مرجع کامل طرح های گرافیکی و پروژه های دانشجویی

مقاله های دانشجویی و دانش آموزی ، پاورپوینت و اسلاید ، تحقیق ، فایلهای گرافیکی( هر آنچه درباره پروژه های و تحقیقات خود می خواهید فقط در قسمت جستجو مطلب مورد نظر خود را وارد کنید )

مرجع کامل طرح های گرافیکی و پروژه های دانشجویی

مقاله های دانشجویی و دانش آموزی ، پاورپوینت و اسلاید ، تحقیق ، فایلهای گرافیکی( هر آنچه درباره پروژه های و تحقیقات خود می خواهید فقط در قسمت جستجو مطلب مورد نظر خود را وارد کنید )

دانلود فایل معماری مساجد

نیاشگاه چون بزرگترین ساختمان آبادی بوده در آغاز نیازی بدان نداشته که نشانی ویژه داشته باشد و خود بخود نگاه هر گذرنده‌ای را بسوی خود میکشیده اما پس از گسترش آبادی نخست با افراشتن درگاهها و نهادن ماهرخ و توق بر بلندترین جای آن و سپس با ساختن میل و برج و مناره در کنار و نزدیک آن باشندگان آبادی و گذریان بیگانه را به نیایشگاه راهنمائی میکردند مسجد بر د
دسته بندی معماری
بازدید ها 1
فرمت فایل doc
حجم فایل 141 کیلو بایت
تعداد صفحات فایل 134
معماری مساجد

فروشنده فایل

کد کاربری 8044
کاربر

مساجد

پیش گفتار 1

در میان اندامهای درون شهری هر شهر و روستا، نیایشگاه همیشه جای ویژه خود را داشته و دارد و از اندامهای دیگر نمایان تر و چشمگیرتر است و از اینروست که همه جا در دل آبادی جای گرفته است.(1)

نیاشگاه چون بزرگترین ساختمان آبادی بوده در آغاز نیازی بدان نداشته که نشانی ویژه داشته باشد و خود بخود نگاه هر گذرنده‌ای را بسوی خود میکشیده اما پس از گسترش آبادی نخست با افراشتن درگاهها و نهادن ماهرخ و توق بر بلندترین جای آن و سپس با ساختن میل و برج و مناره در کنار و نزدیک آن باشندگان آبادی و گذریان بیگانه را به نیایشگاه راهنمائی میکردند. مسجد بر دیگر نیایشگاهها همان برتری را داشته که اسلام بر دیگر کیشها و چنان خوب بوده و هست که آذینها را می‌آراید و نیازی بستایش ندارد و ما در اینجا تنها میگوئیم که چگونه بوده و چگونه شده است(اگر بتوانیم). هنر اسلامی( بویژه معماری آن) بر پنچ پایه مردم واری، خودبسندگی، پرهیز از بیهودگی، بهره‌گیری از پیمون(مدول) و نیارش (اساتیک) و درون گرائی نهاده و بی آنکه خواسته باشیم خود سنائی کنیم هنرمندان مسلمان ایران بیش از دیگران بدانها پای بند بوده‌اند.

نخستین مسجدی که بدست پیامبر بزرگوار ما با همکاری یاران گرامیش در مدینه ساخته شد همیشه برگیره و الگوی مسجدهای بیشمار و گوناگونی بوده است که بدست هنرمندان تردست ما در سراسر ایران زمین(و هر جا که فرهنگ اسلامی ایران فرمان میرانده) بنیاد شده است.

