دسته بندی | روانشناسی و علوم تربیتی |
بازدید ها | 5 |
فرمت فایل | doc |
حجم فایل | 99 کیلو بایت |
تعداد صفحات فایل | 173 |
میتوان با عمل تدریس کمیت و کیفیت و سرعت یادگیری را افزایش داد و یا شرایط را برای یادگیری اموری که در شرایط معمولی امکان پذیر نیت فراهم نمود.
تفاوت بین تدریس و یادگیری:
1- یادگیری در همه جا و همیشه و فنی بدون تدریس صورت خواهد گرفت یا در حالی که هر تدریسی یاد داده نمیشود.
2- نظریههای دیگری، صرفاً به پدیدههای یادگیری توجه دارد و همیشه معطوف به شاگرد است؛ به عبارت دیگر، نظریههای یادگیر، تبیین کنندهی چگونگی یادگیری و توصیف کنندهی شرایطی است که با حصول آنها یادگیری صورت میگیردو در حالی که نظریههای تدریس باید به بیان کننده، پیشبینی کننده و کنترل کننده موقعیتی باشد که در آن، رفتار معلم موجب تغییر رفتار آن ؟؟ میشود. نظریههای یادگیری راه های یادگیری شاگرد را بیان میکند. در صورتی که نظریههای ما تدریس توصیف کننده روشهایی است که برای، وسیله معلم شاگرد را تحت تأثیر قرار میدهد و سبب میشود که او یاد بگیرد.
3- نظریههای یادگیری بر اثر تحقیقات کشف شده است و توصیف کننده روابط تغییرهای مختلف یادگیری است، در حالی که نظریههای تدریس به وسیله علمای تعلیم و تربیت وضع میشود.
4- وقتی که تدریس میکنیم، فعالیتهایی را انجام میدهیم؛ اما وقتی یاد میدهیم ما شاگردان را به انجام فعالیتهایی وادار میکنیم.
5- اگر بخواهیم آن چه درس میدهیم یاد بدهیم، باید قادر باشیم شاگردان را درک کنیم و از آن چه در رفتار آنان اثر میگذارد آگاهی یابیم. نتیجه این که اگر فعالیتی منجر به یادگیری نشود تدریس نیست.
روش تدریس در مکاتب فلسفی:
1- آرمان گرایی:[1] روش تدریس با تأکید بر خودکاری شاگرد، به تشویق محصلان به تفکر و راهنمایی آنها در انتخاب موضوعهای تفکر میپردازند و فرصتهایی فراهم میآورند که محصلان معرفتهای آموختهشان را در حل مسائل اخلاقی و اجتماعی مورد استفاده قرار دهند و ارزشها و تمدن انسانی را بپذیرند. در نتیجه روش دیالکتیک مخصوصاً در موضوعاتی که تفکر در آن دخالت دارد ترجیح دارد.
روش پروژه که در آن شاگردان به صورت انفرادی یا گروهی، ضمن برخورد با مسئله، از روی طرح و نقشه به آزمایش و مطالعه میپردازند جزء روشهای آموزشی میباشد.
اهمام روش عدم، در تحریک یادگیری مانند روش منطقی، روش مشمول و زیبا شناسی، روش ؟؟؟ و زیباشناسی، روش به کاربردن مجاز و روش آزمایشی قابل قبول است. به طور کلی موضوع درس از روش تدریس جدا میباشد.
2- واقع گرایی:[2] چون واقع گرایی علم محور است، روشهای تدریس آن حالت آمرانه دارد. معلم باید روش را که برای ؟؟ دانشآموز و موقعیت آموزشی تناسب دارد به کار بندد و از دانش آموزان بخواهد که حقایق را به یاد بسپارند، مقایسه کنند و توضیح دهند. همچنین با کشف و تعبیر و تفسیر روابط، معانی و مفاهیم تازهای پیدا کنند. روش تدریس معلم بر محسوسات مبتنی است و به جای تلقین معلومات به دانشآموزان فرصتهایی فراهم میآورد که ایشان شخصاً به بررسی و اکتشاف بپردازند و حقایق را دریابند. بنابراین از روش سخنرانی، بحث و گفتگو و آزمایش استفاده میشود. همچنین ارزشیابی بسیار مهم و ضروری است و باید در هر گونه آموزش با معیارهای عینی انجام گیرد.
3- طبیعت گرایی:[3] به نظر طبیعت گرایان آموزش و پرورش باید امکان رشد طبیعیتر برای کودک فراهم سازد و تربیت وقتی حقیقی خواهد بود که به طبیعت و نیروها و امیال کودک فرصت دهد که به سرعت رشد و نمویی یابند و باید از هر گونه دخالت دخالت خود را رد کرد. تجربه مهمترین روش تدریس است. کودک باید اشیا را پیش از الفاظ یاد بگیرد و همین اصل معلمان را وادار میکند که تنها به روش کتاب در تدریس اکتفا نکنند. بلکه دانشآموزان شخصاً به تجربه و فعالیت بپردازند. منبع علم تجربه خود دانش آموز است و معلم فقط نقش راهنما را دارد. تدریس باید با روح بازی همراه باشد و بازی روش طبیعی در آموزش و پرورش است. معلم نباید از روشهای تدریس قالبی و کلیشهای استفاده کند بلکه باید روشهای منطبق بر طبیعت دانشآموزان را کشف کند و به کار بندد. به بیان دیگر، روش تدریس باید روش طبیعی باشد نه ساختگی و تصنعی.
4- عمل گرایی:[4] چون عمل گرایی دانش آموز محور است روش تدریس تابعی از تفاوتهای فردی خواهد بود از مهمترین روشهای تدریس، روش حل مسئله است که در این روش کودک را با مشکلات و مسایل عملی در زندگی مواجه میکنند تا شخصاً درباره آنها بیاندیشد و برای حل آنها بکوشد.
5- وجود گرایی:[5] معلم اکنرئتائیسالیست هرگز هدفها شخصی را به دانشآموزان تحمیل نمیکند و وظیفه او راهنمایی دانشآموزان است و به طور غیر مستقیم فرصتهایی فراهم میآورد که دانشآموزان برانگیخته شوند و شخصاً فعالیت کنند. دیالکتیک سقراطی روش مناسبی برای معلمان اکنرئتائیسالیست است. گفت و شنود میتواند سئوالاتی را برای دانشآموزان مطرح کند تا آنها نسبت به شرایط زندگی خویش آگاهی حاصل کنند. در روش گفت و شنود معلم اکنرئتائیسالیست بر خلاف مربی ایدهئالیست پاسخ سئوالاتی مطرح شده را نمیداند. در حقیقت بهترین نوع سئوال فقط در معنیآفرینی خود دانشآموز قابل پاسخ است.
6- پست مدرنیسم:[6] به نظر پست مدرنیستها، تعلیم و تربیت فرآیندی دو سویه و متعاملی در دانشگاه زندگی است نه انتقال دانش و معلومات. گفتگوهای انتقادی، مهمترین روش تدریس در پست مدرنیسم است.
7- فلسفه تحلیلی:[7] معلم باید سر دانش آموز را به دانش گرایش علمی و ذهنی باز و عینی تشویق کند و فعالیتهای آموزشی خود برای پایه تجربههای شخصی دانشآموزان و تحلیل انتقادی مطالب درسی انجام دهد.
1- بنیاد گرایی:[8] بنیادگرایی خالی از سرگرمی و پیرایههاست و آموزشگاه باید روشهای سنتی انضباط ذهنی را محفوظ به اردو مفاهیم بنیادی را به کودک بیاموزد حتی اگر لازم باشد که این مفاهیم را به سطح روان شناختی و فکری کودک تعمیم دهد.
2- پایدار گرایی:[9] روش تدریس تعلیمی یا دستوری بوده و نظارت فردی وجود دارد. همچنین از روش سخنرانی و گفت و شنود هدایت شده استفاده میشود.
3- پیشرفت گرایی:[10] در پیشرفت گرایی کودک مدار است و روش تدریس باید بر همکاری، یادگیری اجتماعی، علایق و فعالیتهای ناشی از زندگی کودک مبتنی باشد. در نتیجه روش حل مسئله یا پروژه بر تلقین محتوای درسی مقدم است.
4- بازسازی گرایی:[11] روش تدریس باید فعالیت خود دانشآموزان را برانگیزد و به آنها فرصت انتخاب بدهد یعنی هم دانشآموزان در تعیین و انتخاب هدفهای عینی و رفتاری نقش مناسبی ایفا کنند تا توان تصمیمگیری فردی و گروهی در آنها رشد یابد.
روش تدریس از نظر مربیان تعلیم و تربیت
1- سقراط:[12] سقراط معتقد بود که دانش در طبیعت افراد وجود دارد کافی است که معلم زمینه را مساعد کند و به شاگردان کمک نماید تا او خود به دانش مورد نظر برسد و از این جهت کار خود را به ماهیهایی تشبیه میکرد. سقراط در جلسات بحث با شاگردانش، ابتدا به انتقال اطلاعات یا پاسخ به سئوال یا مسئلهای نمیپرداخت. بلکه از راه پرسشهای متوالی، افراد را به تفکر وامیداشت و آنها را قدم به قدم هدایت میکرد تا خود جواب درست را کشف کنند.
آموزش باید حرکتی تدریجی و گام به گام از ساده به پیچیده از آنهم به دشوار، از عام به خاص و از قلم و حس به قلم و فهم باشد.
2- کومینیوس:[13] در آموزش نخست باید به خود اشیاء پرداخت و سپس به واژهها و مفهومها، یعنی نخست با نمونهها آشنا شد و پس از آن با قانونها و قاعدهها. نخست فهمیدن است و سپس به خاطر سپردن برای فهم بهتر نخست باید طرح ساده و کلی پدید آورد و آنگاه به آوردن جزئیات پرداخت. آموزش هر چیزی را باید با سادهترین عنصرها، آن آغاز کرد تا دانشآموز بتواند طرح کلی از آن به دست آورد. در گام بعدی میتوان با نشان دادن نمونهها و آوردن قاعدهها طرح کلی را گسترش داده، موضوع را به صورت سیستماتیک بیان کرد و استثناها را شمرد در پایان میتوان بر تفسیرها پرداخت.
روش تدریس باید کودک مدار بوده و با توجه به سن، انگیزه و توانایی و دلبستگی شاگردان برگزیده شود و در آن کودک با به کار بردن حواس مختلف، تجربیات مهمی را به دست بیاورد و به فعالیتهای عملی بپردازد.
3- جان لوک:[14] ذهن کودک هنگام تولد مانند لوح سفیدی است که هیچ گونه تصور، ایده و اصلی در آن نقش نبسته است. بعد به تدریج او می تواند از راه حواس مختلف خود، شناخت و تصورهای گوناگون کسب کند. بدینسان انسان هیچ ایده یا اصلی را در خود کشف نمیکند بلکه سر چه در می یابد از تجربه است. بنابراین در تدریس باید از وسایل محسوس استفاده کرد و باید روش به کار برده شود که دانشآموزان بتوانند آموختههای خود را عملاً مورد استفاده قرار دهند.
4- هربرت اسپنسر:[15] معلم باید دانشآموزان را راهنمایی کند که شخصاً به بررسی بپردازند و استنباط کنند و روش تدریس باید استقرایی باشد.
5- پرترانلد راسل:[16] روش تدریس باید بر اساس اصالت فعالیت دانشآموزان انتخاب شود و معلم امکان کنجکاوی، تفکر را و بحث را فراهم میآورد تا دانشآموزان با پرورش توجه ارادی در خود، به فعالیت و کشف حقایق بپردازند.
6- ژان ژاک روسو:[17] کودک باید درس خود را از طبیعت فراگیرد و به وسیله کنش متقابل و تجربیات مستقیم اطلاعات به دست آورد روش او تعلیم تربیت منفی بود یعنی قبل از دادن معلومات از راه ورزیدن حواس فرد را برا تعقل آماده میساخت.
بنابراین او تعلیم و تربیت منفی را نوعی انتظار برای یادگیری و دخالت نکردن میدادند. روش تدریس دانشآموزان محور است و بر مراحل رشد، نیازها، استعدادها و رغبتهای کودکان مبتنی است و ؟؟ راهنما و هدایت کننده است. روسو بر پرورش حواس، بازی و ورزش، مثال نگه داشتن کودکان و شناخت طبیعت کودک تأکید میکند.
7- مادیا مونته موری:[18] به نظر مونته موری آموزش و پرورش باید به اتکای مشاهدات دقیق و مستمره از طبیعت و قوانین رشد کودک الهام بگیرد و از ه گونه قید و شرط ناشی از سنت و عادتها باشد. روش مونته مدری بر اساس نظریات او درباره رشد کودک شکل گرفته است. به همین جهت محیطی را پدید میآورد که با استفاده از فعالیتها و مسایل ویژه، نیازهای کودکان را در سر دوره اساسی و اولیه رشد یعنی 1- دوره آموزش حرکتی یا تجارب عملی زندگی[19]. 2- دوره آموزش حسی یا تربیت حواس[20]. 3- دوره آموزش مهارتهای تحصیلی یا مدرسهای یا آموزش خواندن و نوشتن[21] برآورده مینمود. مونته مدری روش تربیتی خود را روش علمی معرفی میکرد و آن را مرتب از سه عمل مشاهده، آزمایش و تجزیه و تحلیل میدانست.
از خصوصیات روش مونته مدری، توالی و تربیت در مراحل آموزش و سازماندهی و نظم آن میباشد. در نظام آموزشی مونته مدری مسئولیت آموزش و پرورش کودک، تا حد امکان بر عهده خود اوست و آزادی و فعالیت دو اصل مهم دیدگاه تربیتی او میباشد.
8- ادوارد کلاپارد:[22] کلیه آموزش ابتدایی فعالیت آزاد است که عمدتاً بر آزمایش و تجربه مستقیم مبتنی است بنابراین روش کیل پاتریک روش پروژه است. در این روش فعالیتهای آموزشی بر رغبتهای دانشآموزان مبتنی است. دانشآموزان آن چه را که دوست دارند انجام میدهند و یاد میگیرند. در این روش موضوعی انتخاب می شود و مواد لازم برای مطالعه درباره آن میان دانشآموزان به شکل گروهی یا فردی تقسیم میشود. و سپس دانشآموزان یافتههای خود را با یکدیگر مورد بحث قرار میدهند و سرانجام یافتههای هماهنگ درباره آن موضوع، به شکل وحدت یافتهای عرضه میشود و مورد قضاوت قرار میگیرد.
10- جان دیویی:[23] به نظر او جریانهای تربیتی رشد استعداد تفکر در شاگردان اهمیتی خاص دارد و جنبههای مختلف تعلیماتی نیز به وسیلهی ایجاد عادات خوب تفکر وحدت پیدا میکنند. فکر کردن روش اساسی تجربیات تربیتی یابد عبارت دیگر روش آموزش میباشد. تفکر باید در ضمن تجربه جریان پیدا کند. روش تدریس از نظر دیویی همان روش تحقیق است.
11- مارتین بوبر:[24] تدریس عبارت است از مهارت کلامی یا دیکته کردن و کودک مجبور است به صورت مستقیم و یا تابع اراده معلم باشد یا تابع مجموعه دانش. معلم نظریات گوناگونی را به منظور فراهم آوردن زمینه بحث واقعی دربارهی محتوای درس به کلاس ارائه میکند، بعد از بحث کلاسی. معلم نظرش را به کلاس عرضه میکند و از دانشآموزان میخواهد تا این نظر را بر تجربه خود و دانشی که از این کلاس و کلاسهای قبلی گرد آورده است، متکی سازد.
