مدت سلطنت خود نتوانست بیشتر از یک خراش سطحی در زیر بنای جامعه ایرانی به وجود آورد.»
رخنه های فرهنگی: هنگامی که ملت ایران در سایه رهبری روحانیت و مقاومت های دین باوران تا حدی جلوی نفوذ های استعماری را به درون کشور گرفت، فراموشخانه ایها که همواره در اندیشه کسب و جاهت مردمی بودند با پوشش روشنفکری برای بهره برداری از این شناخت مردمی و گرایش حاصل از آن، با ظاهر ملی گرایانه برای ترقی کشور، مجاری چندی را به روی استعمار گران مترصد گشودند: 1- گشودن مدارس خارجی= حتی افراد با استعداد در میان شاگردان آنها به علت روشن ننمودن علل واقعی عقب افتادگی کشور، در اثر مقایسه آنچه که از کشور خود می دیدند، با آنچه را که از اروپا می شنیدند، به جهت ظاهر بینی دچار شیفتگی به غرب می شدند.، و لذا غالباً محصول کار آن مدارس پروردن شیفتگا به غرب بود! 2- اعزام محصل به خارج= آنچه را در اروپا این محصلین میدیدند، بسیار برتر از آن چیزهایی بود که در کشور خود دیده بودند، خصوصاً اینکه بشتر آنها به علت کمی سن و تجربه حاصل از آن و کمبود دانش عقیدتی غالباً دچار خود باختگی شده و بسیاری نیز عامل فراموشخانه شدند.3- تهدید و تدوین کتابهای درسی توسط این تربیت یافتگان: مدارس خارجی یا تحصیل کردگان خارج، ذهن پویا ولی خالی جوانان را با آموخته های غالباً جهت دار فراموشخنه ای می انباشتند، این روش ضمن معمول نمودن فرهنگ غیر خلاق حافظه ای، (متکی بر محفوظات) شیفتگان و خود باختگان بسیاری را برای فرهنگ غرب ساخت. 4- مطبوعات مروج فرهنگ اروپایی: خصوصاً طی پادشاهی پهلوی ها که کم سوادان را هدف قرار می دادند و زمینه مردمی را برای همراهی با شیفتگان تمدن غربی فراهم مینمودند 5- احزاب و گروه های سیاسی= چپ و راست همگی مروج فرهنگ سیاسی غرب و بیگانه از خودی بودند غالباً لامذهبی را ترویج می نمودند، کم دشمن فرهنگ ایراین بود. گسست فرهنگی، از آنان چنان سر گشتگان بی اعتنا به دین و فرهنگ خوری ساخت که حتی بسیاری از فرط بیگانگان از پیرامون خود، به انواع اعتیاد گرفتار شدند! خطر این خود باختگان هنگامی بیشتر میشد که غالباً خواسته های برنامه ریزان تهاجم فرهنگی را با رنگ و لعاب روشنفکر و طنخواه به جامعه خودی تلقین مینمودند.
کارگذاران تاریخی تهاجم فرهنگی: فن شناسان و متخصصان فاقد فرهنگ راستین بدون توجه لازم به اجتماع با ساختن، اهرم عظیم به گور فدا عنه عظمت بخشیدند و توانایی تخصصی خود را اثبات نمودند، اما آیا نسل های سازنده آن دچار ستم بودگی نبودند؟ آیا ساختن بناهایی با چنان عظمت بدون دانش و تخصص معماران و مهندسان همراه استثمار و بهره کشی از محرومان مقدور بوده است؟ پس با کنار زدن پرده ها که کسب مکتوم نگهداشتن حقایق میشوند، در می یابیم دانشمندان بدون فرهنگ راستین ابزاری در خدمت فراعنه زمان برای بیداد گری و ظلم بر مردم بودهاند و خواهند بود. برای اینکه تلقین نشود تحت تأثیر احساسات محض چیزی به گزافه آورده شده است، یا نوک پیکان تهاجم فرهنگی، یعنی جوسازان حرفه ای، چیزی از اهمیت این واقعیت نکاهند و کسانی که روز به روز بر دانششان افزوده می شود و در عین حال روز به روز کم فرهنگ تر می شوند و این افراد که نمونه های برجسته محیط فرهنگی را تشکیل می دهند از آنجا که روز به روز سطح عملشان در محیط محدودتر و کوچکتری ارتقاء می یابد، و این متخصصین که هر روز در رشته های محدودتر و فشرده تری متخصص می شوند برای حیات فرهنگی موجودات خطرناکی می باشند درپاهای تهاجم فرهنگی = برای روشن شدن گستردگی تهاجم فرهنگی و میازن مظلومیت اسلام، از کتاب فرهنگ لغات شروع میکنیم. لغت نامه که ظاهراً نمی باید چیزی جز ارائه تعریف واژگان یا مترادف های واژه ها باشد، اما در کتاب فرهنگ لغت انگلیسی به فارسی که توسط آقای سلیمان جیم که از اقلیت یهودی تدونی شده ( به تاریخ 11 دیماه 1329) معانی را برای بعضی واژه های انگلیسی آورده اند که می تواند، برای تو هم پنداران تهاجم فرهنگی قابل توجه باشد و جالب تر اینکه در تجدید چاپهای آن هم این موضوع تکرار شده است. اسلام آخرین و جوانترین ادیان صاحب کتاب و بیش از شش قرن جوان تر