بهمین آفریده و واپسین فرستاده پروردگار (که بر وی و خاندان پاکش درود باد) چون مدینه را با فروغ ایزدی خود روشن ساخت یاران خویش را فرمود تا برای بنیاد مسجدی در خور که پذیرای گروندگان باشد دل نزدیکترین کوهپایه را بشکافند و سنگهای آنرا بشکنند و پستای ساختمان را فراهم آورند آنگاه با دست گرامی خود پاره‌های لاشه سنگ را (خشکه و بی آژند) بر هم می‌انبود تا دیوار شبستان با افراز اندکی بلندتر از بالای مرد بلند بالا برافراشته شد(چنانکه نیای نامدارش ابراهیم (ع) در ساختمان خانه خدا کرده بود که بگفته میبدی اسمعیل ساخت (مصالح) بر دست پدر می‌نهاد و وی (ابراهیم) ساخت‌ها برهم می‌انبود. . . و چون پهناو درازای شبستان بیش از آن بود که فرسبهای چوبین بتوانند آسمانه آنرا یکسره و دیوار بدیوار بپوشانند(2) ستون یا دیرکی از تنه خرما بنی خشکیده در میان آن بر پای ساختند و فرسبها و تیرها و تیرچه‌ها را (که گمان میرود آنها نیز از خرما بن یاشاید از پده یا غربه (سپیدار و کبودار)، که نزدیکهای مدینه کم و بیش میروینده بوده است) بر آن نهادند و روی آنها را بجای فدره (دوخ و بوریای ویژه پوشش) با شوره نی و پیز و آنگاه با پوست چهار پایان پوشاندند و بدینگونه خانه خدا بسیار آشنا و همانند خانه بندگان خدا ساخته شد و همین آموزشی آسمانی و بسیار ارجمند برای هنرمندان مسلمان بود که تا بتوانند از ساختمایه‌های بوم آورد و ایذری( چیزی که در جای ساختمان بدست می‌آید) بهره‌گیری و بهرچه که در دسترس دارند بسنده کنند و پیرامون نو آوری‌های بیهوده نگردند (و دیدم که چنین هم کردند)

پروردگار جهان فرموده است والله جعل لکم من بیوتکم سکنا و جعل لکم من جلودالانعام بیوتا تستحفوتها یوم اقامتکم ومن اصوافها و اویارها و اشعارها اثائا و متا عا الی حین

(انخل80)

در کنار شبستان زیستگاه ساده و بی‌پیرایه‌ای برای یاران پاکباز و سالوکان تهیدست که یکدم بر دوری پیامبر خدا شکیبا نبودند ساخته شد و پیشگاه سر گشاده شبستان نیز هموار و با باروئی کوتاه از کوچه و گذری که پیرامون مسجد میگشت جدا گردید.

همین ساختمان مردم وار و بی پیرایه چند سالی پس از پایان کار (شاید کمتر از نیم سده) در سرزمینی بسیار دور از مدینه بر گیره معماری نو مسلمان شد که در پهره یا فهرج (یکی از چهار شهر آنروز یزید) با بهره‌گیری از آنچه در دسترس داشت خدا خانه‌ای برای همشهریان خود بنیاد کرد که خوشبختانه تا کنون از آسیب و ویرانی و دستکاری بر کنار مانده است.

این مسجد ساده اما با شکوه دارای شبستانی است با پنج کوچه (دهانه) و یک رده پیلیا(ستون و جزر ستبر) و چهار ایوانچه یا چفته و دو راهرو و کناری که ایوانچه‌ها را بشبستان می‌پیوندد و سر پوشیده‌های آن گرد سرائی کوچک سر گشاده را گرفته و دو گرمخانه(شبستان زمستانی) کشیده که هر دو براهروها پیوسته و دربندی که در آیگاه مسجد است و در کنار آن (وجدا از ساختمان مسجد) سرای کوچکی استکه شاید برای پیشنماز یا نگهبان ساخته شده باشد(این سرا دستکاری شده و چهره نخستین خود را ندارد) پیرامون مسجد کوچه و گذر و ساباط و میدانچه است و ساختمان دیگری بآن چسبیده است.

دیوار مسجد مدینه از سنگ لاشه، آسمانه آن تیرپوش و تخت بوده اما در فهرج که نه سنگی و نه چوبی در دسترس بوده ناگزیر دیوارهای مسجدش از چینه و خشت و خام و پوشش آن سغ(طاق پوش) میباشد و جز در لبه‌ی رخبام خشت پخته در آن بکار نرفته است. پوشش کوچه‌های شبستان طاق اهنگ(3) بیزتند(4) بیزکند(5) و ایوانچه‌ها(چفته‌ها) کنه پوش (نیم گنبد) است و کف شبستان بجای خشت پخته لوئینه است.

