دسته بندی | علوم انسانی |
فرمت فایل | docx |
حجم فایل | 86 کیلو بایت |
تعداد صفحات فایل | 62 |
مبانی نظری وپیشینه تحقیق رضایت زناشویی
رضایت زناشویی
رضایت زناشویی
مقدمه
2-1-2-2-عوامل مرتبط با رضایت زناشویی
1- سلامت روانی
2-ویژگی های شخصیتی
3-سبک های دلبستگی
4-کیفیت زندگی
2-1-2-3-صمیمیت و وفاداری(تعهد زناشویی) لازمه رضایت زناشویی
2-1-2-3-1-نظریه سه وجهی عشق استرنبرگ
2-1-2-3-2-مدل مک مستر در خانواده
2-1-2-3-3-مدل چند مختصاتی السون از ازدواج و خانواده
نگرش ها به رفتار جنسی در بستر تاریخ
- دوران های اولیه
- تفکرات شرقی
- تفکرات قرون وسطی و رنسانس
- قرن بیستم
- فروید
- هولاک الیس
- آلبرت الیس
- مسترز و جانسون
- کینزی
نظریه طبقه بندی ازدواج های بادوام
نظریه مبادله اجتماعی
نظریه چرخه زندگی زناشویی
- عوامل مؤثر در رضایت زناشویی
ادبیات و گستره پژوهشی تحقیق
پژوهش های داخلی
پژوهش های خارجی
منابع و مآخذ
مقدمه
اسچوماچر (2010)، مهمترین عامل رضایت زناشویی را انطباق بین زوج ها توصیف می کند و معتقد است این عامل سطح رضایت زناشویی را افزایش می دهد .رضایت زناشویی، میزان علاقه مندی زوج ها به یکدیگر و نگرش مثبت به متأهل بودن است که با عواملی از جمله تحریف آرمانی، مسائل شخصیتی، ارتباط، حل تعارض، مدیریت مالی، فعالیت های اوقات فراغت، رابطة جنسی، فرزندان، دوستان و جهت گیری مذهبی وابسته است. کرادوک (2009)، بر روی مقوله های مؤثر در رضایت زناشویی تحقیق کرده و به این نتیجه رسیده است که زوج هایی که انعطاف پذیری، سازگاری و همبستگی بیشتری داشته اند از رضایت زناشویی بیشتری برخوردار بوده اند و همچنین همبستگی مثبت را بین رضایت زناشویی با مؤلفه های همسویی در اوقات فراغت، همگرایی در مسائل مربوط به فرزندان، ازدواج و دوستان به دست آورده اند. شرونیک و پلاکوا (2014)، در پژوهش خود به این نتیجه رسیدند که شباهت زوج ها از نظر ویژگی های شخصیتی، باورها و اعتقادات بر رضایت زناشویی و سبک زندگی آنها تأثیر مثبت دارد. ورود به دنیای زناشویی و به تبع آن رضایت از زندگی، نیازمند نوعی داشتن مهارتهای پایه زندگی نسبت به زندگی مشترک است(یارمحمدیان، بنکدار هاشمی و عسگری، 1390)، که نبود مهارتهای زندگی و نداشتن این توانمندها می تواند پیامدها و مشکلاتی برای زندگی فرد و زوجین در بر داشته باشد که می توان به افسردگی، ناسازگاری، اختلالات اضطرابی، اختلالات خوردن و الکلیسم. این مشکلات میتواند سطح رضایت از زندگی را کاهش و اختلافات زناشویی را افزایش دهد(داس، سیمپسون و کریستنسن ، 2004).
سلامت و پویایی خانواده، به عنوان هسته بنیادی و سازنده جامعه ریشه در سلامت و شادابی و رضایت از زندگی همسران دارد. پس از ازدواج و زندگی زناشویی، به عنوان هسته اصلی و پایه گذار خانواده، بسیار مورد توجه است. ازدواج، نهادی اجتماعی است که دو فرد کاملا متفاوت از نظر اجتماعی، اقتصادی، و فرهنگی را برای تشکیل یک خانواده به هم پیودن می دهد و به همین دلیل، نسبت به دیگر نهادها، با اختلافات بیشتری در درون خود روبه رو است. اختلافات پدیدهیی است که که از آغاز بشریت وجود داشته و به عنوان یک عامل خطر ساز برای سلامتی ازدواج تعریف شده است(سفیری، محرمی، 1388).
بک (1967، به نقل از مهین ترابی، مظاهری، صاحبی، موسوی، 1389، ص 131) معتقد است که مهمترین علت مشکلات زناشویی و روابط انسانی، اختلاف است. به اعتقاد او تفاوت در نحوه نگرش افراد باعث بروز اختلافات و پیامدهای ناشی از آن میشود. تعارض و اختلاف زناشویی می تواند به صورت افسردگی یکی یا هر دو زوج، سوء رفتار با همسر و درگیری لفظی و فیزیکی بین هر دو زوج بروز کرده و نهایتا به طلاق منجر شود(سایرز، کوهن و فرسکو ، 2001).
اختلافات زناشویی موجب کاهش شادمانی کاهش رضایتمندی از زندگی، کاهش عزت نفس، دلبستگی های مساله ساز برای زوجین و افزایش علائم آشفتگی و روان شناختی می شود. این اختلافات در صورت تشدید شدن میتواند اثرات بدتری بر سلامت روان و رضایت زوجین و اعضای خانواده داشته باشد(هاوکینز و بوت ، 2005). تحقیقات نشان داده است که بزرگترین پیش بینی کننده ی طلاق و نارضایتی زناشویی مشکلات مالی و کمبود جذابیت جسمی نسیت بلکه روشی است که زوجین به وسیله آن تعارض خود را در مواقع ناسازگاری مدیریت می کنند و شیوه هایی است که به وسیله ی آن با یکدیگر ارتباط بر قرار می کنند. تضادها و اختلافات و مخالفت های کنترل نشده موجب نارضایتی اعضاء می شود، که در نتیجه آن پیوندها و رشته ها گسسته و موجب از هم پاشیدن خانواده می شود. اختلاف سبب می شود روابط خانواده گی اثر بخشی خود را از دست بدهد و انسجام خانوادگی کاهش یابد و هدف های خانواده تحت تاصیر نزاع ها و کشمکش ها قرار گیرد و در حالت شدید آن موجب شکست زندگی زناشویی و احتمالا طلاق و جدایی می شود. که در نهایت این الگو ارتباطی بین زوجین به صورت اختلافات بین فردی همراه با برانگیختگی های هیجانی بروز میکند(دیلون ، 2005).