از مسیحیت است، حال آنکه مسیحیت دیانتی قدیمی است. که مسیحیت در تکمیل و جایگزینی آن برای هدایت شبه از جانب خداوند عرضه شده است از این رو به جهت تارخی، معنی مترادف و منطقی تازه یهودی، واپگرا، کهنه گر یا ساده تر، مرتجع میشود. موردی از گذشته ها تاکنون: چون بخش بزرگی از جزیره العرب را صحرا تشکیل میدهد اروپاییان از این واقعیت جغرافیایی سوء استفاده نمودند در بخش تبلیغاتی جنگلهای صلیبی بر آن تکیه نمودند تمام مسلمانان را صحرانشین می نامیدند. بعدها اروپاییان با افزایش کینه ای که در اثر شکست های متعدد در جنگلهای صلیبی پیدا نمودند حتی این کلمه ترد آنان معانی زشتی چون کافر، وحشی حتی زشت تر، همچون اجامروا و باش نیز پیدا نمود. یکی از سیاست های انگلیس از دیر باز تفرقه انداختن بود، اکنون صهیونیسم نیز از این سیاست برای تفرقه اندازی بیشتر بین اعراب و همسایگان غیر عربشان سود بسیاری برده و می برد در مطلب « ولو آنکه عراق بیش از حد به شرق نگرد تا غرب» در حالیکه دشمن واقعی اعراب، اسرائیل است، که در غرب کشور عربی اردن آن هم در غرب عراق قرار دارد، نویسنده با تلقین، برای ایجاد توجه بیش از حد عراق به شرق، یعنی ایران فارس زبان متوجه می نماید. برای اینکه عمق این تحریک به درگیری اعراب با همسایگان غیر عربشان خصوصاً ایران روشن شود، شما را به کتاب صد میلیون عرب» ارجاع مینماید « عراق، شاید کشوری واقع نباشد و بی گمان ایالت در حدی ایران است» ضمن انحراف توجه اعراب از اسرائیل به همسایگان غیر عرب بهانه خرید اسلحه های غربی را هم برای شاه فراهم مینموده اند. چون امکان دارد واژه ی صحرانشینی مورد سوء استفاده قرار گیرد. ضروری بی نظر میرسد برای دانش پژوهان درستکار با وجود آگاهی که دارند، حقیقت و حدود این صحرانشین یکبار و برای همیشه روشن شود، تا صحرانشینی فقط بخشی از اعراب جزیره العرب که اصری روشن و قابل قبول است! به جهت پیدایش درخشانترین بخش تاریخ اعراب یعنی ظهور اسلام و آخرین پیامبر الهی (ص) که از میان صحرانشینان میباشد، همچنین وجود مقدس ترین شهرهای مسلمانان همچون مکه معظمه و مدینه منوره در کنار صحرا کینه ورزان فراموش کننده شکست های صلیبی را به واکنش های بزرگنمایانه امر صحرانشینی موفق ننماید تا نتوانند بدینوسیله از علایق مسلمانان برای جریمه دار نمودن احساست یا افکار حقوق آنان سوء استفاده نمایند. تهاجم فرهنگی و فرهنگ خودی = قبل از اینکه به نمونه ای از تهاجم فرهنگی در کتابهای تحت عنوان فرهنگ فارسی اشاره داشته باشیم، باید یادآوری نمود، آوردن این نمونه ها از آن جهت مهم است که کاربرد کلمه فرهنگ، مسوولیت تهیه کنندگان این کتابهای پرزحمت را می افزاید. از اینرو می باشد همه سونگرانه تر تدارک شوند تا وافق برازنده کلمه فرهنگ باشند، در ارائه مطلب تاریخی نیز رعایت نکاتی چند لازم است: نخست: برای انتقال درست رویداد و اهمیت تاریخی آن بایستی ترتیب زمانی رویدادها رعایت شود. دوم: بایستی ارزیابی درست یا حتی المقدور تلاش به ارزیابی درستی را برای ارائه داشته باشیم در غیر این صورت علی رغم زحمات طاقت فرسایی که این گونه کارها دارند کاری همراه انصاف و عدالت نخواهند بود، زیرا ارائه مطلب بر موضع ارزشی خود قرار نگرفته است، در تعریف سیاسی نیز کاری را که کمتر یا بیشتر ارزیابی شده باشد فرصت طلبی می نامند. نخست: همانطوری که در تعریف آورده شده تحولات اروپایی، در قرن نهم هجری ( قرن پانزدهم میلادی) شروع شده است حال آنکه تحولات ملل اسلامی پنج قرن زودتر در قرن چهارم هجری ( قرن دهم میلادی) آغاز شده بود. اگر نتایج جنگلهای صلیبی را که در اواخر قرن پنجم هجری ( 1099 میلادی) تا اواسط قرن هفتم هجری (1270 میلادی) پیش آورده شدند نیز در نظر گرفته شود. به راحتی قابل دریافت است که طی دو قرن جمعاً هشت جنگ به مسلمانان تحمیل شد اگر ویرانی هایی را به سرزمینهای اسلامی تحمیل نمودند اروپاییان را با فرهنگ و علوم ملل اسلامی آشنا ساخت. دوم: نکته مهمی که نیازمند ژرفتگری است اینکه اگر ظاهراً رشد و نمو ادبیات و هنر حاصل از تحولات اروپایی با دور شدن از دین صورت پذیرفت، تا دیگر