در معماری ایرانی هر گاه چند کوچه طاق پوش در کنار هم جای میگیرد دهانه کوچه میانی یا میان وار بیش از کوچه‌های دیگر است و از دهانه بر وارها یا کوچه‌های دیگر کم کم کاسته میشود و کوچه کناری که طاق آن روی دیوار پرت (دیواری که پشت آن آزاد است) می‌نشیند کمترین دهانه را دارد تا از رانش طاق کم کم کاسته شود و دیوار پرت را نیا‌ندازد نا گزیر نمای میانوار که بر روی سرای سر گشاده باز میشود پردهانه‌تر و بلندتر میشود و ازمردم واری آن میکاهد. معمار هنرمند مسجد فهرج برای پیشگیری از این کاستی در کنار دو جرز میانوار پلیک‌های(6) نغزی افزوده تا در دهانه‌ها یکسان نماید(این نغز کاری یکصد سال پس از آن در تاریخانه دامغان رها شده). کار بهره گیری از ساختمایه‌های بوم آورد در این مسجد بدانجا کشیده است که بجای کاه در کاهگل(که شاید در فهرج کمیاب بوده) ژاژ(خاشتر- آدور) آسیا شده بکار برده‌اند و همین کار اندودها را از آسیب موریانه برکنار داشته است.

اینکه نخست از مسجد جامع فهرج یاد کردیم ازاینروست که از آغاز برای مسجد ساخته شده و دستکاری و کست افزود چشمگیری در آن نشده که چهره نخستین را دگرگون کند و گرنه در شهرها‌ی دیگر ایران که مردمش پیش از فهرجیان بدین خدا گرویده‌اند ناگزیر از ساختمانهای پابرجا (یا نیمه ویرانی که باز سازی شده) برای نماز و نیایش پروردگار یکتا بهره گرفته‌اند.

مسجد یزد خواست، جامع بروجرد، مسجد سرکوچه محمدیه نائین(که نخستین، آتشکده‌ی پا بر جا و دومی آتشگاهی نیمه ویران و سومی گیری یا ایوان و چهارمی مهرابه بوده نمونه‌های خوبی برای این بهره‌گیری شایسته از ساختمانهای رها شده، هستند(7)، هر چند مسجد شدن آنها دیرگاهی پس از ساختمان مسجد جامع فهرج انجام گردیده است)، با اینکه از آغاز سده سوم هجری و با گسترش شهرها و روستاها مسجدهای با شکوه و بزرگی در بیشتر شهرها(با تهرنگ شبستانی بو مسلمی) بنیاد گردید اما هرگز گنبدخانه و ایوان(یاپیشان) و سر پوشیده‌های کشیده(طنبی) که با دگرگونی و کست افزود آتشکده‌ها و گیری‌ها و مهرایه‌ها پدید آمده بود کنار گذاشته نشد و یا پیوستن شبستانهای چهلستون کم کم هریک از آنها جای خود رادر مسجدهای ایرانی پیدا کرد و چون یکی از اندامهای مسجد پا بر جا ماند گنبدخانه و چهار طاقی با زمینه چهارم برهم اندازه و گوشه‌های راست تهرنگ شایسته و در خوری برای برگزاری نماز داشت که تنها میبایست دهانه روبروی قبله آنرا به‌بندند.