12- فرانسیس بیکن:[25] بیکن در کتاب آدگاتن نوتیکه ارسطو استدلال قیاسی و نادیه، گرفتن روش تجربی را ناروا شمرده و میگوید: قیاس که از گزاره های علمی آغاز میکند، هیچگاه ما را به شناختی تازه نمیرساند و تنها به آن چه میدانیم نظم میبخشد.
بیکن با روشن کردن اهمیت روش تجربی و منشا به دادن برتری پژوهش بر آموختن دانش پیشینیان از بنیانگذاران فلسفه علم در دوران نو گردید.
13- اسنوئل کانت:[26] فهمیدن نتیجه کوشش و فعالیت آزاد خود فرد است. بهترین راه فهمیدن انجام دادن است. بهترین راه پرورش خرد روش سقراطی است.
کسب دانش باید بر پایه مشاهده و ادراک حسی استوار باشد.
14- پستالوزی:[27] هر آموزش نظری باید با نگرش حسی یعنی تجربه تازه کودک یا مطالعه محیط اطراف در آغاز گردد زیرا طبیعت کودک چنین است که نخستین تواناییهای او همانا تواناییهای حسی است. بدینسان به کار بردن واژهها و مفهومهایی که برای کودک هیچ گونه زمینه حسی و تجربی ندارند، نه تنها چیزی به او نمیآموزد بلکه مانع به کار آمدن فهم است. از این رو هیچ مفهومی را نباید به کودک آموخت مگر آن که نخست نگرش حسی از آن داشته باشد. بر این اساس میتوان دریافت که روش تدریس پستالوزی بر پایه ادراک و شناخت استوار است تا حافظه و تمرینات شفاهی. برای آموزش کودکان باید از وسایل ملموس و اشیا محیط پیرامون استفاده نمود. زیرا آموزش با واقعیت زندگی تطبیق نماید. باید چیزی که به کودکان آموخته میشود. با مشاهده و تجربه شخصی آنها ارتباط کامل داشته باشد. به باور پستالوزی مشاهده به شناخت و آگاهی بیشتر مفید میشود و همین امر هست مهارتهای کلامی، قدرت سخنگویی و مهارتهای تحصیلی بهتر میگردد. در دیدگاه تربیتی پستالوزی با یک علم توام با عمل باشد.
15- هربارت:[28] هربارت از بنیانگذاران روش علمی در آموزش و پرورش است. با کار اوست که آموزش و پرورش بر بنیاد روانشناسی استوار میگردد.
او پس از پذیرفتن اسمیت روش پستالوزی در فراهم آوردن حسی و تجربی آموزشها آن را تغییر، گام میشمرد و در جستجوی روشی است که از این یافتههای حسی و تجربی نظام فهمیدنی پدید آورد و از سویی دیگر از حد آموزشهای حسی و تجربی فراتر رود.
هربارت بر آموزش زمان یافته، از پیش تعیین شده، از روی طرح و برنامه و با گامهایی مشخص ؟؟؟ با در نظر داشتن چگونگی فهمیدن برگزیده شود اهمیت میدهد. روش پیشنهادی او دارای 5 گام به شرح زیر است:
1- آماده سازی:[29] در این مرحله معلم با باز گفتن یا پرسیدن در سالهای گذشته که به درش فنون ارتباط دارند توجه شاگردان را به نکتههای لازم بر میانگیزد.
فایل ورد 173 ص
دسته بندی | روانشناسی و علوم تربیتی |
بازدید ها | 4 |
فرمت فایل | doc |
حجم فایل | 14 کیلو بایت |
تعداد صفحات فایل | 15 |
فهرست مطالب
عنوان
صفحه
مقدمه..........................................................................................................................
هدف اساس................................................................................................................
مضموم نقش..............................................................................................................
افرادی که در روش ایفای نقش شرکت دارند............................................................
مراحل اجرای روش تدریس ایفای نقش...................................................................
محاسن و محدودیتهای روش ایفای نقش.................................................................
منابع و مآخذ..............................................................................................................
مقدمه
« می شنوم فراموش می کنم، می بینم به خاطر می آورم. انجام می دهم درک می کنی»
به نقل از :Mark Sutcliffe
« یکی از روشهای خلافی که در فعالیتهای یا دادن برای یاد گرفتن به کار می رود، روش ایفای نقش یا وانمود سازی است. این روش علاوه بر این که یادگیری کودکان و نوجوانان را عمیق و پر بار می کند. بسیار دکش و ذوق آفرین نیز هست. روش وانمود سازی از زندگی واقعی انسان ها، به ویژه زندگی شعف انگییز کودکان و نوجوانان گرفته شده است. همه دوست دارند در قالب شخصیت های دیگر در آیند و به بازی نقش بپردازند. انسان ها در زندگی روز مره خود همواره از شخصیت هایی که دوست دارند یا از آنها خوششان می آید تقلید می کنند و می کوشند دفتار و منش آنها را به خود نسبت دهند، یا آرزو می کنند کاش می توانستند همچون آنان باشند. گاه آنان از روی تفریح یا طنز رفتار و کردار کسانی را تقلید می کنند که سبب خنده و شادمانی اطرافیان می شود. کودکان و نوجوانان بیشتر از بزرگسالان این گونه تقلید های صوری را دوست دارند آنان وقتی از کسی یا از رفتار و گفتار کسی به واقع خوششان بیاید خود را در هیأت و سطوت او فرو می برند و خویش را همانند او می پندارند،و نیز وقتی از کسی بدشان بیاید، یا از رفتار و گفتارش دلزده شوند فوری در نقش او ظاهر می شوند و ادا و اطواری در می آورند که سبب تحریک دیگران نیز می شود. گاه این « دیگر شدن» به قدری طبیعی و جدی ظاهر می شود که آنان حیرت بزرگسالان را بر می انگیزند. ماند گارترین یادگیری ها با شیوة ایفای نقش صورت می پذیرند.چون ایفای نقش تنها شیوه ای است که یاد گیرندگان از خود مایه می گذارند. خود را در معرض مطالب یادگیری قرار می دهند. و همان طور که می خواهند و می توانند مطالب را دروی می کنند و برونی ابزار می دارند.» علی رؤوف ماهنامه رشد تکنولوژی آموزشی. 1382 ص16.
هدف اساسی
« ایفای نقش به مثابه یک روش تدریس ریشه در دو بعد شخصی و اجتماعی فرد که مورد تأکید آموزش وم پرورش است دارد. در قالب روش تدریس حاضر تلاش می شود به یاد گیرندگان یاری گردد تا معنا و مفهوم خویش را در درون فضای اجتماعی که در آن زندگی می کنند، بیابند و نکات مبهم تصورات خود را در بارة وجود خویش با یاری گرفتن در گروههای اجتماعی روشن سازند. روش حاضر ایجاد می کند که در آن یادگیرندگان در تحلیل موقیعتهای اجتماعی به صورت همیار و مشترک فعالیت می کنند، به ویژه یادگیرندگان راه حل مسائل بین شخصی را در این روش می یابند و شیوة آزا د منشانه برای پرداختن به انواعی از موقعیتهای اجتماعی را به وجود می آورند.» محمد احدیان، راهنمای روش های نوین تدریس: 1378ص،256 . « این نوع یادگیری ها سبب می شود تا یادگیرندگان خود را همراه و همگام با موضوعات درسی، و در متن زندگی فردی و اجتماعی خویش ببینند و آن چه را در تفکر و پندار دارند به طرقی غییت ببخشند و با سازگاری هایی که از عهده شان بر می آید توانمندی های خویش را درک کنند، در تقویت آنها بکوشند یا تصمیم بگیرند تلاش های بیشتر و بیشتری را به ثمر برسانند.» علی رؤوف، ماهنامه رشد تکنولوژی آموزشی ، 1382ص،16.
مفهوم نقش
هر شخصی یک رسم خاصی در ارتباط با افراد،موقعیت ها ، و موارد دارد. فردی ممکن است اکثر مردم را متقلب و غیر قابل اعتماد بداند کسی دیگر ممکن است احساس کند که همة مردم جالبند و با آغوش باز به استقبال ملاقات با افراد جدید برور . افراد به همینسان به ارزشیابی و رفتار دیگران نسبت به خود، ملاحظه خود به عنوان فردی قوی و زیرک یا شالید ترسو و کودن عمل می کنند. اینگونه احساسات در بارة مردم، موقعیت ها و دربارة خود، بر رفتار افراد تأثیر می گذارد و نحوة تصمیم گیری آنان در موقعیت های گوناگون را تعیین می کند. بعضی از افراد با رفتاری پرخاشگر و خصومت آمیز برخورد می کنند و حالتی از قلدری نشان می دهند. برخی دیگر خود را کنار می کشند. در گوشة عزلت به سر می برند و حالتی از آدمی خجالتی و رنجور را نشان می دهند. بخش هایی را که افراد ایفا می کنند نقش می نامند. یک نقش طراحی از تداوم احساسات، کلمات اقدامات و ..... رفتار خاص و عادت یافته در ارتباط با دیگران است. ممکن است افراد از نقشی که پذیرفته اند خوشحال نباشند. و ممکن است سوء تفاهم آنان نسبت به نگرش ها و احساسات دیگران به دلیل نشناختن نقش خود و نداشتن دلیل ایفای آن باشد. دو نفر می توانند با احساسات همسان به روش های بسیار مختلفی رفتار کنند. آنان می توانند هدفهای مشابعی را مطلوب بدانند ولی به دلیل کج فهمی یکی از رفتار دیگری نتوانند به هدف خود برسند. بنابراین برای درک روشن فرد از خود و دیگران آگاهی او از نقش ها و نحوة ایفای آن بسیار مهم است.» محمد رضا بهرنگی، الگوهای تدریس 2000 سال 1382 ص،94.
« افرادی که در روش ایفای نقش شرکت دارند. عبارتند از :
1- معلم یا مسئول اجرا: برنامه ریزی، فراهم کردن امکانات، و مدیریت اجرایی عملیات و برنامهم نمایش به عهده معلم اسم و اوست که در حقیقت، کارگردان نمایش است.
2- ایفا گران نقش :ایفاگران نقش شاگردانی هستند که به طور داوطلب یا انتخابی در برنامه شرکت می کنند. این افراد الزاماً نیازی به داشتن تجربه و ذوق هنری در زمینة نمایش ندارند.
3- مشاهده کنندگان:سایر شاگردان جزء مشاهده کنندگان به حساب می آیند. این افراد در جریان یا پایان نمایش می توانند در باره عملیات نمایش اظهار نظر، سئوال یا بحث کنند.» حسن شعبانی، روش ها و فنون تدریس، 1382، ص268.
مراحل اجرای روش تدریس ایفای نقش:
« مرحلة نخست: آمار کردن یا گرم کردن گروه
مرحلة نخست روش تدریس بازی دارای سه قسمت است: 1- آشنا سازی دانش آموزان با مسئله، 2- آماده کردن گروه با توصیف روشنی از مسئله با استفاده از مثالها،3-پرسیدن سئوالاتی برای برانگیختن تفکر دانش آموزان.
برای مثال، فرض کنید معلمی در نظر داشته برای مفهوم کردن بحث گروه و همکاری گروهی، دانش آموزان را به گردش علمی ببرد. امروز روزی است که معلم موفق شده است برنامه گردش را هماهنگ کند. مطابق قرار و مشورت با دانش آموزان، محل گردش علمی، تعیین شده است. پیش از اقدام به حرکت و در حین برنامه ریزی برای گردش همة دانش آموزان قول مساعد برای همکاری می دادند. اکنون آنان در مرحله ای از کار قرار گرفته اند که هر کس به دنبال کار خود است و گروه انجام خود را از دست داده است معلم برای رفع تنش در بین دانش آموزان و وادار کردن آنان برای درک مفهوم عمل گروهی، همة آنان را یکجا جمع می کند. او می گوید: روزی را به یاد آورید که همه شور و شوق انجام دادن کارهای زیادی را با یاری یکدیگر در نظر دارند، به یاد آورید که همه چه وعده هایی می دهند. گاه ما هم دچار چنین مشکلاتی می گردیم.
( قسمت اول) « به خاطر می آوریم که روز سه شنبه آقای حمیدی و پناهی چه شور و شوقی در کلاس نشان می دادند و الان هنوز در جمع ما نیستند. یا آقای قربانی که می گفتند اگر اجازه دهید من کنترل و هدایت گروه را به عهده می گیرم، بیشترین دشواریها را خودش به وجود می آورد. به هر صورت مجموعة ناهماهنگیها باعث شده است، مشکل عدم هماهنگی بین همه روی دهد و هیچ کس با اشتیاق مسئولیت نپذیرد. ( قسمت دوم)» « در هر حال باید مشکل پیش آمد را رفع کرد و نتیجة خوبی از این گردش به دست آورد. شما فکر می کنید با جریان نابسامانیهای فعلی در بین اعضای گروه به هدفی که در بیشتر در نظر بود خواهیم رسید، به نظر شما مؤثرترین عامل برای رسیدن به هدف چیست؟ ( قسمت سوم)
فایل ورد 15 ص
دسته بندی | روانشناسی و علوم تربیتی |
بازدید ها | 4 |
فرمت فایل | doc |
حجم فایل | 44 کیلو بایت |
تعداد صفحات فایل | 47 |
فهرست مطالب
مقدمه...................................................................................................................................
تعریف فوبیا.........................................................................................................................
بررسی منابع فارسی.............................................................................................................
همهگیری شناسی.................................................................................................................
سبب شناسی........................................................................................................................
1- دیدگاه زیست شناختی......................................................................................
2- دیدگاه روانپویایی...............................................................................................
3-دیدگاه رفتارگرایی...............................................................................................
تشخیص .............................................................................................................................
ملاکهای تشخیصی DSM-IV برای فوبی خاص..............................................
ویژگیهای بالینی.................................................................................................................
درمان....................................................................................................................................
1- دیدگاه زیست شناسی........................................................................................
2- دیدگاه روانپویایی...............................................................................................
3- دیدگاه رفتارگرایی..............................................................................................
4- سایر روشهای درمانی......................................................................................
مقالات اینترنتی ...................................................................................................................
حقایقی دربارة فوبیا..................................................................................................
فوبیها (عجیب اما ساده ).......................................................................................
منابع فارسی ـ منابع انگلیسی...............................................................................................
مقدمه:
بشر در مسیر تکامل برای مقابله و تسلط برآن به ابزارهای قاطعی مجهز شده است که هر یک برای بقای او اهمیت بسیاری داشتهاند. زمانی که این ویژگیها را بررسی می کنیم، حیاتی بودن بعضی از آنها عجیب به نظر میرسد زیرا که احساس ناشی از آنها چندان خوشایند نیست و با پیش فرض نه چندان صحیح ما که « هر چه خوشایندتر است اهمیت بیشتری در بقای ما دارد» جور در نمیآید. احساسهایی چون درد بیماری و حتی ترس از جملة این ویژگیهای ناخوشایند اما بسیار حیاتی میباشند. و قطعاً در گونه ما کسانی که فاقد یکی از این ویژگیها بودهاند، از بین رفتهاند.
همانطور که گفته شد ترس، از این ویژگیهای حیاتی است و بشر به کمک آن از خطرات زیانبار محیط اجتناب نموده بقای خویش را حفظ نموده است.