نتوانند گالیله را مجبور به پس گرفتن اظهارات و نظریات خود نمایند یا ژاندارک را به تلی از آتش بسپارند ولی رشد و شکوفایی ملت مسلمان ایران پس از کاهش اقتدار مطلقه خلفای عباسی ظاهراً اسلامی و امکان توجه بیشتر به خاتم پیامبران (ص) و خاندان حضرتش که به روشنی در آثار بزرگان ادب و هنر ایرانی نیز منعکس است آغاز گردید خلاصه اینکه رشد فرهنگی مسلمانان به ویژه ایرانیان در سایه اسلام و تکامل باورهای دینی صورت پذیرفت. در این رابطه اشاراتی هر چند مختصر از اوادات بزرگان علم و ادب و فرهنگ ایران به دین و مقامات مذهبی ضروری به نظر میرسد: 1- حکیم ابوالقاسم فردوسی، احیا کننده زبان پارسی و بزرگترین حماسه سرای جهان به لحاظ شیعه بودن از دریافت صله و پاداش محروم شد 2- ابوعلی سینا که به خاطر تشریح برای کالبد شناسی مورد تهمت کفر قرار می گیرد، گلایه و اعتراض خود را در قالب شعری اظهار نموده است، تا مسلمان بودن خود را نشان دهد. 3- ناصر خسرو ملقب به حجت از مبلغین فاطمی ( شیعه هفت امامی) بوده است. 4- شیخ فرید الدین عطار که در اواسط قرن ششم متولد شد و در سال 627 هجری قمری هنگام حمله مغولان به شهادت رسید نام شاهکار خود را منطق الطیر را از آیه 16 سوره نحل قرآن مجید گرفته است. 5- جلال الدین محمد مولوی عارف و شاعر بزرگ هم چنانکه عنوانش نشان میدهد عنوان مولوی را برادران اهل تسنن برای روحانیون خود بکار میبرند. 6- شیخ مصلح الدین سعدی که مطالعه آغاز گلستان آرمی را بیاد مجلس علمای دین می اندازد. سوم = تعریف معانی و بیان در مورد اسم معرفه یک رویداد تاریخی غیر ضروری است خصوصاً این که این تعریف مغایر با نگرش و باورهای دین باورانه باشد! در آغاز شرح آورده شده « بحث بعد از موت» این توضیح به معنی معاد می شود در باور دینی ما مسلمانان، نبوت و معاد، فقط در حیطه قدرت خداوند بی همتا میباشد و بس! ارتباط آنان به هر چه غیر از خداوند بی همتا شرک است به فرمایش شهید آیت الله مطهری نمی باید به نفی تلویحی اصول همچون توحید و معاد اقدام نموده، زیرا این کار حاصل اندیشه های مات( بایستی، چپ، مارکسیستی) یار است ( فراماسیونی) میباشد. ردپا در کتابهای قابل قبول= با وجود احترامی که به جهت وسعت دید و چند سونگری نویسنده کتاب ژیوپلیتیک گرسنگی برای ایشان قایل هستم، زیرا علاوه بر طرح مسأله گرسنگی همراه استدلالهای ارزشمند علمی و تجربی جنبه های جغرافیایی سیاسی آن را هم مدنظر قرار داده اند، اما نمیباید تسلیم شدن چنین نویسنده محققی در مقابل شیوه های حاکم در محیط سیاسی غرب همچون توطئه سکوت که در واقع ارثی از گذشته های اروپایی استعمار گر میباشد را ندیده گرفت. تحریکات و تشدید جو ضد اسلامی در اروپا سبب آغاز جنگهای صلیبی شد و دامن زدن به این جو همچنان برای افزایش داوطلبان ادامه داشت اما در اثر شکستهای مکرر با وجود داوطلبان فراوان، کینه حاصل از آن در اروپا نهادینه شد. پس از قرنها با تشکیل آژانس یهود، صهیونیست ها برای بهره برداری از این ذهنیت قدیمی اروپاییان آنرا احیاء نموده و شدت بخشیدند همراه تشدید تبلیغات ضد عربی، داستان ارض موعود را که توسط حضرت موسی (ع) همراه معجزه گذشتن از نیل انجام شده بود و احیاء مجدد این داستان قدیمی یهودیان پراکنده در اروپا و سایر نقاط جهان از طریق به خدمت گرفتن باور آن مردم، پیاده نظام بی هنر ولی ابدای بیرون آوردن بیت المقدس از دست مسلمین فراهم نمودند تداوم چنین جوی که پنهان و گاهی آشکار می شود نویسنده محققی چون ژوزویه و کاستر و که کار سیاسی قطعاً بزرگی را با نوشتن این کتاب انجام داده به تلاش گسترده ای برای بی طرف و غیر سیاسی نشاندادن نوشته خود در این کتاب وا داشته است. همچنین با درک توطئه سکوت در مورد مسلمانان که در بهترین حالت، امری عادی است، تلاش نموده است، از این خطر قرمز عبور ننمایید. نخست اینکه اروپاییان برای تخریب نمودن چهره اسلام با کاربرد عناوینی ناروا نسبت به اعراب مانند اشغل گر و خشن با تحقیر آنچه را که به اعراب تعلق دارد همچون صحرانشینی در بسیاری از اشارات و آثار خود تبلیغات گسترده ای را برای علیه اعراب انجام می دهند.