گنبدخانه‌ها گاهی چون کوشکی تک و آزاد(بی‌مردگرد) برای مسجد ساخته میشد(مسجد جامع بروجرد- مسجد جامع گلپایگان پیش از گسترش و بسیاری دیگر. . .) و گاهی مردگرد پیرامون آنهم(که میتوانست بجای پشت بندرانش گنبد را بخوبی بگیرد) ساخته میشد سه بخش مردگرد(در یک اشکوب و گاهی در دو نیم اشکوب یا بگونه کمر پوش) ویژه زنان بود و از بخش پشت محراب آن بیشتر برای نگهداری قرآن بهره میگرفته، یکی از نمونه‌های خوب اینگونه گنبد خانه‌ها شبستان کهن مسجد میدان ساوه است که بروزگار صفویان محرابی زیبا با گچ تراش رنگین برآن افزوده‌اند(که خوشبختانه تا کنون مانده و آسیب چندانی ندیده اما محراب زیبای دیگری که در گنبد خانه مسجد جامع همان شهر است گزند بسیار دیده و پاره‌ای از گچ تراش آن را کنده و دزدیده‌اند) پیشان یا ایوان که بر گیره آن گیری یا ایوان تابستانی بوده و در سوی نسار و پشت به آفتاب ساخته میشده نیز تهرنگ در خوری برای برگزاری نماز داشته چون سه بر آن دیوار بسته و یک برآن باز است و اگر در گاهی در دیوار رو بقبله آن باز بوده بسادگی آنرا می‌بستند تا جای محراب را بگیرند(مسجد نی‌ریز مسجد گناباد. مسجد فردوس و دیر زمانی پس از آنها مسجد علیشاه گیلانی- ارک علیشاه تبریز).

(در مسجدهای تازه سازتر می‌بینیم که پیشان در پیش گنبدخانه جای گرفته و دیوار رو بقبله آن به گنبدخانه باز شده و کم کم در یک، دو یا سه بر دیگر مسجد هم ساخته شده و آنرا چهار ایوانی کرده است).

سر پوشیده‌های کشیده که بیشتر یک دهانه بزرگ در میان و چند ایوانچه یک یا دو اشکوبه یا کمر پوش در دو سو داشته جای شایسته‌ای برای برگزاری نماز بوده (بخش زنانه مسجد بیشتر در اشکوب و بالای کمرپوش یا ورکد- غرفه- جای داشته) مسجد ملاعبدالخالق یزید. مسجد سید محمد عقداء. شبستانهای دوسوی گنبد خانه جامع یزیدو شبستان جامع اصفهان (که محراب نام آور او لجایتو در آن جای دارد) نمونه‌های خوبی از اینگونه شبستانهاست اما بهترین و در خورترین اندامهای مسجد ایرانی شبستان چهلستون است که می‌بینیم بخش بزرگی از مسجدها را در بر میگیرد.

شبستان چهلستون(یاستاوند) چون دهانه‌های کوچکی دارد و طاقها(اگر پوشش آن سغ باشد) در کنار هم جای گرفته (و رانش همدیگر را از میان می‌برد) کمتر بیم ویرانی و فرو ریختن آنها میرود و گسترش آنهم(با افزودن رده ستونها) بسیار آسان است.

مسجدهای شبستانی (که نمیدانم از کجا بمسجد عربی نامور شده) میانسرا و پیشگاه سر گشاده بزرگی در میان دارد و پیرامون آنرا شبستانهای چهلستون و ستاوند گرفته و در بیشتر آنها(پس از نخستین سده هجری) دهانه میانی روبقبله و دهانه روبرو آن (که بیشتر در آیگاه مسجد است) پهنتر و گشاده‌تر از دهانه‌های دیگر است. این تهرنگ آشنا در ایران پیشینه‌ای بسیار کهن دارد و نمونه‌های بسیار روشن آنرا در سراهای باستانی سیستان میتوان دید که اگر دیرینگی بنیاد آنها استوار نبود گمان میرفت که این شهر کهن شهر مسجدهای شبستانی بوده و از دیگر ساختمانهای درون شهری بهره‌ای نداشته است.

در آغاز سده سوم هجری که ابومسلم در خراسان بپای خاست و به براندازی امویان کمر بست مسجد باشکوه و بسیار بزرگی در پایگاه خود نشابور بنیاد کرد که میگویند شش هزار تن میتوانسته اند در زیر سرپوشیده های آن نماز گزارند و نزدیک هشتاد هزار گز زیرساختمان آن بوده است اگر این گفته را گزاف بدانیم و بپذیریم که این مسجد تنها ششصد تن نمازگزار را پذیرا میشده با نگرشی ژرف بشیوه ساختمانی آنروزگار (با پیلپاها و دیوارهای ستبر و دهانه ‌‌های کم پهنای سرپوشیده) باز هم درمیابیم ساختمان و بنیادی شگرف بوده که پیش از آن مانند نداشته است. در آن روزگار نه تنها در نیشابور که در بیشتر شهرها و شهرک ها و روستاهای نام‌آور ایران مسجدهائی چون مسجد ابومسلم (شاید هم بدستور وی) با اندازه‌های کوچکتر بنیاد شد که نشان آنها را در جامع ساوه، ابرقو، یزد (که شادروان ماکزیم سیرو پیش از ویرانی آنرا بازنگاری کرده) نائین، میبد میبینیم و تهرنگ برخی از آنها پس از کاوشهای باستان شناسی در اصفهان و اردستان و شهرهای دیگر نیز بدست آمده است.