« در سال 1872 داروین متوجه شد که انسان و حیوانات، هیچان را با حالتهای مختلف نشان میدهند، به عقیدة او، این حالت پدیدهای عالگمیر میباشد و در تمام فرهنگها یکسان است.» [1] زمانی که فوبی را به عنوان یک ترس تعریف می نماییم به آن اهمیت بقایی میبخشیم اما معتقدیم این ویژگی به انحراف کشیده شده است. زیرا در ادامة تعریف میآوریم که این ترس، شدید، غیر منطقی و غیر طبیعی است و مانع از انجام فرآیندهای حیاتی دیگر در فرد میشود، که این برخلاف جهت بقا میباشد.
بنابراین شناخت و در نتیجه درمان فوبی که یکی از شایعترین اختلالات اضطرابی است، با اهمیت جلوه مینماید.
در این پژوهش کوتاه کوشش شده که نگاهی هر چند اجمالی به اختلال فوبی و بویژه فوبی ـ خاص انداخته شود. بنابراین ابتدا از تعریف فوبی و مفاهیم وابسته آغاز شده تا خواننده برای ورود به بحث، آشنایی پایهای کسب نماید. آنگاه به سراغ منابع فارسی که این اختلال را دقیقتر مورد بررسی قرار دادهاند، میرویم.
در پایان نیز سه مقاله اینترنتی به همراه ترجمة آن ارائه شده به امید انکه در جهت تشریح این اختلال و روشهای درمانی آن گامی هر چند کوچک برداشته شده باشد.
تعریف فوبیا ( هراس)
هراس: ترس یا بیزاری غیر طبیعی و یا شدید از چیزی.[2]
هراس: ترس غیر منطقی، غیر طبیعی و دائمی از یک شئ یا موقیعت خاص.[3]
هراس: هر ترس یا دلهرة غیر طبیعی دائمی: همچنین، واژهای که حاکی از ترس یا انزجار غیر طبیعی است.
هراس ساده، هراس از اشیاء اما نه از موقعیتها ( گذر هراسی ) یا ( نه ) از اعمال. (هراس، اجتماعی ) مانند ترس از سگ، گربه، موش، عنکبوت، خون و زخم، هراس از مکان بسته، هراس از بلندی، و مسافرت هوایی؛ هراس اجتماعی، هراس از اعمال، و نه از موقعیتها ( گذر هراسی )یا (نه ) از اشیاء ( هراس ساده)، که در آن فرد از تحقیر و شرمندگی میترسد. به عنوان مثال( ترس از سخنرانی در جمع یا خوردن یا استفاده ازتوالت عمومی.[4]
هراس: یک اصطلاح یونانی برای ترس یا دلهره: بر اساس این ریشهشناسی، به هراسهای خاص بدرستی اسامی با ریشة یونانی داده شده است، به عنوان مثا، پیروفوبیا = ترس از آتش، نیکتوفوبیا = ترس از تاریکی، و غیره. در شیوة روانپزشکی استاندارد، یک واکنش پیش از آنکه بدرستی بعنوان یک هراس( فوبی ) طبقهبندی گردد نیازمند فاکتورهای متعددی است. بویژه اینکه، ترس میبایست دائمی و شدید باشد، یک نیاز اجباری به گریز یا اجتناب از موقعیت یا شی، هراسزا وجود داشته باشد و ترس میبایست غیر منطقی باشد و بر پایة قضاوت درستی استوار نباشد. [5]
.Pholia ( Fo be -a )
فوبی، هراس، فوبی عبارتست از ترس شدید و رجعت کنندهای که دلیل منطقی برای آن نمیتوان پیدا کرد. فوبوس (Phobos ) نخستین بار در لغت طبی دو هزار سال قبل در رم در تعریف ترس از آب (Hydrophobia ) که از علائم هاری قلمداد شده است به کار رفت. هر چند این واژه تا قرن نوزدهم وارد روانپزشکی نشد، معهذا ترس فوبیک و رفتار فوبیک در مقالات طبی پیش از آن بسیار دیده میشود. بقراط به دو بیمار فوبیک اشاره کرده است که یکی با شندیدن صدای نی دچار « وحشت » می شد و دومی از نزدیک شدن به کم عمقترین چالهها دچار هراس میگردید. لغت فوبی در قرن نوزده عمومیتی یافت و نخستین بار در سال 1848 در یک فرهنگ پزشکی « Syphilophobia » به معنی « ترس شدید از سفلیس » که منجر به حصول علائم خیالی بیماری میگردد، ظاهر شد.
از اواخر قرن نوزدهم تضاد مداومی در ارتباط فوبیها با سایر امراض روانی در مقالات طبی به چشم میخورد. ژانه و کرپلین گاهی از فوبیها و وسواس طوری صحبت میکنند که گویی آنها مترادف هم هستند. فوبیها با ترسهای معمولی از نظر شدت، طول مدت، غیر طبیعی بودن و ایجاد ناتوانی به خاطر امتناع از موقعیتهای ایجاد کنندة فوبی مشخص هستند. فوبیها ممکن است منفرد یا متعدد باشند. ترس از حیوانات احتمالاً شایعترین نوع فوبی منفرد، یا اقلاً شایعترین نوعی است که مورد مطالعه قرار گرفته است.
. Phelia, simpleفوبی ساده. در طبقهبندی DSM-III-R فوبی ساده طبقة ته ماندهای است که سایر انواع فوبی را، که شامل گذرهراسی و فوبی اجتماعی نمیگردند، برمیگیرد. نمونه کلاسیک فوبی ساده ترس شدید و غیر منطقی از عنکوب است. زنها بیشتر از مردها مبتلا به فوبی ساده هستند، هراس از موش نمونة مشهور از این فوبی در زنهاست. اشیاء وموقیعتهای زیر به ترتیب نزولی شایعترین انواع فوبی ساده را به وجود میآورند: حیوانات، طوفان، بلندی، بیماری، زخمیشدن، و مرگ: [6]
حال می بایست بعضی مفاهیم مرتبط با فوبی ( هراس ) را نیز تعریف نماییم :
Fear یا ترس، از کلمة انگلیسی قدیمی Faer به معنی خطر ناگهانی مشتق شده است. این ترس، قابل توجیه و خطر ایجاد کنندة آن، ذاتی، واقعی و معلوم است.
ترس متناسب با خطر است، و گاهی اگر ضرورت فرار از آسیب وجود داشته باشند. مفید هم هست.
Anxiety اضطراب، از کلمة Anxiua ، به معنی احساس فشردگی در قفسة سینه ریشه میگیرد. اضطراب به ترس بدون منشاء مشخص اطلاق می شود؛ یعنی شخص نمیداند چرا میترسد، و یا ترس او نسبت به خطر، نامتناسب به نظر میرسد. بیمار، غالباً با احساس تنگی که در قفسه سینه میکند، اظهار میدارد: « فقط احساس میکند مضطربند.»
Panic ] وحشت زدگی که در این کتاب هراس ترجمه شده است. [
به اوج حالت ترس اطلاق میشود. این اصطلاح از کلمة Pan، الهة روستایی یونان باستان مشتق میگردد. « پان » گاهی یک الهة قهرمان است که از گوسفندان و شبانها مراقبت می کند و عاشق موسیقی است. اما گاهی هم موجب زهره ترک شدن مردم میگردد. خلاصه، « پان » نعمت مرکبی است؛ همانند وحشت زدگی در یک آتش سوزی، ممکن است شما را به سوی در خروجی و یا اشتباهاً به سوی در عوضی براند. [7]
جملة وحشتزدگی دورة مجزایی است که در آن شروع ناگهانی نگرانی شدید، ترس، یا وحشت اغلب همراه با احساس مرگ قریب الوقوع وجود دارد، در ضمن این حملات علائمی نظیر تنگی نفس، تپش قلب، احساس درد یا ناراحتی در قفسة سینه، خنگی و ترس از دیوانه شدن. از دست دادن کنترل، ظاهر میشود:[8]
فایل ورد 47 ص
دسته بندی | روانشناسی و علوم تربیتی |
بازدید ها | 5 |
فرمت فایل | doc |
حجم فایل | 40 کیلو بایت |
تعداد صفحات فایل | 54 |
این متن بر دو نظریه اصلی تمرکز دارد. نظریه اول (H1) مربوط می شود به یادگیری درون سازمانی (intra - organizational learning) که بر اثرات شاخصهای سازمان یادگیرنده در تأمین کنندگان بریتانیایی بر یادگیری سازمانی حاصله شان تاکید دارد.
نظریه (فرضیه) دوم (H2) در مورد یادگیری (بین سازمانی) است inter-organization learning که بر این مضوع تاکید دارد که شاخص های سازمان یادگیرنده بصورت برجسته ای از برخی اشکال ارتباط میان خودروسازان و تامین کنندگان حاصل می شود.
شاخص های سازمان یادگیرنده: کار سیستمی و یادگیری سیستمی – جریان آزاد افقی و عمودی اطلاعات
تعلیم و ترذبیت تمام نیروهای کاری – تفکر سیستماتیک و مدلهای ذهنی – سیستم پاداش یادگیری برای کارکنان بهبود مستمر کار – لابراتوارهای یادیگیری و آزمایش های ثابت – مدیریت مشارکتی و مدریت سلسله مراتبی نامتمرکز انعطاف پذیری شرکت – استراتژی و کارکنان – فرهنگ یادیگری
]2[-یادگیری سازمانی
سه نوع اصلی تئوری یادگیری: یادگیری فردی، تیم و سازمانی
2-1- انواع مختلف تئوریهای یادگیری
دیکشنری آکسفورد واژه «یادگیری» را چنی تعریف می کند: «بدست آوردن دانش یا مهارت بوسیله ترمین، مطالعه یا تفکر» ولی یادگیری یک فرد و یادگیری یک سازمان یکسان نیستند. بنابراین در ادامه به تشریح تئوری های یادگیری شخصی، یادگیری گروهی و یادگیری سازمانی می پردازیم:
2-1-1- تئوری یادگیری فردی:
تعریف ذکر شده در مورد یادگیری معمولاً در مورد یادگیری فردی بکار می رود. شناخته شده ترین و پرکاربردترین تعریف در مورد یادگیری فردی تعریفی است که هیلیگارد و باور (Hiligard & Bower) بیان می کند:
«ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ»
برای درک بهتر یادگیری فردی، سه رویه کلی تئوریهای یادگیری فردی ارائه می شوند:
(1) تئوری یادگیری کلاسیک. در قرن 19 مطرح شد. آن برروی دانش دریافتنی انسان از راه شنیدن متمرکز می شد و به فرآیند دریافت و کسب دانش می پرداخت.
گرچه تئوری یادگیری کلاسیک تنها بر درک گفتاری تمرکز داشت، تئوریهای جدیدی نیز توسعه پیدا کردند که آنها برروی تغییرات رفتارهای قابل مشاهده مطالعه می کردند.
(2) تئوری یادگیری رفتاری. در دهه های 1930 و 1950 نقش اصلی را بر عهده داشت. و آن زمان تمرکز تحقیقات روی تغییر رفتارهای مشاهده شده متمرکز بود. ولی در ارگانیسم یادگیری بعنوان یک جعبه سیاه عمل می کرد.
در یک مدل محرک – پاسخ، محققان در جستجوی قوانینی هستند که از تحریکات و پاسخهای مشاهده شده در ارگانیسم ناشی شده باشند.
سؤال اینست که آیا واکنش های معمول با انگیزه های مثبت قابل تغییر هستند.
رفتارشناسان درگذشته مورد انتقاد قرار گرفته بودند بدلیل غفلت از فرآیند درونی یادگیری.
رفتارشناسان جدید که سعی بر آن داشتند که این فرایند درونی و غیرقابل روئیت را با ساختار نظری شرح دهند تنها بصورت جزئی موفق به آدرس دهی این بخشها شدند.
(3) به کمک تئوری های ادراکی که مهمترین نمونه های آن «پیاگت» بود، دیدگاه جهبه سیاه در یادگیری موضوعات کنار گذاشته شو.
درنتیجه، آگاهی و فرآیند های درک درونی اشخاص، مورد تأکید و تقویت قرار گرفت.
توانایی عمل (کنش) بعنوان ساختار ادراک (توانایی های تفکر و حل مسئله) در فرد، مورد جستجو قرار گرفت. تئوری ادراکی پش زمینه ی علمی فوردی را شکل می دهد.
2-1-2- تئوری یادگیری تیمی:
طبق آنچه پاولوفسکی می گوید، یادگیری تیمی نقش حیاتی در انتقال دانش دارد. که با آن دانش یاگیری فردی به دانش سازمانی تبدیل یم شود و پس از آن نی تواند میان دیگر اعضای سازمان نیز به اشتراک گذاشته شود. سنگ (Senge) از این هم فراتر می رود و می گوید:
«اگر تیم ها نتوانند یاد بگیرند، سازمان نخواهد توانست یاد بگیرد»
این ادعا در این جای بحث دارد که تنها با یادگیری تیمی یادگیری سازمانی میسر می شود، که این نگاهی یکطرفه است. و این حقیقت را که فرد می تواند مستقیماً به کل سازمان یاد بدهد و می تواند دانشی را که از کانالهای مختلف ارتباطی بدست آورده توزیع کند، نفی می کند.
اگرچه این مورد ممکن است از دیدگاه دیگر بعنوان بهترین نوع انتقال دانش در شخص معرفی شود. دانش فردی و توانائی های فردی برای یادگیری با یادگیری تیمی درآمیخته که آن کوچکترین واحد سازمانی را در یادگیری سازمانی شکل می دهد.
کارایی به شاخصهای یادگیری فردی وابسته است.
یادگیری تیمی، نقش اصلی را در تبدیل و انتقال یادگیری فردی به یادگیری سازمانی ایفا می کند.
2-1-3- تئوری یادگیری سازمانی:
یکی از نخستین تعاریف یادگیری سازمانی توسط آرگریس (Argyris) ارائه شده که او تنها برروی فرآیند متمرکز شده:
«یادگیری سازمانی یک فرآیند کشف و تصحیح خطاست»
یکسال بعد آرگریس و شاون (Schon & Argyris) تعریف ذیل را ارائه کردند که در آن یادگیری فردی و دانش سازمانی لحاظ شده است:
«یادگیری سازمانی زمانی تحقق پیدا می کند که اعضای سازمان بعنوان عوامل یادگیری در سازمان عمل کنند به تغییرات داخلی و خارجی محیط سازمان پاسخ دهند، خطاها را کشف و تصحیح کنند و نتایج پیشگیری هاشان را در غالب تصاویر شخصی درآورده و در سازمان به اشتراک بگذارند.»
دانکن و ویز (DunCan و Weiss) یک تعریف فشرده تر را ارائه کرده اند که این تعریف هم روی فرآیند تمرکز دارد، هرچند صراحتاً شامل اشخاص نمی شود ولی به دانش سازمانی اشاره می کند:
«یادگیری سازمانی در اینجا بعنوان فرایندی در داخل سازمان تعریف می شود با دانش در باره ارتباط بین عمل نتیجه و تاثیر محیط برروی این روابط»
فیول و لایلس (Lyles & Fiol) تعریف زیر را پیشنهاد می کنند:
«یادگیری سازمانی عبارتست از فرآیند بهبود فعالیت بوسیله دانش و درک بهتر» این تعریف دانش سازمانی را دربر می گیرد ولی در آن افراد بعنوان یادگیری مطرح نمی شوند. این تعریف محدودیتی را برای یادگیری سازمالنی ایجاد می کند که مطابق آن یادگیری سازمانی تنها زماین روی می دهد که فعالیتها و کارها بهبود یافته باشند و نه زمانی که دانش سازمان دچار تغییر شده باشد.