فایل ورد 60 ص
دسته بندی | علوم اجتماعی |
بازدید ها | 1 |
فرمت فایل | doc |
حجم فایل | 170 کیلو بایت |
تعداد صفحات فایل | 64 |
فهرست مطالب
عنوان صفحه
فصل اول : کلیات تحقیق 1
چکیده 2
مقدمه 3
طرح مساله 4
اهمیت مساله 6
اهداف تحقیق 9
فرضیه ها 10
فصل دوم 13
ادبیات تحقیق 14
پیشینه تحقیق 21
پیشینه تحقیق در ایران 22
فصل سوم : جامعه آماری 24
ابزار تحقیق 25
روش نمونه گیری 26
روش آماری 26
فصل چهارم : بیان داده ها 27
فصل پنجم : ارتباط نتایج آزمونها با فرضیه ها 46
نتیجه گیری 52
پیشنهادات و تحقیق 54
محدودیت ها تحقیق 55
منابع و ماخذ 59
فصل اول :
کلیات تحقیق
چکیده :
سعی ما در این تحقیق بر آن است به بررسی علل گرایش جوانان به مد و مدپرستی بپردازیم. هدف ما از این تحقیق این است که بدانیم چه عواملی در کم و کیف این علل گرایش جوانان به مد و مدپرستی تأثیر دارد. جامعه آماری ما 60 نفر از جوانان منطقۀ ابهر می باشند. گروه نمونه 30 نفر شامل جوانان باشگاه توحید ابهر و 30 نفر شامل دانشجویان دانشگاه پیام نور ابهر بودند.
روش ما در این تحقیق :
براساس هدف کاربردی است و از آمار توصیفی استفاده شده است.
مقدمه :
در عصر ما کشورهای در حال توسعه، آگاهانه و ناخودآگاه تحت تأثیر شدید جهان غرب قرار گرفته و اغلب در مقابل سلطۀ علمی و قدرت صنعتی مغرب زمین خودباخته و مرعوب شده اند، استقلال فکری خویش را از دست داده اند و شخصیت معنوی خود را فراموش کرده اند مسائل را از دیدگاه غرب می بینند نیک و بد را با معیارهای غرب می سنجند و به رفتار غریبان چشم دوخته و به گفتارشان گوش فرا داشته و از اعمال و روشهای آنان پیروی می کنند.
کسانیکه الگوهای غربی برای آنها الگوهای مطلوب قرار می گیرد ابتدا به تقلید و همانندسازی با ظاهر و قیافۀ مشهود غربی می پردازند. در این حالت فراتر از تقلی ظواهر فردی که خود را همانند او می سازند و با او احساس یگانگی می کنند. به این هماهنگی و تقلید همه جانبه را نشانۀ روشنفکری و مایۀ سربلندی و افتخار خود می پندارند «غر بزرگی» در کشورهای جهان سوم و از جمله ایران نمونه ای از خود باختگی است. خود باختگان در برخورد با غرب چنان شیفته مزایای قدرت و ثروت آن می شوند که هویت خود را فراموش می کنند و فقط به این می اندیشند که همانند غربیها شوند بی آنکه به اقتضای جامعۀ خود توجه داشته باشند.
طرح مسأله :
رفتار جمعی هنگامی اتفاق می افتد که شیوه های عمل سنتی در سعی دیگر کافی نباشد رفتار جمعی با الگوهای بدون ساختار خود انگیختۀ عاطفی و پیش بینی ناپذیر مشخص می شود.
در یکی از این رفتارهای جمعی می باشد. بسیاری از جوانان بر این باورند که با رفتارهای متفاوت و یا نو می توانند برای خودشان وجهه ای به دست آورند. «حد یا بدعت» به یک چنین رفتاری اطلاق می شود که در یک دوره نسبت کوتاه رواج می یابد. مدگر چه با بدعت همانند است. «ولی» به رسومی اطلاق می شود که به گونه ای دوره ای تغییر می یابند» شیوع بقهای؟ اجتماعی مانند هیپسیم و پانکسیم در غرب و نمونه های رفتار عمری خلاف عرف و یا تقلید از سبک زندگی شخصیتهای معروف و مردم پسند در بیشتر نقاط جهان مثالهای بدعت و حد به شمار می آیند و رواج حدهایی که هر چند سال یک بار عوض می شوند نمو و شیوع حد را در جامعه نشان می دهد و در مورد حد دیدگاههای مختلفی وجود دارد. یکی از این دیدگاهها می گوید بسیاری از مردم تصور می کنند که اگر به شویه متفاوت یا جدیدی رفتار کنند ممکن است جایگاه بهتری به دست آورند. هوس «یا رسم دروغین» به تغییر زودگذر در رفتار اجتماعی اطلاق می شود به تعبیر دیگر مد اجتماعی پر شور و زودگذر را هوس اجتماعی می نامند و دیدگاهی دیگر می گوید. مد عبارت است از : «هماهنگی خاص در لباس، نحوۀ صحبت کردن، آرایش ظاهری و آرایش مو و صورت. رفتارهایی مانند خندیدن و ... که از ضروریات زندگی اجتماعی است و در یک جامعۀ مدنی به بهترین نحو و کاملترین شیوه ایجاد شود به ویژه برای جوانان که به دلیل تحیرها، هیجانات و کم تجربه گی ها بیش از دیگران به ابزار ثبات سکون روانی و فکری احتیاج دارند». و به تعبیر دیدگاهی دیگر از نکات بسیار آموزنده و عبرت آموز روزگار ما این است که به خاطر غلبۀ جهان نسبی انسان بر اذهان و عقول، تنها زیبایی که در جهان مورد توجه و علاقه است زیبایی بیرونی است و آنچه که به رواج بی سابقه و بیش از حد مد و مدپرستی کمک کرده همین است. انسانها تنها چشم ناظری که در این جهان دیده اند. چشمان انسانهای دیگر است که ناظر آنها است و این انسانها جز بیرون ما را نمی بیند و به همین خاطر همۀ همّت ما مصروف این شده است که خودمان را در چشم دیگران زیبا کنیم. مصرف بیش از حد و بی سابقۀ لوازم آرایش در دنیای کنونی و معاصر از علایم بسیار چشمگیر تفکر انسان مرکزی است.
یکی از دلایل گرایش جوانان به مد توجه قرار گرفتن و پاسخگویی به نیازهای روانی آنهاست. جوانان به دلیل داشتن روحیه ی تأثیر پذیر، آمادگی بیشتری برای پدیده های نو دارند. دلیل دیگر هم می تواند سرخوردگی ها و نداشتن اعتماد به نفس و چشم و همچشمی باشد که افراد را به سوی مدهای مختلف می کشاند. البته عده ای هم هستند که هیچ دلیلی خاصی برای تبعیّت از مد را ندارند و فقط به خاطر این که این پدیده در جامعه رواج پیدا کرده است. از آن استقبال می کنند. از طرف دیگر می توان گفت : افرادی که خرید کالاهای مد روز را انتخاب می کنند، می خواهند جای خود را در میان اطرافیان و همین سالهای خود باز کنند. بابت آن هزینه های بسیاری را تقبل می کنند حتی اگر برایشان مشکل باشد.
انسان مد زده خود ا از سایر افراد اجتماع جدا می بیند. قوانین اجتماعی را نمی فهمند و مشکل اجتماعی را درک نمی کنند، التهاب و فشار درونی به او مهلت نمی دهد که آرام بنشیند و آرامش گمشده ی او ابدی است آیا جوانان ما قادر به مقابله با این پدیده ناهنجار فرهنگی خواهند بود.
اهمیّت مسأله :
دو نسل بعد از انقلاب همان گونه که شاهد آن هستیم کم کم به ارزش هایی خود را پایبند نشان می دهند که فاصله فکری و ذهنی آنها را روز به روز از خانواده و جامعه شان بیشتر می کند و از جمله ی آنها پایبند شدن به ارزشهای زودگذر و غیرمنطقی در اکثر موارد و از جمله در انتخاب نوع پوشش می باشد این ارزشهای غیر منطقی و زودگذر را در انتخاب و نوع پوشش طرز صحبت کردن و آرایش و تحت عنوان مدگرایی بررسی می کنیم که اگر همین گونه ادامه یابد فرهنگ اصیل ایرانی به فراموشی سپرده خواهد شد. البته نمی توان مدگرایی را به عنوان عمومی گذرایی که عیناً شاهد آن هستیم فی نفسه منفی ارزیابی کرد زیرا مدگرایی با بینش و خط مشی های جدید چه بسا عاملی برای ایجاد تفکر؟ جدید نیز می باشد.
امّا آنچه در جامعه شاهد آن هستیم پیروی و تقلید کورکورانه از ظواهر گاه در حد افراطی آن است این یعنی یک فاجعه برای جامعه زیرا که در این مسیر جامعه و فرهنگ عادی و معنوی خود را از دست می دهد و با از دست دادن آنها هر چه سریعتر راه هلاکت و نابودی خود را می پیماد و هیچ دیوار و سپاه و لشکری جلودار ورود مد نیستند فقط باید چشم و گوشمان را باز کنیم و مواظب باشیم تا هویّت فرهنگی، سیاسی، اجتماعی و اقتصادی ما را ویران نسازد و گذشته و اصالت را از جوانان ما نگیرد. و از آجائیکه ورود هر مد همراه با انبوهی از پیامها و محتوا است، فرد مدگرا ممکن است علاوه بر قبول مد محتوای فرهنگی و شرایط اجتماعی و شرایط اجتماعی آن را هم به عنوان یک ایده آل بپذیرد که این خطرناک ترین حالت مدگرایی است و جامعه را از درون تهی می کند و در قع جوانان و نوجوانان را از جامعه ربوده و در اختیار غرب می گذارد هر چند که به ظاهر در وطن خویش زندگی می کنند.
کارشناسان معتقدند که «مد» یک رفتار اجتماعی و نوظهور است؛ به یک باره به صورت تغییر سلیقه های ناگهانی در افراد شکل می گیرد. در حالی که با فرهنگ و رسوم جا افتاده ی آن جامعه که افراد بر حسب سابقه و قدمت از آن پیروی می کنند تناقض دارد. در یک تقسیم بندی می توان مدگرایی را به سه دسته؛ 1 ) فردی، 2 ) خانوادگی، 3 ) اجتماعی تقسیم کرد.