استیتا (Stata) تعریف دیگری دارد که تاکیدش روی دانش سازمانی است:
«ابتدا» یادگیری بوسیله به اشتراک گذاشتن بینش ها، دانش و مدلهای ذهنی اتفاق میفتد در دوم، یادگیری برروی دانش و تجربیات گذشته بنا می شود.»
استیل (Staehle) تعریفی بر مبنای دانش و شامل سیستم های یادگیری ارائه می دهد:
«یادگیری سازمانی یک توسعه (بیشتر) بر مبنای دانش است که آن با تمامی اعضای سازمان به اشتراک گذارده شده. یک تفاوت بنیادی میان سازمان و افراد اینست که سازمانها کم و بیش بعنوان سیستمهای یادگیری مستقل از فرد توسعه می یابند.
این موضوع ممکن است براحتی مورد سوء تفاهم قرار بگیرد که یادگیری سازمانی می تواند بدون تاثیر متقابل میان سازمان و شخص اتفاق بیافتد.
این نکته در اینجا قابل ذکر است که سیستم های با قاعده (formal) لازمه ی یادگیری سازمانی نیستند و یادگیری سازمانی می تواند در روشهای (informal) نیز بوقوع بپیوندد.
پاولوفسکی (Pawlowsky) تلاش کرد که یک تعریف مرکب بی قاعده از تعارف متفاوت موجود ارائه دهد:
«یادگیری سازمانی فرآیندی است
در این مورد دو مطلب قابل بحث است: از رطفی، این تعاریف آنقدر دقیق نیست که بتواند بعنوان یک تعریف عملیاتی و کاری مورد استفاده قرار بگیرد و از طرف دیگر پالوفسکی از تعاریف سازمان یادگیرنده سنگ و گرات برای تعریف یادگیری سازمانی اش استفاده کرده است.
این درست نیست، زیرا فرآیند (یادگیری سازمان) و موضوع (سازمان یادگیرنده) خصوصاً در دریافت یک ایده آل کاملاً دو چیز متفاوت هستند و نتیجتاً نمی توانند ترکیب شوند.
علاوه بر این همانطور که در فصول بعد نشان داده خواهد شد، یادگیری سازمانی همچنین می تواند تئوری غالب عمل را تغییر بدهد (یادگیری دو حلقه ای). یادگیری سازمانی می تواند بیش از اینها تطبیق دهد و پیش بینی انجام دهد و لزوماً، بر خلاف آنچه پالوفسکی می گوید، سطح بالاتری از ظرفیت حل مسئله را سبب نمی شود.
تعریف دیگری نیم کیم (kim) ارائه می کند:
«یادگیری سازمانی عبارتست از افزایش ظرفیت سازمان برای حصول عملکرد اثر بخش.»
اولریخ (Ulrich) : نیز اشاره غیرمستقیمی به دانش سازمانی دارد:
«یادگیری سازمانی بعنوان سیستم .و فرهنگ در سازمان برای حفظ یادگیری و انتقال ایده ها به افراد جدید اتفاق می افتد. این نوع از یادگیری در عرض فضا، زمان و سلسله مراتب سازمانی به اشتراک گذاشته می شود»
مشخص نیست که چرا این تعریف تنها به افراد جدید محدود می وشد.
برخی محققان نظیر گاروین (Garvin) تعاریف ارائه شده را چندان مناسب نمی دانستند.
گاورین می گوید «اغلب دانشگاهیان یادگیری سازمانی را بعنوان فرآیندی نگاه می کنند ودر طول زمان مشخص می وشد و آنرا با دریافت دانش و بهبود کارایی مرتبط می دانند. ولی در بسیاری موارد مهم دیگر اختلاف دارند.»
یکبار دیگر تذکر میدهیم که هرچند بهبود کارایی ممکن است با یادگیری سازمانی حاصل شود ولی آن لازمه ی یادگیری سازمانی نیست.
دیکسون (Dixon) پا را فراتر می گذارد و یادگیری سازمانی را فرآیندی عمومی برای بهبود کارایی می داند:
«(یادگیری سازمانی) استفاده عمومی از فرآیندهای یادگیری در سطح فردی، گروهی و سیستم اداری تغییر شکل مستمر سازمان به حالتی است که در آن افزایش رضایت سهام داران ایجاد می شود»
دیکسون خودش در جای دیگر گفته هایش را نقض می کند در جایی می گوید همه ی سازمانها کمابیش یادگیری دارنمد و از آن مهمتذ در جای دیگر یادگیری سازمانی را امری تصادفی می داند« و نه تعمدی
در دیگر تعاریف تناقض های روشنی قابل مشاهده است که بیشتر در دو مورد مطرح می شود یکی اینکه آیا یادگیری سازمانی امری تعمدی است و دیگری در مورد بهبود کارایی سازمان حال در این متن تعریفی می کنیم که در آن از تعاریف دیگر استفاده شده و در ضمن سعی گردیده که تناقض موجود در آنها از میان برود.
یادگیری سازمانی بایبد شامل عناصر زیر باشد:
فرآیند یادگیری در تعاریف ذکر دشه همواره یک جزء ساختاری بوده است. آنجائی کهع آگریسی می گوید «فرایند کشف و تصحیح خطا» و دیکسون «بکارگیری فرآیندهای یادگیری»
تولید یا کسب دانش. فرآیند یادگیری شامل دریافت دانش از خارج سازمان و یا تولید و خلق دانش سازمان (اغلب سعی و خطا)
افراد در کلیه تعاریف شرط لازم یادگیری سازمانی هستند
تیم ها یک جزء اضافه برای تعریف کاری است که در اغلب تعارف ذکر نشده.
دانش سازمانی در بیشتر تعاریف گفته شده وجود دارد.
تعریف کاربردی یادگیری سازمانی که در این متن ارائه می کنیم توجیه کنید:
«یادگیری سازمانی یک فرآیند کسب یا تولید دانش در یک سازمکان است که بوسیله ی افراد چیا تیم ها انجام میشود. آن بر مبنای حافظه سازمانی است که توسعه پیدا کرده و می تواند فعالیتهای سازماین را بهبود بخشد»
حال به تفاوت میان یادگیری درون سازمانی و برون سازمانی می پردازیم
2-2- یادگیری درون سازمانی و یادگیری سازمانی:
یادگیری سازمانی را می توان بر مبنای منبع و منشاء آن به درون سازمانی و برون سازمانی تفکیکی کرد. نوناکا (Nonaka) پیشنهاد می کند که دانش باید به دو دسته صریح (explicit) و ضمنی یا تلویحی (tacit) تفکیک شود. با توجه به این مطلب همانطور که در شکل دیده می شود دارای 4 نوع متفاوت تبدیل دانش می باشیم. که عبارتند از:
Combination (ترکیب) (از دانش صریح به دانش صریح)، internalization (درونی سازی) (از صریح به تلویحی) بروین سازمانی Externalization (از تلویحی به صریح)، همگانی سازی Socialization (تلویحی به تلویحی)
]زیرنویس[: به عقیده نوناکا دانش تلویحی می تواند در فرهنگ سازمانی و رویه ها مشاهده شود در حالیکه دانش صریح در شکل مستند است، سیستم های فایل سازی و پایگاه داده ها مشخص می شود.
2-2-1- یادگیری سازمانی:
یادگیری برون سازمانی بدین معناست که یک سازمان در یک فرآیند یادگیری سازمانی دانش کسب یا تولید کند.
دیکسون سیستمی از روشهای کسب دانش ارائه می دهد که عبارتند از:
وام گیری (از کنفرانسها، مشاورین و مطالب چاپ شده)، جستجو (تحقیق) (بوسیله گزارشهای اجتماعی، تکنولوژیکی و یا اقتصادی)، پیوند (با اعضای جدی) یا همکاری (با سرمایه گذاری های مشترک و کنسرسیوم ها)
راههای غیراخلاقی کسب اطلاعات خارجی را نیز می توان اضافه کرد که عبارتند از: جاسوسی (بوسیله پرداخت پول به افراد برای دریافت اطلاعات مفید و یا نفوذ به سایتها)
همکاری در شکل سرمایه گذاری مشترک یا کنسرسیوم ها (Consortiums) اغلب با هدف تولید دانش انجام میگیرد و نه برای کسب اطلاعات موجود. دیکسون اشتباه دیگری نیز می کند و مشتریان و تامین کنندگان را بعنوان یک منبع خارجی اطلاعات تلقی می کند.
هانیس Hines روشهای بیشتری برای دریافت دانش خارجی برای تامین کنندگان از مشتریان و بالعکس ارائه می کند که آنها را به «انتقال عرضی کارمندان» و «توسعه یک بیک» تفکیک می کند، که هر دو [cross-transfer of staff] و [one - to - one development] ابزارهایی برای انتقال دانش تلویحی هستند.
انتقال عرضی کارکنان یک تغییر دائمی یا موقتی در کارمندان است، که در ژاپن معمول می باشد، که می تواند در شکل یکپارچه سازی گروه تجاری (انتقال بلندمدت کارمندان به تامین کننده)
فایل ورد 54 ص
دسته بندی | روانشناسی و علوم تربیتی |
بازدید ها | 4 |
فرمت فایل | doc |
حجم فایل | 26 کیلو بایت |
تعداد صفحات فایل | 33 |
بعد از خانواده، عامل بسیار مؤثر در رشد و تکامل کودک، به ویژه در جامعه های کنونی آموزشگاه است. امروزه بیش از هر زمان دیگر، آموزشگاه در زندگی فرد تأثیر دارد، زیرا بیشتر مردم چند سالی از عمر خود را در آموزشگاه گاهی در دانشگاه می گذرانند به طوری که می توان گفت تقریباً 4/3 زنگی انسان در عصر حاضر در آموزشگاه سپری میشود. بهترین گواه اهمیت تأثیر آموزشگاه در رشد و تکامل کودک، این است که او آنچه را در مدرسه یاد می گیرد در زندگی به کار می برد.
هر کودک برای اینکه میان خود و دیگران بستگی فکری برقرار کند ناچار است لااقل خواندن و نوشتن را یاد بگیرد و در هر قدمی از زندگی از آنها استفاده کند. البته، نباید تصور کرد که یادگیری به آموزشگاه محدود است بلکه در تمام عمر ادامه دارد و آنچه را که شخص یاد می گیرد جزئی از توانایی او را برای سازگاری با محیط تشکیل می دهد زیرا اساس و پایه زندگی بر استعداد و یادگیری مبتنی است.
دانش آموزان در دوران تحصیل به خصوص در دوره دبستان و نیمه اول دبیرستان در حال رشد می باشند و مرتباً تغییراتی در آنها ایجاد می گردد. این تغییرات چون نیازهایی را به دنبال می آورد، تربیت و آموزش خاصی را ایجاب می کند. آشنایی به اصول رشد و نیازهای دانش آموزان در سنین مختلف مسؤلان آموزشی را در شناسایی کودکان و فهم و درک آنها کمک می کند و موجب می شود که در طرح ریزی برنامه های آموزشی و تربیتی نیازهای آنها را مورد نظر داشته باشند و دامنه انتظارات و توقعات خود را از کودک و نوجوان متناسب با سن و موقعیت او را محدود سازند، زیرا امر یادگیری به میزان آمادگی ناشی از اثر بلوغ بستگی دارد.
اینک بعضی از راه های تأثیر و نفوذ آموزشگاه در رشد و تکامل کودک را به اختصار مورد بحث قرار می دهیم.
رشد بدنی
روانشناسی جدید، رفتارها و فعالیت های فرد را به صورت ترکیبی، کلی، و بدون تقسیم آنها به نفسانیات و بدنیات، مورد مطالعه قرار می دهد. به همین سبب، آموزش و پرورش جدید که مبتنی بر اصول روانشناسی جدید است توجه به بدن کودکان را از مهمترین و اساسی ترین وظایف معلم و مربی می داند. برخلاف سابق که جز انباشتن ذهن کودکان ا معلومات گوناگون و متعدد به خاطر پرورش عقل و روان آنها، هدفی وجود نداشت. روانشناسی کودک به ما ثابت می کند که هرگز نباید از رشد بدنی انسان غافل شد، زیرا چگونگی رشد و نمو بدن، تأثیر زیادی در چگونگی رشد و نمو عقلی و شخصیت دارد.
همچنین، تجارب روانشناسی، درستی مثل معروف «عقل سالم در بدن سالم است» را کاملاً ثابت می کند و منظور از بدن سالم، بدنی است که تمام اعضای آن وظایف خود را بهتر و به موقع انجام دهند. وظیفه معلم و مربی است که رفتار کودک را از هر دو جنبه «بدنی و عقلی» پرورش دهد وگرنه یکی را بیش از اندازه مورد توجه قرار داده از دیگری غافل نگردد و به این اصل معتقد باشد که انسان وقتی منطقی فکر می کند و در حل مشکلات زندگی موفق می شود که بدن سالم داشته باشد وگرنه از شخص علیل و مریض هرگز نمی توان فکر درست انتظار داشت. لابار (La Barre) زیست شناس معروف می گوید: «طبیعت بشری» شخص از نوع بدنی که او دارد سرچشمه می گیرد، از این رو هر کس که با اشخاص مخصوصاً کودکان و نوجوانان کار می کند، باید نمو و تغییرات بدن انسان را بداند. بهترین فرصت برای پرورش بدنی کودکان، ساعت های ورزش است که از نظر تعلیم و تربیت به اندازه مواد درسی دیگر ارزش دارد و از اتلاف بیهوده آن ساعت ها باید جداً خودداری شود.
ولی باید دانست ورزش که در برنامه تحصیلی به عنوان وسیله پرورش تن، منظور شده است هدف اصلی، همان پرورش عقل و شخصیت کودک است. به سخن دیگر، ورزش وقتی مفید خواهد بود که به پرورش عقلی و بهداشت تن و روان کمک کند. در اینکه منظور از رشد بدنی چیست نظریات گوناگونی اظهار شده اند، بعضی آن را تغییرات کمی بدن و گروهی تغییرات کیفی و برخی ترکیب همه این خصایص دانسته اند و با مطالعه آنها می توان رشد بدنی را چنین تعریف کرد:
مجموعه تغییرات تشریحی و فیزیولوژیک است که در زندگی پیش از تولد و نزدیکی پیری رخ می دهند.
رشد حرکتی و عضلانی:
رشد و تکامل کودک از لحاظ حرکت یعنی رشد، نیرو، سرعت و دقت او را در به کار بردن بازوها و ساق ها و عضلات دیگر، اهمیت خاصی در رشد عمومی او دارد. از طرف دیگر، رشد حرکتی کودک با رشد عقلی او بستگی کاملی دارد. بدین معنی که فعالیتهای حرکتی کودک در بیشتر رفتارهای عقلی و هوشی او کاملاً مؤثرند زیرا با چشم و دست خود، دنیای محیطش را کشف و بررسی می کند. رفتار حرکتی کودک سبب می شود که با دیگران روابط اجتماعی برقرار کند و روش های همکاری را یاد بگیرد.
حرکت های کودک را می توان به دو دسته تقسیم کرد:
دسته اول: آنهایی هستند که به عضلات بزرگ بدن مربوطند و این حرکات در مراحل اولیه بدون نظم و ارتباط میان آنها انجام می گیرد یعنی یک عده حرکاتی هستند که هیچگونه تعادل و سازگاری حرکتی در آنها مشاهده نمی شود. کودک به تدریج می تواند بر این حرکات تسلط یافته، آنها را کنترل کند و این امر به نضج و تمرین او بستگی دارد. از این رو، باید مراکز تربیتی به ویژه کودکستان ها، فرصت های زیادی جهت حرکات گوناگون، برای کودکان آماده سازند، و اسباب و وسای متنوع و بیشتر که کودکان را در بازی و به کار بردن اعضای گوناگون بدن کمک کنند در اختیارشان بگذارند. زیرا از این راه است که کودکان عضلات خود را تقویت کرده، مهارت های حرکتی گوناگون کسب می کنند.