کارشناسان علوم اجتماعی مدگرایی؛ «پناه بردن به آرامش ظاهری» تعبیر کرده اند و برای آن عوامل مختلفی را بیان نموده اند وقتی که خود دار شرایطی باشد که نیازهایش برآورده نشود و الگویی مناسب برای تقلید نداشته باشد در این صورت این افراد جذب گروههایی می شوند که کشش به تولید؟! «الگوبرداری» در آن گروههای بیشتر باشد. امروزه افراد تلاش می کنند تا خواسته های کاذب خود را که ثمرۀ مدگرایی است پوشش دهند این شیوۀ رفتار آنها را مدام بدهکار کرده و مرتّب آیندۀ خویش را پیش فروش می نمایند به گونه ای که برای این رها و رد مدگایی به ناچار به امضای چک و سفته می پردازند. بنابراین باید این واقعیّت را پذیرفت که یک نوع آسیب اجتماعی به خود خواهد آمد.
از نظر فرهنگی معمولاً علیرغم اشتراکات زیاد در دو جنس زنان به لحاظ احساسی بودن واکنش هایشان نسبت به محیط عاطفی تر می باشد و بیشتر تحت تأثیر قرار می گیرند. بنابراین تقلید و گرایش به الگوهای برتر با طبیعت بیولوژیکی زمان متناسب بیشتر دارد.
لازم به ذکر است که مدگرایی محدود به قشر و یا سن و سال نیست امّا طبیعی است که جوانان بیشتر در معرض آسیب هستند «زیگموند برن فعلید» معتقد است؛ «تغییرات جسمی جوانان باعث می شود جوان به نظام ارزشی جدید حساس تر شد و در این اثنا بای تسکینِ دلواپسی های خود به ناچار ادامه می یابد و در دوره های مختلف این کار ادامه می یابد و محوریّت پیدا می کند. و به جای اینکه الگوی مناسبی برای جوانان و نوجوانان داشته باشیم این رفتار برای آنها الگو می شود به مسئله بعدی برای خود فرد است و آن انرژی و هزینۀ مالی است که این افراد برای مدل مو و لباس صرف می کنند این رفتار در بین اقشار مختلف مردم دارد و جوانانی که از وضعیّت مالی مناسبی برخوردار نیستند دچار ناهنجاری مالی می شوند و برای پاسخ به این ناهنجاری به دنبال دزدی و غیره می روند. و از طرفی از سوی جامعه و نگاه مردم ترد شده و دچار گوشه گیری می شوند که در نتیجه افراد انزوا طب شده و در نهایت اجتماع پذیری این افراد دچار مشکی می شود. «دکتر اقلیمای نیز در این باره می گوید : «باید از این افراد بپرسید که این آرایش و هزینه کردنها چه سوی دارد و آیا با فکر کردن دست به این کار می زنند یا نه و او در ادامه می گوید اگر دلیل آنها این بود که همه این کار را انجام می دهند و سپس ما هم انجام می دهیم نتیجه بی فکری و تقلید است و خانواده ها مسئول هستند زیرا که آنها را راهنمایی نکرده اند».
اهداف تحقیق :
هدف کلی :
هدف کلی ما از این پژوهش، بررسی علل گرایش جوانان به مد و مدپرستی و رواج مدگرایی در بین جوانان می باشد که به عنوان یک معضل اجتماعی در جامعۀ حیات فرهنگی جوانان ما را تهدید می کند.
اهداف ویژه (جزئی) :
1 ) تعیین رابطه بین جنسیت و میزان گرایش جوانان به مد و مدپرستی
2 ) رابطه بین سطح تحصیلات جوانان و میزان گرایش جوانان و به مد و مدپرستی
3 ) رابطه بین رواج و اشاعه مدلهای غربی و فرهنگ بیگانه و میزان گرایش جوانان به مد و مدپرستی
4 ) رابطۀ بین سطح اجتماعی والدین و خانواده جوانان و گرایش آنان به مد و مدپرستی.
الف ) جنسیت جوانان
ب ) سطح تحصیلات جوانان
ج ) تقلید از مدلهای غرب توسط جوانان
د ) سطح اجتماعی والدین
فرضیه ها :
1 ) بین مدگرایی و بیکاری جوانان ارتباط معنی داری وجود دارد.
2 ) بین تهاجم فرهنگی و مدگرایی جوانان رابطه مسقیمی وجود دارد.
3 ) میان ابزارهای تبلیغاتی و مدگرایی رابطه معنی داری وجود دارد.
4 ) میان استقلال طلبی و نوگرایی جوانان با مدپرستی ارتباط معنی داری وجود دارد.
5 ) میان عدم اعتقادات مذهبی و مدگرایی ارتباط معنی داری وجود دارد.
تعاریف نظری :
1 ) مد : یک پدیدۀ اجتماعی است که افراد را یکدیگر همرنگ می کند و موجب شادی، نشاط و نوگرایی زندگی انسانها است و از طرفی موجب متفاوت بودن و جوا بودن از سایر افراد است. (منبع مبانی جامعه شناسی، منصور وثوقی، علی اکبر نیک حق).
2 ) تهاجم فرهنگی : هجوم باورها و مجموعه سیاسی و اقتصادی و فرهنگی تازه ای را به زود به قصد جایگزینی با فرهنگ و باورهای محلی آن ملت وارد کشور می شود. (مبانی جامعه شناسی، منصور وثوقی، علی اکبر نیک حق).
3 ) ابزارهای تبلیغاتی : عبارت است از دستکاری کردن، کشاندن افکار عمومی در جهت یک هدف و نظر خاص ما به بکارگیری وسایلی مانند زبان، خط، تصویر و غیره. (منطق اجتماعی، ریمون بودن، عبدالحسین نیک گهر).
4 ) استقلال طلبی و نوگرایی : خصیصه ای است که انسان را همیشه به سمت نو شدن سوق می دهد. و از تغییرات اساسی در دوران بلوغ می باشد. (منبع جامعه شناسی عمومی، دکتر منوچهر محسنی).
5 ) بیکاری : فقدان کار برای جمعیّت دارای توان فعالیت و بنا بر تعریف دفتر بین المللی کار تمامی افراد که در یک زمان معین در پی به دست آوردن کارند و به رغم توان کار موفق به دست آورذن نمی شوند و بیکار به حساب می آید. مد (مدکاری اجتماعی، عزت الله سنام آرام).
6 ) باورها و اعتقادات دینی : پیروی از مذهب و دین مشخصی که پیروی از دین اسلام و شیعه و عمل به این اعتقادات. (تفسیر المیزان، محمّد حسین طباطبایی).
تعاری عملیاتی :
متغییرها تعریف متغییرها
1 ) بیکاری : نبود توان کارکردن، بیکار بودن بنابر اخراج شدن از کار، بیکاری به دلیل دقت کم کار
2 ) تهاجم فرهنگی : حمله به فرهنگ غنی جامعه، رسوخ یک قدرت در بین یک ملت دیگر
3 ) ابزارهای تبلیغاتی : رادیو، تلویزیون، ویدئو، سیدی، ماهواره، مطبوعات
4 ) استقلال طبی و نوگرایی : حس اعتماد به نفس، تمایل حس نوشدن، حس مورد توجه قرار گرفتن
5 ) باورها و اعتقادات مذهبی : اعتماد به مسائل دینی، عمل به فریضه های دینی، معتمد بودن، مفید بودن به سنت مذهبی.
دسته بندی | فایل های گرافیکی |
بازدید ها | 180 |
فرمت فایل | rar |
حجم فایل | 7926 کیلو بایت |
تعداد صفحات فایل | 1 |
دسته بندی | فایل های گرافیکی |
بازدید ها | 163 |
فرمت فایل | rar |
حجم فایل | 7926 کیلو بایت |
تعداد صفحات فایل | 1 |
دسته بندی | علوم اجتماعی |
فرمت فایل | doc |
حجم فایل | 23 کیلو بایت |
تعداد صفحات فایل | 20 |
تهاجم فرهنگی: واقعیت یا ضرورت؟
دوستان گرامی، اجازه دهید سخنانم را با یکی از پارگرافهای مشهور نوشته شده به زبان فارسی آغاز کنم. این یک پدیدهی نادر است که ما در زبان فارسی پاراگراف مشهوری داشته باشیم. ابیات منظوم و برخی جملات قصار و قطعات کوتاه سعدی و خواجه عبدالله انصاری برای ما امور آشنا و روزمرهاند اما کمتر میتوان نوشتهای منثور و بخصوص معاصر را یافت که، لااقل در بین اهل نظر، شناخته شده باشد. مثل: «من اینها را برای سایهام که روی دیوار افتاده است مینویسم» به قلم صادق هدایت. باری، یکی از این معدود پارگرافها اینگونه آغاز میشود: «غربزدگی میگویم همچون وبازدگی، و اگر بمذاق خوش آیند نیست بگوئیم همچون گرمازدگی یا سرمازدگی. اما نه، دست کم چیزی ست در حدود سن زدگی. دیدهاید که گندم را چگونه میپوساند؟»
این نخستین جملاتی ست که جلال آل احمد کتاب غربزدگیاش را با آن شروع کرده است. و بنظر من بیان همین کلمات است که امروز ما را دور از وطن خویش در اینجا زیر یک سقف گردآورده، تا به ضرب و دنگ تحقیق و «پی پِر» و کنفرانس و سمینار بکوشیم دریابیم که چه بلائی به سر ما آمده است.
شاید آنچه گفتم بنظر شما اغراق آمیز بیاید؛ اما آنانی که در دو دههی ١٣٤٠ و ١٣٥٠ جوانی خود را در جریانات روشنفکری ایران گذرانده باشند خوب میفهمند که من چه میگویم. اصلا بگذارید در چند جمله آن جریان را خلاصه کنم و برای این کار کمی از خود و همنسلانم بگویم: در سرآغاز دههی ٤٠ ایرانی (که مصادف بود با سرآغاز دههی ٦٠ میلادی و در مغرب زمین همراه بود با جریان هیپیها، سنت شکنیها، خیزشهای دانشجوئی و رادیکالیسم فرهنگی) من، همراه با یارانی همچون داریوش آشوری، بهرام بیضائی، محمدعلی سپانلو، نادر ابراهیمی، اکبر رادی، احمدرضا احمدی و چند تن دیگر، نخستین ایام بیست سالگیمان را آغاز میکردیم و سقفی که ما را بدور هم جمع میکرد دانشگاه تهران بود. هشت/نه سالی از کودتای ٢٨ مرداد میگذشت. یعنی، ما اغلب کودک بودیم وقتی که آن جریان رخ داد. پس، کینهی سقوط مصدق و بازگشت شاه در دل ما چندان جائی نداشت. و اگر مشکلی هم با شاه داشتیم مشکلی مربوط به خود او بود.