دسته دوم: حرکاتی هستند که به عضلات کوچک بستگی دارند که از آن جمله «نوشتن» است. کودک عادی در چهار سالگی می تواند قلم یا قطعه گچی به دست گرفته خطوط نادرست ترسیم کند و علت آن، عجز او از تسلط بر عضلات کوچک است. وقتی که در 6 یا 5/6 سالگی به آموزشگاه وارد می شود، می تواند بنویسد ولی هنوز نظم و دقت لازم در نوشته های او مشاهده نمی شود، به کندی می نویسد و بیش از اندازه لازم به قلم فشار می دهد. به علاوه، هنگام انتقال از یک حرف به حرف دیگر، یا میان آغاز و انجام مقطع، بیشتر توقف می کند. روشی که در آموزش نوشتن پیش گرفته می شود اثر بزرگی در تحصیل این مهارت دارد.
معلم می تواند به تدریج کودکان را به برطرف کردن این معایب، راهنمایی کند و در این کار می توان از نمونه های خطی چاپی استفاده کند. این نمونه ها ابتدا عبارت از خطوط منفصل هستند که به صورت های گوناگون، افقی، عمودی، مایل (؟؟) درمی آیند. بعد مرحله حروف و کلمات منقطع می رسد و کودکان را وامی دارند که قلم یا مداد خود را روی این حروف و کلمات بکشند، این تمرین نیز در کسب مهارت های لازم برای نوشتن، کمک بزرگی به شمار می رود.
اهمیت تربیتی رشد عضلانی تنها به این نیست که سبب بستگی قسمت های گوناگون رشد، به یکدیگر می شود بلکه نقش بسیار مهمی را در تکوین شخصیت کودک، به طور کلی بازی می کند.
رشد حسی
چنانچه گفتیم «ادراک حسی، تنها وسیله ارتباط موجود زنده با عالم خارج است، مثلاً وقتی می تواند بخورد که ادراک کند چیزی در محیط خارج برای خوردن وجود دارد. زندگی خود را وقتی محفوظ می دارد که وجود خطرهایی را در جهان خارج ادراک کند. از این رو، پیشوایان آموزش و پرورش جدید، مربیان را به رعایت اصل «تعدد تجربه و آگاهی فرد» می خوانند.
بدین معنا که برای کودکان، محیط را آماده سازند که از لحاظ حرکات و احساسات غنی باشد و تجارب متعددی در اختیار اطفال بگذارد تا بدین وسیله بر فعالیت حواس ایشان کمک کرده موجب تکامل شخصیت آنان گردد. روی همین اصل، پرورش حواس کودک هدف اصلی آموزش و پرورش جدید است و این که میدان آموز «سمعی و بصری» روز به روز وسیع تر می شود به علت فایده و اهمیتی است که در پرورش صحیح کودک از لحاظ روانشناسی دارد:
چه اگر حواس کودک وظایف خود را بهتر و به موقع انجام ندهند او با زیان های زیادی مواجه خواهد شد، زیرا دیگر نمی تواند مستقیماً با محیط خود ارتباط یابد. چنان که کری کلی و جزئی، رشد گویایی کودک را به تعویق می اندازد و میان او و پیشرفت مورد انتظار خود و جامعه اش مانع می شود.
با توجه به اهمیت حواس در زندگی بشر، معلمان و مربیان را ضروری است که به روشهای گوناگون و متعدد، در پرورش حواس کودکان در دوران رشد و نمو آنها بکوشند تا ایشان بتوانند به نحو احسن از حواس خود برای کسب علم و معرفت استفاده کنند.
وظایف معلم در پرورش حواس:
مهمترین وظایف معلمان در پرورش حواس عبارتند از:
1- اولین امر ضروری برای معلم این است که در سلامت و آزمایش حواس دانش آموزان و شایستگی آنها برای ادراک حسی بکوشد و کمترین کاری که می تواند در این خصوص بکند این است که در تدریس دانش آموزان مبتلا به ضعف بینایی یا شنوایی را رعایت کرده و آنها را در جایی از کلاس قرار دهد که نوشته ها و گفته های او را بهتر ببینند و بشنوند. بر معلم خوب لازم است که والدین این نوع دانش آموزان را از ضعف حواس آنها آگاه سازد تا تدابیر لازم را جهت درمان اتخاذ کنند، چه اگر ایشان به همین وضع در مدرسه بمانند اغلب به ضررشان تمام خواهد شد.
2- بعد از آزمایش، ابتدا باید تمام عوامل مؤثر در پرورش و تقویت ادراک را در تدریس خود، در نظر بگیرد. حداکثر کوشش را در تحرک دانش آموزان، با تشویق آنان به درس با روش های مناسب و طبیعی، مبذول دارد. یعنی بعد از اینکه مشکل تقویت و آماده ساختن حواس برای انجام دادن وظایف خود، بر معلم حل گردید. باید به مشکل دقت که در عصر حاضر یکی از بزرگترین مشکلات تربیتی است بپردازد. زیرا امروز دیگر نمی توان به اجبار دقت کودکان را جلب کرد. به همین سبب، کوشش و زحمت فراوانی لازم است تا رغبت و عشق حقیقی نسبت به علم در کودکان ایجاد گردد.
3- معلم باید در تدریس، روش تجزیه و تحلیل بعد ترکیب را در پیش بگیرد یعنی با روش استقرایی تدریس کند. به سخن دیگر، بر معلم لازم است که مشاهده را اساس کارش قرار دهد بدین ترتیب که ماده را به اجزایش تقسیم کند و دانش آموزان به جزء جزء آنها توجه نمایند به طوری که تا جزء اول را خوب و کامل نفهمیده اند به جزء دوم نروند. زیرا مقیاس موفقیت معلم در امر تدریس، میزان درسی نیست که در کلاس گفته است بلکه مقدار مطالبی است که دانش اموزان کاملاً فهمیده اند.
فایل ورد 33 ص
دسته بندی | علوم اجتماعی |
بازدید ها | 3 |
فرمت فایل | doc |
حجم فایل | 143 کیلو بایت |
تعداد صفحات فایل | 240 |
مقدمه:
جغرافیای انسانی در دهههای اخیر دستخوش تحولات مهمی گردیده که این تغییرات نه تنها در روش بلکه در محتوا ظهور یافته است. در این راستا مطالب جدیدی مطرح شده و عناوین تازهای اتخاذ گردیده است. یکی از موضوعات بالقوه قدرتمندی که در تحقیقات میدانی جغرافیا در حال نشو و نما میباشد بر مسایل مربوط به زنان و تقسیم کار جنسیتی تاکید میورزد ضرورت طرح اینگونه سوالات از یک سو ناشی از آگاهی فزاینده جغرافیدانان در جهت بکارگیری قواعد و قوانین اجتماعی در تجزیه و تحلیلهای جغرافیایی بوده و از سوی دیگر به این دلیل بوده است که جهت انجام اصلاحات لازم برای رسیدن به چهارچوب عملی و نتیجهگیری صحیح از مسایل خاص اجتماعی- فضایی الزاماً بکارگیری ابزارها و تکنیکهای خاص این علم ضرورت مییابد.
بدین منظور در سال 1984 اولین کتابی که با دیدگاه جغرافیا و جنسیت تدوین شده بود به چاپ رسید این کتاب در حال حاضر خارج از چاپ میباشد.[1]
ظهور علاقهها و توجه بیشتر به شناخت موقعیت زنان در جغرافیای بریتانیا عمدتاً در اواخر 1970 آغاز گردید. در ایالات متحده و بریتانیا ابتدا در جهت برخورداری زنان و دسترسی برابر آنان به منابع از جمله اشتغال تاکید بیشتری صورت میگرفته و در پی آن زنان در تحقیقات جغرافیایی توجه بیشتر را کسب نمودند.[2]
به دنبال آن به سرعت یک جغرافیای فمنیست واضحتری توسعه یافت که نه تنها بر موارد مطالعه جغرافیا بلکه به روش به کار رفته برای سازماندهی این دانش به منظور جلب نظرات بیشتر به امور زنان با دید انتقادی مینگریست. این انتقادات بیشترین بحثها را در طی 15 سال در توسعه جغرافیا برانگیخته است.[3]
جغرافی دانان فمنیست مدت زیادی این مساله را که در نظم حاکم توسط مردان نتایج جدی را در بر داشته و اینکه چه چیزی به عنوان دانش جغرافیای واقعی به حساب میآید و هم چه کسی میتواند چنین دانشی را گسترش دهد، مورد بحث قرار دادهاند. آنها اصرار داشتند که جغرافیا یک سری فرضیات نامعین درباره اینکه مردان و زنان چه کاری انجام میدهند و اینکه آن نظمی که بر فضاها، مکانها و چشماندازها متمرکز شده یک نظم مردانه است را مطرح میکند.
با توجه به مسایل مربوط به زنان مانک و هانس[4]در مقالهای روشنگر نه تنها بر اتخاذ دیدگاهی جغرافیایی بر چنین نظراتی تاکید داشته بلکه بر ضرورت موقت کردن انتقالی را که بر اساس نظر مولفین توسط انحرافات بوجود آمده در جریان فمنیستی غیر قابل دسترس شده است اقرار ورزیدهاند.
این اشتباه خواهد بود که گمان شود جغرافیدانان بطور کلی با مسایل زنان درگیر نیستند، هر چند که در واقع غالب کارهایشان در مورد زنان آشکارا به سمت مردان گرایش مییابد، برای مثال در مطالعه مسایل مهاجرت اگر نویسندگان و مولفین مهاجرت زنان را نادیده میگیرند و تنها به این فرض ساده که توده عظیمی از مهاجرت در پی ازدواج صورت میپذیرد اکتفا مینمایند.
تحقیق حاضر تنها اقدام سطحی را برای پر کردن خلاء در تحقیقات جغرافیایی انجام داده و در جستجوی راههای برای تاکید بر مشارکت زنان در نواحی روستایی جهت دستیابی به توسعه همه جانبه میباشند شد سابقه این گونه تحقیقات در ایران نسبتاً جدید است. سالهای اخیر شاهدی بوده است بر انفجاری در مطالعاتی که زنان و نقش آنان را در اقتصاد بررسی مینمایند. در غالب این مطالعات ضرورت تغییر نقش و جایگاه زنان در زمینههای وسیعتر اجتماعی مورد تاکید قرار گرفته است. اگر چه زنان شهری از سوی دانشمندان جامعه شناسی مورد توجه بیشتری قرار داشتهاند، لیکن در اکثر موارد زنان روستایی علیرغم مشارکت فوقالعادشان در زندگی اقتصادی عمدتاً مورد فراموشی قرار گرفتهاند. زنان روستایی که به پایینترین قشر جامعه تعلق دارند شاید نامرئیترین مشارکت کنندگان در فرایند اقتصادی باشند در حالیکه زنان شهری به لحاظ اینکه بیشترین ظهور را در زندگی اقتصادی خود دارند، نرخ مشارکتشان نیز در فعالیتهای اقتصادی بیشتر و بهتر برآورد شده است.
برخلاف نرخ مشارکت مردان به نظر میرسد مشارکت زنان نسبت به یک دسته از عوامل اکولوژیکی، اجتماعی، اقتصادی و فرهنگی حساس باشد. حتی اصول بنیادی تقسیم کار جنسیتی نیروی کار نیز از ناحیهای به ناحیه دیگر تغییرپذیر است بدین ترتیب ملاحظات فوقانگیزه اصلی برای مطالعه این مساله را فراهم ساخته است.
فصل اول
طرح تحقیق
|
|
1-1- بیان مساله:
از آنجائیکه سازماندهی تولید در بسیاری از روستاهای کشورمان بر سازمان خانوادگی استوار است، میتوان بر اهمیت نقش افراد خانواده پی برد. با توفیق در تقسیم کار جنسیتی در واحد خانوار روستایی، میتوان به وظائف بیشمار آشکار و نهان زنان در مقابل وظایف مردان (بویژه نقش سرپرست خانوار) اشاره کرد. بطور کلی در کنار کارکرد خانوادگی (نگهداری و پرورش کودکان و انجام خدمات مربوط به خانه) و ایفای نقش همسری زنان روستایی چه به صورت مستقیم و یا غیر مستقیم در امور گوناگون مربوط به تولید نیز نقش دارند. هر چند که کمتر به عنوان شاغل محسوب میگردند و عمدتاً اینگونه وظائف با امور خانهداری ادغام گردیده و جزو وظائف روزمره آنان به شمار میرود. بنابراین نقش تولیدی زنان روستایی به صورتی پنهان به انجام رسیده و کمتر تجلی اقتصادی و حتی اجتماعی یافته است. اگر چه تاثیر اینگونه فعالیتها در درآمد کل خانوار غیر قابل انکار میباشد لیکن، سنجش میزان این تاثیر و اثرات حذف آن از درآمد خانوار مشکل است چرا که درآمد زنان عمدتاً به صورت جانبی بوده و صرف موارد روزمره و هزینههای جاری کودکان و … میگردد و یا اصولاً ماهیت برخی از فعالیتهای زنان به گونهای است که بیش از آنکه درآمد زا باشد، سبب صرفهجویی در هزینههای جاری خانوار میگردد.
از آنجائیکه بنیان اقتصادی قریب به اتفاق روستاهای کشور کشاورزی و فعالیتهای وابسته بدان میباشد، بهرهگیری از نیروی کار زنان عمدتاً در امور حاشیهای، پرزحمت و بعضاً طاقتفرساست، از آن جمله، نشا کردن، وجین، شیردوشی، تولید لبنیات، قالیبافی و تولید صنایع دستی، تهیه هیزم و تهیه و جمعآوری سوخت و مانند آن بدینسان اگر چه نقش زنان اهمیت بارز اقتصادی دارد اما از لحاظ اجتماعی مورد ارزشگذاری مناسب قرار ندارد. در واقع بی سبب نیست که با ارتقاء سطح آگاهی و افزایش درآمد خانوار و نهایتاً بهرهگیری از دانش فنی (تکنولوژی) نقش اقتصادی در فعالیتها کاهش میپذیرد.
با نظر به روندهای جاری در مییابیم که نقش اشتغال در توسعه روستایی بسیار کمرنگ و حاشیهای است و با توجه به شرایط موجود کار زنان باید دید چگونه میتوان نقش هدایت شدهای برای زنان در فرایند توسعه تعیین نمود؟ و به طور کلی با پیشبرد توسعه همه جانبه در روستاها چگونه میتوان زنان را که عمدتاً از این فرایند متضرر شده و یا تبدیل به نیروهای غیرفعال و صرفاً یک زن خانهدار میگردند به جریان توسعه سوق داد.
بدین ترتیب اگر بپذیریم که یکی از اهداف اساسی توسعه مکانی- فضای با ابعاد اجتماعی- اقتصادی ارتقاء منزلت و شان انسانی است باید بپذیریم که در نظر گرفتن نقش و جایگاه زنان روستایی در برنامههای توسعه فرهنگی و اجتماعی- اقتصادی روستا نه تنها امری ضروری است بلکه در روند توسعه امری حیاتی به نظر میآید.
1-2- اهمیت و ضرورت تحقیق:
در مورد کار سخت و طاقت فرسای زنان روستایی بسیار نوشتهاند، محققین متعددی نشان دادهاند که زنان روستایی در بسیاری از نقاط جهان از فقر و سختی معیشت در عذابند، گزارشهای فراوانی در مورد نقش موثر زنان روستایی در تامین نیروی کار کشاورزی، تولید مواد غذایی، فرآوری محصولات زراعی و دامی و … تدوین شده است.
اما شاید آنقدر که پژوهشگران از شرایط کار و زنان روستایی متاسف میشوند زنان روستایی از آنچه که هستند کمتر رنج میبرند و نسبت به آنچه میتوانند باشند و باید باشند تصویر روشنی در ذهن ندارند.
ملاک پژوهشگران و اندیشمندان مسائل زنان روستایی شاخصهایی از زندگی است که در مخیله زنان روستایی هم شاید نگنجد، معیار اینکه زن روستایی هم انسان است، حق حیات و تصمیمگیری دارد، اجازه انتخاب باید داشته باشد استقلال اقتصادی میتواند موجب توانمندی او در تربیت فرزندان بشود، مشارکت میتواند لذت مفید بودن برای جامعه را به او بچشاند.
اینها معیارهایی است که شاید زن روستایی چندان به آن نیاندیشیده ولی حداقل پنجاه سال است که دنیا به آن فکر میکند. گرچه برخی از کشورها در منظومه آنچه که دنیا به آن اندیشیده، قرار نگرفتهاند و یا خیلی دیر به این مدار پیوستهاند ولی بهر حال برای هر کشوری که خواستار تعالی انسانها از جمله زنان روستایی است شناخت آنچه که دیگران گفتهاند و عمل کردهاند ضروری است.
برای به دست آوردن یک معنای مفید و عامی از توسعه امور زنان، باید دو مفهوم برابری جنسیتی و مشارکت در فرایند توسعه کنار یکدیگر واقع شوند.
با توجه به واقعیتهای ملموس جهانی، متاسفانه زنان از موقعیتی نامطلوب در سطح بینالمللی برخوردارند که بر اساس بررسی انجام شده در کتاب زنان جهان (1970-1990) که توسط سازمان ملل متحد منتشر شده است این واقعیت آشکار شده که چه در کشورهای در حال توسعه و چه در کشورهای توسعه یافته- اعم از فقیر و غنی- تمامی اطلاعات موجود نشانگر تبعیض علیه زنان است و آنها از کلیه امکانات لازم جهت بالا بردن اوضاع کمی و کیفی خود محروم ماندهاند و در برنامهریزی نیز حداکثر از اولویتهای ثانوی برخوردار میشوند.
پستهای کلیدی در سطح جهان بندرت به زنان تعلق دارد و آنها کمتر در مسائل مربوط به جامعه حضور فعال دارند و قوانین نیز تا به امروز معمولاً به طور مغرضانهای علیه زنان اجرا شده و ادامه یافته است.
با اینکه در اکثر جوامع، زنان بیش از مردان کار میکنند لیکن در محاسبات اقتصادی یا نقش آنان کمرنگ تلقی شده یا اصلاً به حساب نمیآید و از اهمیت تولیدی و اقتصادی کمتری برخوردارند. لذا بار کمتری از رشد و توسعه جوامع را به خود اختصاص میدهند. اگر حقوق حقه زنان برای کار در خانه، کشاورزی، نگهداری، حمایت و پرورش اعضای خانواده یا مدیریت خانه ملحوظ شود و آمار و ارقام- در جهان- آن را منعکس نماید، سطح بازدهی جهانی 25 تا 30 درصد افزایش خواهد یافت.
لازم به ذکر است که 120 میلیون نفر کودکانی که هرگز به مدارس راه نیافتهاند 81 میلیون نفر (دوسوم) از آنان را دختران تشکیل میدهند این عدم سرمایهگذاری و نابرابری درمناطق روستایی به مراتب مشهود است چنان که بر مبنای گزارش توسعه انسانی 1994 با مقایسه در میان کشورهایی که آمار آنها در دسترس بود شاخص توسعه برای زنان 60% این رقم برای مردان بوده است.
با وجود رشد مثبت نسبی جوامع بشری برای 500 میلیون زن روستایی در کشورهای در حال توسعه، تغییر چشمگیری در سطح و نوع زندگی روزانه آنان در چند دهه گذشته به وقوع پیوسته است.
نداشتن امکانات آموزشی برای دختران که مدیران خانه در آینده خواهند بود به تنهایی میتواند سبب اثرهای زیانباری در اقتصاد خانوار باشد و درآمد خانه را که روزانه از قدرت خرید کمتری نیز برخوردار است به معضلات کلان اقتصصادی تبدیل نموده و به آن شتاب بیشتری دهد تا حدی که کل نظام را تحت تاثیر خود قرار دهد. زنان روستایی همواره به عنوان رکن اساسی واحدهای تولیدی مطرح بودهاند و ساختار اقتصاد خانواده بدون حضور آنها نمیتواند پایهای داشته باشد. مشارکت زنان روستایی در فعالیتهای اقتصادی واقعیتی انکار ناپذیر است و تاخیر تحولات فرهنگی و اجتماعی نسبت به تغییرات اقتصادی موجب شده است که نقش تعیین کننده آنان در جامعه و در فرایند توسعه روستایی کشور مانند اغلب کشورهای در حال توسعه چندان آشکار نباشد. پوشیده ماندن نقش بسیار اساسی زنان روستایی در تولیدات بخش کشاورزی، موجب برخوردار نشدن آنان از نتایج به دست آمده در برنامههای توسعه و اصولاً مشارکت نداشتن زنان در فرایند توسعه شده است.
به نظر میآید در اغلب فرهنگها، به خصوص مناطق روستایی ایران، زنان در امور رهبری و تصمیمگیری، که از عوامل توسعه محسوب میشوند نقش کمتری دارند آنها در فرایند تصمیمگیری در سطوح خانه مشارکت چندانی نداشته و در نتیجه حضور فعال آنها در فعالیتهای اجتماعی، مجامع، محلی، امور سیاسی و سازمانهای مردمی نیز مورد تردید بوده است. با توجه به این که زنان روستایی بخشی از نیروی مولد جامعه روستایی را تشکیل میدهند، میتوانند با فعالیت خود به روند توسعه سرعت ببخشند. از این رو، توجه به نقش مشارکت زنان در شرایط حاضر امری الزامی به شمار میآید. به علاوه این قشر عظیم در تولید روستا و کارهای خانه نقش اساسی به عهده دارند که تا کنون از نظر آماری عمدتاً در رده جمعیت غیر فعال و خانهدار طبقهبندی شدهاند.
از طرفی زنان در فرایند توسعه نیز نقش موثری خواهند داشت و نادیده گرفتن این امر، عملاً موجب میگردد تا قشر عظیمی کنار گذاشته شده و توسعه روستایی، مناسبی صورت نگیرد. دستیابی به اهداف توسعه مستلزم شناخت وضعیت موجود روستا و گروههای موجود در آن خصوصاً زنان روستایی است تا چگونگی فعالسازی آنها امکانپذیر گردد. لذا بررسی مساله مشارکت زنان روستایی از جهات گوناگون دارای اهمیت و ارزش میباشد. که اهم آن عبارتند از:
1- تسریع در روند اجرای فعالیتها و برنامهها
2- رفع نیازهای روزمره افراد از طریق همیاری و همفکری
3- افزایش میزان بازدهی و کاهش هزینه عملیاتی طرحها و پروژهها
4- ایجاد زمینه مناسب جهت شکوفایی استعدادها و فعالیتهای ملی
5- افزایش روح همبستگی و همکاری
6- افزایش آگاهی اجتماعی و فردی
7- دخالت زنان در تصمیمگیری امور و تعیین سرنوشت خویش
8- مشارکت زنان به عنوان یک عامل مناسب توسعه و یک نیروی اساسی نیل به توسعه.
بنابراین با توجه به موارد فوق و اهمیت و نقش زنان روستایی در برنامهریزیهای آتی، بررسی و شناسایی عوامل و پارامترهای موثر در مشارکت آنان در فعالیتهای روستایی از اهمیت زیاد برخوردار میباشد.
برای رسیدن به توسعه روستایی لازم است زمینههای مناسب جهت رشد و تعالی کلیه روستاییانی که برای آنان برنامهریزی شده فراهم شود بدین معنی که هر گروه زنان و مردان روستایی به راحتی قادر باشند از تسهیلات و امکانات فراهم شده جهت ارتقاء سطح دانش و تواناییهای خود برخوردار شوند.
با در نظر گرفتن نقش زنان در عرصههای تولیدی و اقتصادی زمینههای مساعد برای توسعه روستایی به دست روستاییان توانمند فراهم خواهد شد و میدان عمل برای توسعه پایدار مهیا خواهد گشت.
1-3- فرضیه:
جهت دستیابی به تجزیه و تحلیل مناسب در رابطه با نقش زنان روستایی در تالش و برای جلوگیری از پراکندگی مطالب با توجه به گسترده بودن موضوع در فرضیه به شرح ذیل مطرح گردیده است که در طی تحقیقات برای روشن شدن درستی یا نادرستی آن بررسیهایی انجام گرفته است.
- با رفع موانع اشتغال زنان و جلب مشارکت آنان در فعالیتهای اقتصادی اجتماعی میتوان یکی از اهداف مهم را تحقق بخشید.
- زنان روستایی تالش با ایفای نقش اقتصادی و اجتماعی خویش در حفاظت از محیط زیست نیز که از اهداف توسعه بشمار میآید رل ارزندهای بازی مینمایند ودر صورت رفع موانع و افزایش کارآیی و اثربخشی آنان در جامعه روستایی دستیابی به اهداف توسعه همه جانبه امکانپذیر خواهد شد.
1-4- اهداف تحقیق:
از عوامل مهم دستیابی به توسعه برخورداری از نیروهای محرکه یعنی سرمایه، نیروی کار و … میباشد. از آنجائیکه در مناطق روستایی کشور همانند سایر کشورهای جهان سوم کمبود سرمایه و تراکم بالای جمعیت مشهود بوده و این امر منجر به گسترش معضل بیکاری خصوصاً در بین جوانان میگردد، لذا تاکید بر بهرهبرداری بهینه از نیروهای محرکه موجود عاقلانهترین راه رسیدن به هدف توسعه همه جانبه و یکپارچه میباشد.
در این راستا زنان که نیمی از جمعیت را تشکیل میدهند غالباً از دید سیاستگذاران توسعه پنهان ماندهاند و لذا توجه بیشتری را میطلبند. بدین منظور مطالعه تقسیم کار جنسیتی اهمیت مییابد بنابراین از بدیهیترین اهداف طرح حاضر:
1- آشکار ساختن نقش پنهان زنان روستایی در پروسه تولید.
2- مطالعه نحوه درگیری زنان در فعالیتهای متنوع که به نوعی منجر به تولید ارزش افزوده میگردد.
3- روشن کردن این موضوع که نسبت فعالیت زنان از نقطهای به نقطه دیگر بر حسب ملاحظات جغرافیایی، اقتصادی و فرهنگی تغییر میکند همچنین بر حسب شرایط گوناگون محیطی شکل و میزان مشارکت زنان در امور مختلف تفاوت دارد.
4- ایجاد بستر مناسب جهت دستیابی به چهارچوب علمی برای سوق دادن زنان روستایی در پروسه توسعه روستایی.
5- جلوگیری از انزوای این قشر از جریان اقتصاد روستا.
1-5- پیشینه تاریخی:
نگاهی به فرایند تاریخی فعالیتهای زنان بیانگر این نکته است که همواره این قشر عظیم نقش اساسی در شکلدهی تمدن بشری ایفا نمودهاند و همگام با مردان در عرصه فعالیتهای اقتصادی و اجتماعی حضوری فعال و برجسته داشتهاند. نقشهایی همچون تربیت کودک، سازماندهی و مدیریت خانواده و بقای آن، بر ابتکار و قدرت زن استوار بوده است.
در دوران هخامنشیان مقام و منزلت اجتماعی زن مانند گذشته چشمگیر نبوده و حقوق و امکانات او در خارج از خانه و اجتماع در بعضی جهات با مرد قابل مقایسه نبود. در تعلیم و تربیت فرزندان نقش شایستهای به عهده داشتند و در میدانهای جنگ در کنار شوهران خود شرکت میکردند و در مسائل سیاسی نیز مشارکتی فعال داشتند. در زمان داریوش کبیر، زنان در مجالس عمومی شرکت میکردند و یا حتی به کارگری مشغول میشدند. مزد دختران و پسران متناسب با سن آنها پرداخت میشد و نسبت زنان کارگر به مردان خیلی بیشتر از امروز بوده است.[5]
پس از ظهور اسلام در ایران، با اینکه در تاریخ صدر اسلام زنان به اندازه مردان در امور اجتماع شرکت داشتند و از حقوقی مشابه برخوردار بودند و در حقیقت نیمی از وظایف و مشاغل اجتماعی را به عهده داشتند، معهذا با انحرافاتی که بعداً در نظام اجتماعی مسلمانان روی داد، انزوای زنان تقویت شده و تعالیم تساوی طلبانه اسلامی خنثی گردید و علیرغم تشویق اسلام به شرکت زنان و مردان در امر دانش اندوزی عملاً این امر در مورد زنان نه تنها رواج نیافت، بلکه به عکس، برای زنان محدودیتهایی نیز به وجود آورد، خصوصاً محدودیتهای تحصیلی برای زنان، عاملی اساسی در جهت تشدید محرومیت آنان از فعالیتهای اجتماعی شد.[6]
ارتباط وسیعتر ایران با تمدن صنعتی غرب در دوره قاجار سبب تغییر در ساخت اجتماعی- انتقادی جامعه و در نتیجه، دگرگونی در زندگی و موقعیت اجتماعی زنان پایتخت و شهرهای بزرگ گردید. تماس زنان ایرانی با زنان اروپایی فرصتهایی برای مبادله عقاید ایجاد کرد. در نتیجه این تماسها، دو طرز تفکر زنان نسبت به خودشان و طرز تفکر مردان نسبت به زنان تغییراتی پدید آمد و این تغییرات موجب شد که زنان نسبت به دورههای قبل، در عرصه حیات زندگی نقش موثری بیابند و در اجتماع فعالیتهایی را به عهده گیرند. از جمله این فعالیتها میتوان مشارکت زنان در فعالیتهای صنعتی، هنری، اجتماعی و سیاسی را نام برد. انتشار روزنامهها، نشریات و ایجاد انجمنها و تاسیس مدارس و … نیز از دیگر فعالیتهای نوینی بودند که زنان ایرانی در اوایل قرن بیستم به آن اشتغال ورزیدند.
روند نسبی توسعه اقتصادی به وسیله عایدات نفتی روزافزون، موجب تغییرات اساسی در اقتصاد ایران و در نتیجه، موقعیت زنان گردید. این امر باعث فراهم شدن فرصتهای استخدامی و شغلی، اعم از کارهای خدماتی تا مشاغل سطح بالا برای زنان واجد شرایط گردید. ایجاد فرصتهای استخدامی برای زنان، کمک شایانی در از بین بردن مخالفت خانوادهها با تحصیل علم و فعالیتهای خارج از خانه زنان نمود. در ضمن این نکته محرز شد که زن نقشهای کاربردی اقتصادی و اجتماعی مفیدی را در خارج از خانه میتواند ایفا کند.