آن روزها در آمریکا، که از پس ٢٨ مرداد ٣٢ در کشور ما حرف اول را میزد، چهرهی جدیدی به تخت ریاست جمهوری نشسته بود که برنامههایش با برنامههای ژنرال آیزنهاور و معاونش نیکسون متفاوت بود. او از مسائلی همچون حقوق بشر و دموکراسی دم میزد ـ حرفهائی که در آن روزگار بیشتر به شوخی شبیه بود. یادم است یک روز داریوش آشوری بطعنه پیشنهاد کرد که نامهای به پرزیدنت جدید، آقای جان اف کندی، بنویسیم و بگوئیم حالا که حضرتعالی در حال تأمین حقوق بشر هستید یک فکری هم برای اضافه حقوق بشر بفرمائید. منظورم این است که بگویم کسی باور نداشت که آدمی در آن سوی دنیا به تخت بنشیند و منشاء تغییراتی عمیق در سوی دیگر دنیا شود. اما چنین شده بود. مثل این بود که منتظر بودهاند تا ما دبیرستان را تمام کنیم و پا به دانشگاه بگذاریم تا سکوت وحشت زده و هشت/نه سالهی بعد از ٢٨ مرداد شکسته شود. دانشگاهی که ما در آن پا گذاشته بودیم یکپارچه آتش بود. همین زنده یاد پروانه اسکندری (قبل از آنکه همسر داریوش فروهر شود) را که بچاقوی وزارت اطلاعات اسلامی تکه تکه شد من اولین بار در همان سالها جلوی دانشکده هنرهای زیبا دیدم که روی پلهها ایستاده بود و علیه دیکتاتوری سخن میگفت. دیکتاتوری هم بنظر میرسید که رفته رفته دارد وا میدهد. نشانهاش اینکه مطبوعات هم آغاز به سخن گفتن کرده بودند. خبر رسید که موسسهی کیهان در پی انتشار دو نشریهی جدید است یکی بنام «کتاب هفته» و دیگری بنام «کتاب ماه». قرار بود اولی را احمد شاملو سردبیری کند و دومی را جلال آل احمد. یکی تودهای از حزب توده برگشته اما وفادار به سوسیالیسم و دیگری نیروی سومی از نیروی سوم برگشته اما وفادار به سوسیالیسم. انتشار کتاب ماه به آل احمد فرصت داد که کتابی را که به تازگی تمام کرده بود و «غربزدگی» نام داشت بصورت جزوه جزوه و ماه به ماه در همین کتاب ماه منتشر کند. قسمت اولش هم همینگونه منتشر شد اما در شمارهی دوم جلویش را گرفتند و کتاب ماه شمارهی سومی هم نداشت. آل احمد ظاهراً کتاب ماه دوم را بیجزوهی غربزدگی منتشر کرد و آرام کنار کشید. اما در این کنار کشیدن داستان دیگری هم در کار بود.
در پی انتشار همین شمارهی دوم بود که، در یک عصر بهاری، من و بهرام بیضائی به دفتر کتاب ماه و بدیدار آل احمد رفتیم. آن روزها بهرام با او بیشتر محشور بود تا من. و او خواسته بود بهرام را ببیند و بهرام هم مرا با خود برده بود. آنجا بود که معلوم شد که آل احمد، در همان ابتدای شروع کار در کتاب ماه، همهی جزوهها را چاپ کرده بود و فقط قرار بود در هر شماره یک جزوه را به کتاب ماه الصاق کنند. و حالا که الصاق جزوهها ممنوع شده بود، آل احمد شتابزده جزوهها را بصورت کتاب سنجاق کرده و بدون برش لب کتابها آنها را از صحافی خارج کرده بود و تصمیم گرفته بود که آنها را، که از تعدادشان خبر ندارم اما نباید بیش از ١٠٠٠ جلد بوده باشد، از طریق «برو بچهها» پخش کند. آنروز عصر از دفتر کتاب ماه که بیرون آمدیم زیر بغل من و بهرام چند جلد کتاب بود پیچیده در کاغذهای کاهی. و ما پخش کنندهی کتاب ممنوعهای شده بودیم که فقط از محتویات فصل اول یا جزوهی اولش با خبر بودیم.
کتاب مثل نقل و نبات بین رفقا پخش شد و بحث «غربزدگی» برای ما شد همان چیزی که امروزیها به آن «گفتمان» میگویند. (و همینجا، بعنوان نکتهی معترضه بگویم که دیدهام این روزها بسیارانی خیال میکند که «گفتمان» واژهی شیک تری است برای گفتگو و گپ و مصاحبه؛ و اغلب در رادیو و تلویزیونها میشنوم که به هم میگویند بیائید با هم گفتمانی داشته باشیم. اما آنروز هم، مثل واقعیت امروز، گفتمان غربزدگی امری بود بسا وسیعتر از گفتگو ـ چیزی همچون موضوع عام گفتگوی روشنفکران و نجبگان.