این تغییرات بیشتر زنان مراکز شهری را تحت تاثیر قرار داد تا زنان روستاها و ایلات[7] زنان روستایی به لحاظ ساخت نظام اجتماعی- اقتصادی و فرهنگی حاکم بر روستاها، همواره در فعالیتهای اقتصادی و تولیدی روستا، مشارکتی فعال داشتند در جامعه روستایی ایران به لحاظ عدم تغییر ساخت سنتی و تغییر کند ساختارهای اجتماعی- اقتصادی آن در طول زمان، روابط متقابل میان زن و مرد در خانواده همیشه مبتنی بر سلطه و فرمانروایی مرد و روابط اطاعت بی چون و چرای زن بوده است. مرد همیشه نانآور خانواده محسوب شده و با اینکه زنان نیز در عرصه فعالیتهای خارج از خانه سهم عمدهای داشتهاند لیکن این سهم و نقش، همواره ناچیز و بیارزش تلقی شده است.
به منظور روشن شدن فرآیند مشارکت زنان در فعالیتهای توسعه روستایی و تغییر و تحولات حاکم بر آن، دورههای تاریخی مشارکت زنان در روند توسعه روستایی را میتوان به دو دوره قبل و بعد از اصلاحات ارضی و یک دوره بعد از انقلاب جمهوری اسلامی در ایران تقسیم کرد.
فایل ورد 240 ص
دسته بندی | روانشناسی و علوم تربیتی |
بازدید ها | 5 |
فرمت فایل | doc |
حجم فایل | 20 کیلو بایت |
تعداد صفحات فایل | 23 |
فهرست
چکیده .....................................................................................................
2- مقدمه..................................................................................
3- تعریف روانشناسی و تاریخچة آن..................................................................................................
4- روانشناسی و ادبیات.........................................................................
5- مفهوم هنر.......................................................................................................
6- رابطة ادبیات و روانشناسی......................................................................................
7- روانشناسی هنر و ادبیات عرفانی است........................................................................................
8- مثال روانشناسی در ادبیات و اشعار سهراب سپری ( شاعر معاصر) ............................
9- نتیجه گیری...............................................................................................
10- منابع ...................................................................................................
چکیده:
این مقاله در مورد نقش روانشناس در ادبیات است که کل مفهوم آن این است که امروز با رشد وتکاپوی جامعة ادبیات هم رشد داشته است و به غیر از مفاهیم اخلاقی و زیباشناسی یک فهم جدید به نام روانشناسی در آن وارد شده است.
و رابطه روانشناسی و ادبیات در عصر امروز یک امر حیاتی است چون خوانندگان فهم آنها بالاتر رفته و نگرش جدیدی بر نوشته ها دارند.
خلاصه مقاله این است که رابطه ادبیات با روانشناسی را می توان از نوشته و افکار نویسنده در کرد که چه رابطه ای را ایجاد کرده است و یک آثار خلق کرده که مخاطبان فراوانی دارد.
این تحقیق روش آن میدانی یا کتابخانه ای است که از چند کتاب گرفته شده است و از مقالات اینترنتی هم استفاده شده است و مترمکز به افکار کتاب و مقالات می باشد. چکیده این تحقیق در واقع می خواهد بگوید که ادبیات امروز خارج از روانشناسی نمیباشد چون هر نوشته ای که خلق می شود باید دارای روح و تازگی باشد که آن روح را روانشناسی می گوییم تا شخص بتواند با افکار سالم آن اثر را بخواهد و از آن لذت برد.
مقدمه :
عنوان نقش روانشناس در ادبیات معاصر
در این تحقیق رابطه بین روانشناس و ادبیات بحث شده است البته این تحقیق همة آن تحت تأثیر کتاب و منابع نیست بلکه خود نویسنده افکار خود را بیان کرده است اگر چه افکار نویسنده کوتاه می باشد ولی خدشه ای به خود تحقیق وارد نکرده است. و تحقیق دارای چند بخش است که بخش اول آن در مورد تعریف روانشناسی و تاریخچة آن و تعریف ادبیات می باشد بخش دوم در مورد روانشناسی هنری و عرفانی و بخش دیگر آن دارای روانشناسی و رابطة آن با ادبیات می باشد و در آخر در مورد یک آثار ادبی معاصر سهراب از نظر روانشناسی صحبت شده است.
هدف از این تحقیق در مورد روانشناسی در ادبیات این است که بدانیم امروزه این عامل اصلی کی اثری در خواند مربوط به دانستن روانشناسی است، که اثر ان را در جامعه پایدار به ماند. به طور کلی امروز هر کس ناخودآگاه متن را می خواند برای فهمیدن درون خود می کوشد او با باز تولید متن در آن دخالت می کند ولی بداین مداخلات با تردیدی می نگرد و کنش خواندن را مورد تحلیل قرار می دهد نه نویسنده یا خواننده کشاکش میان خوانن و ظرفیت های نهفتهی متن را آشکار می کند تا خوانندة حرفه ای به عنوان پرسشگر در برابر متن باقی بماد و این امر در ساختار روانکاری صورت می گیرد.
تعریف و تاریخچه روانشناسی و تاریخچة آن:
برخی روانشناسان، روانشناسی را به این صورت تعریف می کنند : مطالعة علمی رفتار و فرایندهای ذهنی اما همة روان شناسان این تعریف را قبول ندارند و روان شناسی را تنها علم مطالعة رفتارهای قابل مشاهده می دانند.
برخی روانشناسان، از جمله رفتار گرایان، معتقدند که فرایند های ذهنی قابل مطالعه نیست. روانشناسی با این که تاریخی بسیار طولانی دارد و می توان گفت که با خلقت خود انسان بد وجود آمده است، علم تازه ای به حساب می آید. برخی روانشناسان، تاریخ شروع آن را به سال 1860 نسبت می دهند: سالی که گوستا و تئودور فیخنر آلمای کتاب اصول سایکو فیزیک را منتشر کرد. اما بیشتر روانشناسان، تولید روانشناسی را به عنوان یک عالم، به سال 1879 نسبت می دهند؛ یعنی سالی که ویلهلم وونت، اولین آزمایشگاه روانشناسی را در شهر دینپزیک آلمانی بنا نهاد.
روانشناسی در ایران
روان شناسی ایران، از قرنها پیش با عنوان عالم النفس یا اخلاق، مورد توجه دانشمندان بوده است. اما رونشناسی جدید در ایران، با تلاشهای دکتر علی اکبر ساسی، دکتر محمد باقر هوشیار، دکتر محمد صناعی و عده ای دیگر از روان شناسان شروع شده است. دکتر علی اکبر ساسی و دکتر محمد باقر هوشیار. هر یک اولینکتاب علمی خود را در سال 1317 شمسی با عناوین علم ونفس یا روان شناسی علمی انتشار دادند. با این همه، شکوفای واقعی روان شناسی علمی در ایران، پس ازسالهای 1340 صورت گرفت، زیرا در این سالها بود که روان شناسی به عنوان یک رشتة مستقل دایر شد و ترجمة کتاب اصول روانشناسی به وسیلة دکتر محمود صنای رونق خاصی به آن بخشید.
«روانشناسی و ادبیات»
در شیوه روانشناسی در ادبیات سعی می کند جریان باطنی و احوال درونی شاعر و نویسنده را ادراک و بیان نماید وقدرت و استعداد هنری و ذوق و قریحة او را بسنجد و نیروی عواطف و تخیلات وی را تعیین نماید و از این را تأثیری را که محیط و جامعه و سنتها و مواریث در تکوین این جریانها دارند مطالعه کند. از این رو منتقدان یا ادبیان توجه به روانشناسی را در فهم آثار ادبی بسیار مهم می شمارند و آن را مفتاح سایر شقوق و اقسام نقد می انگارند و در واقع شعر و ادب را عبارت می داند از روان شناسی شاعر یا نویسنده
از مطالعة آثار ادبی می توان دریافت که عواطف و احساسات هنرمند چیست و متحرک او در اندیشه ها و الهامات خویش کدام است و همچنین صفات و احوال نفسانی غالب بر عصر و معاصرانش را نیز می تون شناخت. در هر ال اثر هر شاعر یا نویسنده معروف خصال و سجایا و به عبارت دیگر روان شناسی او به شمار می آید.
بررسی در احوال روحی و نفسانی اشخاص خاصه در درام یا قصر چیزی است که نویسندگان و شاعران از قدیم ترین ایام بدان پرداختند و آن را در نظر داشته اند و چه باس جست و جو زوایای روح انسان از کهن ترین ایام در شعر دراماتیک وجود داشته در اروپا کسانی مانند «شکسپیر» « داستایوسکی» و در ایران چون «سعدی» و معاصران چون « سهراب« «نیما» و حتی «شهریار» بدان پرداخته اند. با این همه یک جریان فرکی و فلسفی جدید باعث شد که ادبیات از دیدگاه علم روان شناسی مورد توجه قرار گیرد و آن تأثیر نظریه ها و اندیشه های کسانی مانند « فریودی» «دیونگ» « آدلی» بود.
در روانشناسی وظیفة ادبیات عبارت است از این که درخواننده تعادلی روانی و یا در واقع عادت متعادل روانی به وجود آورد، به دین معنی که معتقد است یک اثر هنری واکنش خاص و موزدنی در بیننده یا خواننده ایجاد می کند زیرا زیبایی خود چیزی است که موجب تعادل ترکیبی می شود. به هر حال او می کوشد که شناخت ارزش ادبی آثار را بر مبنای روانشناسی استوار کند امروزه در ادبیات و روانشناسی 3 شاخه به وجود می آید که به طور کلی این سه شاخه عبارت است از
1- روانشناسی نویسنده : که خود نویسنده افکار خود را به طوری که از جامعه پیرامون خود است یا از افکار خود است به طوری جدید در نوشته یا شعر خود می آورد و باعث جذب خواننده می شود.
2- روانشناسی جامعه : امروز نویسنده برای نوشتن خود از جامعه کمک می گیرد در حالی که جامعه اگر روانی پاک داشته باشد تأثیر زیاید بر پیشرفت جامعه و خلق یک اثر هنری دارد.
3- روانشنای خواننده : امروز هر کسی که بخواهد چیزی بنویسد دیگر به مخاطب خود نگاه میکند یعنی مخاطب او از نظر روانی دارای چه شخصیت سنی و مخاطب کلیت اثری را خلق می کند
پس این سه عامل بر ادبیات تذثیر می گذارد.
مفهوم هنر
هنر درمفهوم کلی خود یعنی آن چیزی که انسان خلق کند محسوب می شود ولی تفاوتی که هنر ادبیات با هنرهای دیگر دارد آن است که هنر در ادبیات قلم است یعنی نوشتن مطلب که اگر خلق اثری کند ان را هنر می گوییم.
ادبیات از همان آغاز زندگی بشر بوده است به طوری که ادبیات آن زمانها تصویری و حال نوشتنی است به طوری فکر میکنی که تمام دنیا در یک محل جمع شده و بعد پراکنده شده اند مثل شاهنامه فردوسی در ایران و اودیسه در یونان یا جنگ و صلح تلستوی و غیره بیانگر این صحبت است
حال فرض کنید هنر را با یک چیز دیگر جمع کنیم آن هم روانشناسی به راستی چه می شود؟
آیا در اثری که شاعر یا نویسنده یا هنرمند خلق می کند تأثیر می گذارد؟
آیا فقط روانشناسی در حال حاضر بود و در قدیم نبوده است؟!
این همه سوال مطرح می شود و برای پاسخ آنها باید درست روانشناسی شاید نتواند تأثیر بر آثار هنرمند بگذارد و خلق آن آثار تأثیر داشته باشد ولی بیانگر این است که مخاطب را جذب می کند به طوری که اگر هم با کمی داشته باشد ولی از نظر روانشناسی در آن کار شده باشد آن جذب مخاطب می کند.
ولی نمی توان گفت که روانشناسی در ادبیات در زمان حال پدید آمده است درست است علمی آن امروز درست شده است ولی در زمان قدیم هم روانشناسی بود به طوری که آن زمانبه گونة دیگر یعنی از جامعه و اخلاقیات آن برای داستان نویسی و شعر گفتن استفاده می شوده و حتی برای شعر درباری با خلق و خوی آن پادشاه شعر می گفتند.
تحقیقات علمی
درقرآ“ مهاجرت را عامل مهم برخورداری ستمدیدگان از مواهب دنیا یاد می کند.
برای اقامة دین شریعت مهاجرت کرد.
محلی که داشتند الوداع دو قبیل مدیه اوس خرزج
در خانة ابوابوب
تأسیس مسجد، یک نهاد اجتمالی، نشان وحدت مسلمانان و مرکز آموزش و پرورش؟ پرستی انتخاب حضرت علی و برادری پیامبر چه بود 1- م برهمتای او با خود تأکید ورزید 2- هم از بروز بحران و تعصبات جامعی پیشگیری کرد.
ماهیت جنگهای پیامبر: آزادی های مردم برقراری عدالت تأمیت مصالح واقعی تدابیر جنگی پیامبر 1- فرماندهی هوشمندانه 2- روحیه ایمانی و جنگاوری 3- رعایت عدالت در جنگ با دشمن
مخالفان پیامبر : 1- یهودیان مخریق حسین بب الخطاب 2- منافقین قاعدة پیامبر پیک بر خسروپرویز عبدالله بن خوافه سهمی قرشی
حدیة کلبی به قیصر روم
پادشاه نجاشی عمرو بنی امیه ضمری
17 روز ربیع الاول و 57 عام الفیل پیامبر به دنیا آمد.
حلیمه : دایه پیامبر به دست بادیه در مدت 60 سال گاه کودک را به مکه حضرت محمد پیش از تولد پدرش را از دست داد عبدالمطلب در 8 سالگی در 6 سالگی مادر خود را از دست داد آمنه ابوطالب حامنی حضرت حق محمد
امین: امانت داری راستگتو باوفا خوش خلق کریم
در سن 20 سالگی در پیمان حلف الفضول جوانمدری و نیکوکاری به دادخواهی ستمدیدگان برخاست زید بن مارشد از قید بردگی رها کرد.
آغاز رسالت در 27 رجب در 40 سالگی
(فوت پیامبر) آشکار 3 نفر به صلاح روی آوردند 1- خدیجه 2- علی 3- رشیدبن حادث
3- مخالف پیامبر 1- مشرکان 2- یهودیان 3- منافقان
کارسازترین سلاح رسول خدا در دعوت : پیام نهفته در قرآن
اقدامات علیه بنیان فکری نهضت : 1- تحریم شنیدن قرآن 2- ایجاد 3- اسطوره و انسانه و شعر ثمرات قرآن 4- ایجاد هیاهو جنبان 5- تهدید دروحیانی بودن قرآنی
6- ترویج افسانه های منطق
تحریم اقتصادی 1- پایه هرگونه خرید و فروش با هواداران محمد متوقف شود.
2- ارتباط و معاشرت و پیوند زناشیوی با مسلمانان ممنوع
3- جبهه مخالف محمد در تمام حوادث و پیشامد
مهمترین در مشورت دارلند و 1- به زنجیر کشیدن و سیاه چال افکندن رسول خدا
2- تبعید به نقطه دور دست
3- کشتن پیامبر بهوسیله نمایندگان آموزش و
« رابطه ادبیات و روانشناسی »
رابطهی ادبیات و روانکاوی رابطهی دو نظام اندیشه است که با نشانه شدن زبان و متن شدن ناخودآگاه به یکدیگر شبیه می شوند، ساختار ادبیات ساختار کلی ذهن است نه یک ذهن خاص و رابطه ای این دو برخورد دو نیروی برابر و همتوان است، هر نظام زبانی از دیدگاه «ژاک لاکان» ناخود آگاهی دارد که سبب باز بودن متن به روی معناهای بی پایان می شود و با هر برخورد میتوان معنایی تازه بیرون کشید و یا همهی معناهای دیگر را به پرسش کشید، لاکان و دریدا بر همین اساس ناخودآگاه فروید رابازخوانی کرده و دستاوردهای انقلاب روانکاری فروید را برای شناخت شناسی زبان بکار می گیرند و نهایتاً بسیاری از کژ خوانی های او را به چالش میگیرند، در روانکاری فروید ناخودآگاه از سرکوب امیال شکل می گیرد اما لاکان با گذشتن از شبکهی هنجارهای زبان ناخودآگاه از سرکوب امیال شکل می گیرد اما لاکان با گذشتن از شبکهی هنجارهای زبان ناخودآگاه و خودآگاه را شکل میدهد، از نگاه او برخلاف 5 دیدگاه ناخودآگاه تاریک نیست و پس از خود اگاه شکل نمی گیرد بلکه همزمان با اوست و پیوند میان این دو همان شبکهی زبانی است که در آن تولید شده اند، به عبارت دیگر ناخودآگاه صدای سخن خودآگاه است که شخص زبانش را نیاموخته است، در مدل لاکانی ناخودآگاه روانکاور دقیقا مانند ناخودآگاه بیمار مورد توجه است سپس روایت بیمار و روانکاو برابر نهاده می شود، او این مدل را برای منتقد و متن نیز تایید می کند.
فایل ورد 23 ص
دسته بندی | روانشناسی و علوم تربیتی |
بازدید ها | 5 |
فرمت فایل | doc |
حجم فایل | 19 کیلو بایت |
تعداد صفحات فایل | 20 |
مقدمه
لکنت زبان یکی از مهمترین اختلالات گفتاری است که از کهنترین ادوار در میان جوامع بشری شایع بوده است. فردی که لکنت زبان دارد در بیان اصوات، هجاها و یا کلمات، دچارگیر، مکث کشش و تکرار می شود. لکنت زبان معمولاً با حرکات بدنی مانند تکان دادن دست، سر، گردن و ... همراه است
از آنجا که هنوز علت این اختلاف شناخته نشده است، پژوهشگران رشته های مختلف از جمله پزشکی، روانشناسی، تعلیم و تربیت، توانبخشی و بویژه گفتار درمانی به آن پرداخته اند.
در این مقاله کمکهای ارائه شده به فردی لکنتی از جانب یک روانشناس ( نویسنده )، شرح داده می شود در اینجا ابتدا به ذکر چگونگی تشخیص این اختلال می پردازیم و در ادامه ابتدا درمانهای پیشنهادی محققین مختلف ارائه می شود و در پایان چگونگی درمان فرد طی جلسات مختلف بیان می شود.
در اینجا ما از ارائه تاریخچه لکنت زبان خودداری می کنیم ولی علاقه مندان می توانند به کتابهای : لکنت زبان ـ اسماداودیان، لکنت زبان، تولیدـ تالیف عبادی و ...مراجعه کنند.
لکنت زبان
در چهارمین چاپ راهنمای تشخیص و آماری اختلالات روانی( DSM- IV ) ، لکنت زبان زیر عنوان اختلالات ارتباطی طبقه بندی شده و با آشفتگی در سلاست طبیعی و تعیین الگوی زمانی تکلم که نامتناسب با سن بیمار بوده و با یک یا چند تا از موارد زیر مرکب است تعریف شده است. تکرار اصوات، طولانی کردن اصوات عبارت تعجبی، مکث داخل واژه ها، جانشین سازی مشهود واژه ها به منظور اجتناب از انسداد کلام و انسداد خاموش یا قابل سمع کلام. اختلال در سلاست از شدت کافی برای تداخل در پسرفت تحصیلی یا شغلی یا رابطه اجتماعی برخوردار است. در اکثر موارد اختلال در کودکی پدید می آید. میزان لکنت نسبت به موقعیت و کلمات خاص فرق می کند
از لحاظ سبب شناسی، علت دقیق لکنت زبان معلوم نیست امّا انواعی نظریه ها پیشنهاد شده است.
نظریه های یادگیری در مورد علت لکنت زبان مشتمل است بر نظریه معنی زاد ( Sememtogenic ) که در آن لکنت زبان اساساً یک پاسخ آموخته شده در مقابل عدم سلاست هنجاری اوان کودکی است و مدل دیگری که بر شرطی سازی کلاسیک متمرکز است، که در آن لکنت زبان در مقابل عوامل محیطی شرطی می شود.
در مدل سیبرنتیکز، تکلم فرآیندی تلقی می شود که تابع پسخوراند مناسب برای تنظیم است، فرض می شود که لکنت به دلیل گسستگی در حلقه پسخوراند بوجود می آید. مشاهدات جنبی بر این که لکنت زبان در نتیجه نوفه سفید ( White nise ) کاسته می شود و اینکه کندی در پسخوراند شنوایی در افراد عادی لکنت ایجاد می کند، اعتبار بالقوه نظریه بالا را تقویت می کند.
ویژگیهای بالینی
لکنت زبان معمولاً قبل از 12 سالگی، و در اکثر موارد بین 18 ماهگی و 9 سالگی ظاهر می گردد، بین 5/3 – 2 سالگی و 7-5 سالگی صعود ناگهانی در میزان شروع اختلال مشاهده می شود. بعضی از مبتلایان به لکنت زبان سایر مسائل تکلم و زبانی هم دارند، مثل اختلال تلفظ شمرده و اختلال مربوط به رشد در زبان بیانی.
لکنت زبان ناگهانی شروع نمی شود و معمولاً در ضمن هفته ها و ماه ها با تکرار حروف صامت ابتدایی، کل کلمات که معمولاً کلمات اول جمله هستند، با کلمات طولانی ظاهر می گردد. با پیشرفت اختلال، تکرارها بیشتر شده و لکنت مهمترین کلمات یا عبارات را فرا می گیرد. حتی پس از کامل شدن شکل بالینی، لکنت زبان ممکن است ضمن روخوانی، آواز خواندن یا صحبت با حیوانات و اشیاء بیجان از بین برود.
در پیدایش لکنت زبان چهار مرحله با سیر تدریجی مشخص گردیده است.
مرحله 1 در ضمن دوره پیش از مدرسه طاهر می گردد. اوائل، مساله دوره ای بوده و به مدت چند هفته یا ماه با فاصله طولانی تکلم طبیعی ظاهر می شود. درصد بهبود از این مرحله بسیار بالا است. ضمن این دوره کودکان بیشتر در موارد هیجان یا عصبانیت، وقتی گفتنی زیاد دارند، و سایر شرایط دارای فشار مکالمه ای، دچار لکنت زبان می گردند.
مرحله 2 معمولاً در سالهای ابتدائی مدرسه روی می دهد. اختلال مزمن بوده و دوره های بهبود اگر هم دیده شود بسیار کم است. چنین کودکانی از مساله لکنت خود آگاهی پیدا کرده و خود را زکلن می شناسند. در این مرحله لکنت در قسمت های عمده تکلم ـ اسم ها، افعال، صفات و قیدها ظاهر می گردد.
مرحله 3 معمولاً پس از هشت سالگی شروع شده و تا بزرگسالی ادامه می یابد. اکثراً در اواخر کودکی و اوائل نوجوانی ظاهر می گردد. ضمن این مرحله، لکنت بیشتر در ارتباط با موقعیت های خاص، مثل صحبت کردن در سر کلاس درس، مکالمه با بیگانه ها، موقع خرید از مغازه ها، و یا هنگام صحبت تلفی ظاهر می گردد و برخی از حروف و کلمات دشوارتر از بعضی دیگراست. مرحله 4 بطور تیپیک در اواخر نوجوانی و در بزرگسالی دیده می شود. شخص الکن پیش بینی آشکار و هراس آلودی از لکنت زبان دارد. این افراد از کلمات، اصوات و موقعیت ها ترس دارند.
افراد الکن از موقعیت های مستلزم صحبت می گریزند. و سایر قرائن ترس و کمروئی را نشان می دهند.
الکن ها ممکن است خصوصیات بالینی فرعی پیدا کنند: انتظار آشکار و هراس آلود لکنت و اجتناب از کلمات اصوات یا موقعیت های خاصی که انتظار لکنت در آنها می رود. چشمک زدن، تیک، و لرز لب ها و آرواره . در الکن های مزمن احساس ناکامی، اظطراب و افسردگی فراوان مشاهده می گردد. اختلالات دیگری که با لکنت زبان همراهند مشتملند بر اختلال واج شناختی، اختلال زبان بیانی، اختلال مختاط زبان بیانی/ دریافتی و اختلال ADHD .
تا این قسمت بیشتر به توضیح درباره چگونگی تشخیص، سبب شناسی و ویژگیهای بالینی لکنت زبان پرداختیم. در ادامه بیشتر به مسائل درمانی و راههای پیشنهادی می پردازیم چون معرف از ارائه مقاله نیز بیان مسائل درمانی اختلال می باشد.
درمان
درمان بر طبق خلاصه روانپزشکی کاپلان ـ سادوک
تا اواخر قرن نوزدهم، رایجترین درمان ها برای لکنت زبان عبارت بودند از منحرف کردن حواس شخص، تلقین و آرام سازی، روشهای جدیدترین با استفاده از انحراف توجه مشتمل است برآموزشی به افراد الکن برای صحبت هماهنگ با حرکات بازو، دست یا انگشتان، همچنین به آنها توصیه می شود که به آرامی، یکنواخت و شبیه آواز خوانی صحبت نمایند. معهذا، این روشها موقتاً لکنت زبان را از بین می برند. روشهای تلقینی نیز مثل هیپنوتیزم لکنت زبان را موقتاً متوقف می سازند. روشهای آرام سازی بر این فرض مبتنی است که تقریباً غیر ممکن است.
شخص در حال آرامش بوده و طبق معمول لکنت زبان نشان دهد. بعلت فقدان نتایج دیرپا، روشهای انحراف توجه تلقینی و آرام سازی در حال حاضر مورد استفاده ندارند.
روانکاوی کلاسیک، رواندرمانی پیش گرا، گروه درمانی، و سایر روش های درمانی در معالجه لکنت زبان موفق نبوده اند.
خانواده درمانی نیز در صورت وجود قرائن اختلال خانوادگی، سهیم بودن خانواده در علائم مشخص لکنت، یا استرس خانوادگی ناشی از سعی برای کنار آمدن با مساله با کمک به شخص مبتلا ، مطرح می گردد.
اکثر درمان های جدید لکنت زبان بر این نظر متکی است که لکنت زبان نوعی رفتار آموخته شده است که لزوماً با شخصیت اساساً نوروتیک یا ناهنجاریهای عصبی مربوط نیست.
روش خود درمانی توسط بنیاد گفتار آمریکا پیشنهاد شده است. خود درمانی بر این فرض متکی است که می توان آن را تعدیل نمود. به افراد الکن یار داده می شود که آنها قادرند با تعدیل احساسها و نگرشهای خود در مورد لکنت زبان و تغییر دادن رفتارهای انحرافی مربوط به انسدادها لکنت تکلمی خود را کنترل نمایند.
این روشها مشتملند بر حساسیت زدایی، کاهش واکنش لکنت و ترس از آن، و جانشین سازی عمل مثبت برای کنترل سازی لحظه مثبت. اصل اساسی این است که لکنت چیزی است که شخص انجام می دهد و الکن می تواند تغییر دادن آنچه را انجام می دهد یاد بگیرد.
فایل ورد 20 ص
دسته بندی | ریاضی |
بازدید ها | 8 |
فرمت فایل | |
حجم فایل | 1840 کیلو بایت |
تعداد صفحات فایل | 18 |
جزوه دست نویس درس ماشین های الکتریکی 1 و 2
دسته بندی | جزوه های درسی |
بازدید ها | 8 |
فرمت فایل | |
حجم فایل | 6689 کیلو بایت |
تعداد صفحات فایل | 98 |
جزوه دست نویس توربو ماشین
دسته بندی | آمار |
بازدید ها | 5 |
فرمت فایل | |
حجم فایل | 18034 کیلو بایت |
تعداد صفحات فایل | 98 |
جزوه دست نویس کنترل کیفیت اماری
دسته بندی | جزوه های درسی |
بازدید ها | 7 |
فرمت فایل | |
حجم فایل | 3315 کیلو بایت |
تعداد صفحات فایل | 47 |
جزوه دست نویس ریاضی عمومی 1
دسته بندی | علوم پزشکی |
بازدید ها | 9 |
فرمت فایل | |
حجم فایل | 598 کیلو بایت |
تعداد صفحات فایل | 32 |
مقاله در مورد سیستم های اطلاعاتی بیمارستانی
دسته بندی | علوم انسانی |
بازدید ها | 15 |
فرمت فایل | docx |
حجم فایل | 271 کیلو بایت |
تعداد صفحات فایل | 100 |
هفده مقاله در رابطه با طلاق و اردواج
دسته بندی | جزوه های درسی |
بازدید ها | 11 |
فرمت فایل | |
حجم فایل | 13748 کیلو بایت |
تعداد صفحات فایل | 80 |
جزوه دست نویس کامل با خط خوانا و بسیار زیبا نظریه زبان ها و ماشین ها رشته کامپیوتر
دسته بندی | علوم پزشکی |
بازدید ها | 17 |
فرمت فایل | |
حجم فایل | 1805 کیلو بایت |
تعداد صفحات فایل | 174 |
خلاصه کتاب بارداری و زایمان ویلیامز 2014 به زبان فارسی در سه قسمت
دسته بندی | حسابداری |
بازدید ها | 9 |
فرمت فایل | |
حجم فایل | 218 کیلو بایت |
تعداد صفحات فایل | 2 |
خلاصه فصل دهم کتاب نقش اقتصادی حسابرسی در بازارهای آزاد و بازارهای تحت نظارت تالیف واندا والاس
دسته بندی | حسابداری |
بازدید ها | 12 |
فرمت فایل | |
حجم فایل | 266 کیلو بایت |
تعداد صفحات فایل | 4 |
خلاصه فصل هشتم کتاب نقش اقتصادی حسابرسی در بازارهای آزاد و بازارهای تحت نظارت تالیف واندا والاس با عنوان عرضه خدمات حسابرسی
دسته بندی | حسابداری |
بازدید ها | 8 |
فرمت فایل | |
حجم فایل | 315 کیلو بایت |
تعداد صفحات فایل | 4 |
خلاصه فصل پنجم کتاب نقش اقتصادی حسابرسی در بازارهای آزاد و بازارهای تحت نظارت تالیف واندا والاس با عنوان فرضیه بیمه
دسته بندی | حسابداری |
بازدید ها | 13 |
فرمت فایل | |
حجم فایل | 387 کیلو بایت |
تعداد صفحات فایل | 7 |
خلاصه فصل چهارم کتاب نقش اقتصادی حسابرسی در بازارهای آزاد و بازارهای تحت نظارت تالیف واندا والاس با عنوان فرضیه اطلاعات
شا
شامل:
دلایل تقاضا برای خدمات حسابرسی صورت های مالی
فرضیه اطلاعات
منافع اطلاعات
کاهش مخاطره (ریسک)
ارزش اطلاعات
کالای عمومی
سوارکاران مجانی
و شامل:
نمونه سوال مربوط به این فصل
و
نکات کلیدی این فصل .....