از سده سوم تا چهارم و آغاز سده پنجم هجری بیشتر مسجدهای ایران بهمین شیوه بنیاد میشده اما هرروز برزیبائی و نغزی آن می‌افزوده‌اند تا بروزگار آل‌کاکویه که نغز‌کاری بوالاترین پایه خود میرسد (شبستانهای جامع اصفهان بروزگار آل‌بویه و آل‌کاکویه) و سخنی گزاف نیست اگر بگوئیم هرگز دیگر هنر ما بدان پایگاه والا دست نیافته است. در همان روزگار دربرخی شهرها و روستاها مسجدهای کوشکی (با گنبدخانه تک) نیز بنیاد میشده که نام‌آورترین آنها جامع بروجرد است.

میگویند بروزگار بودلف عجلی وزیر او حمویه بن علی آتشکده بروجرد را بار زپیرائی و مسجد کرده است اما با نگاهی بنمای دیوارهای گنبدخانه آن (که در پائین با آجرهای تازه نماسازی شده و آجرهای یک ارشی کهنه در بالا و روی آنها بکار رفته) میتوان گفت که بیگمان ساختمان آتشکده ویران یا نیمه‌ ویران بوده و حمویه با بهره‌گیری از مصالح آماده که پیرامون آن ریخته بوده برروی شالوده استوار سنگچین آن مسجد را از نو بنیاد کرده است.

از سده پنجم هجری کم‌کم گنبدخانه درکنار مسجد شبستانی (و بیشتر در پشت ایوان یا پیشیان) بنیاد میشود که گاه گسیخته و گاه پیوسته بوده است.

خواجه نظام‌الملک چند چشمه از ستاوندهای شبستان جامع اصفهان (و شاید هم صفه صاحب) را برمیدارد و بجای آن گنبدخانه‌ای میسازد و در همان روزگار تاج‌الملک فیروزان شیرازی (که با او هم‌چشمی و ستیز داشته) روبروی درگاه مسجد گنبدخانه دیگری بنیاد میکند که هیچکدام از این دو هنوز اندام پیوسته مسجد بشمار نمی‌رفته است اما پیشان با ایوان پیش از آن جای ویژه خود را در مسجد گرفته بوده چنانکه می‌دانیم در همین مسجد صاحب بن عباد (در سده چهارم) میانوار شبستان بزرگ را بازسازی یا بازپیرانی کرده و چهره‌پیشان بدان داده است که تا امروز هم( بااینکه دیگر چیزی از آن برجای نمانده) بصفه صاحب نامور است.(8)

دوستان گرامی و ارجمند نگارنده (آقایان مهندس شیرازی و مهندس دانشدوست) که هر دو از پژوهشگران ژرف‌نگر ما بشمار می آیند، در جامع اردستان و جامع فردوس پیلپاهای چهارپری یافته اند که طاق سنگین پیشان بر آنها می‌نشسته و نشان میدهد که پیش از سده پنجم دست‌کم پیشان بزرگ جای خود را در مسجدهای ایران باز کرده. اگرچه هنوز نشانی از سه ایوان دیگر (مانند مسجد چهار ایوانی) در مسجدهای کهن نیافته‌ایم گمان کرده‌اند که مسجد جامع زواره کهن ترین مسجدی است که از آغاز بگونه چهار ایوانی بنیاد شده اما با بازدید سردابه‌ای کهن که زیر راسته در آیگاه آن است (و بسیار به سردابه مسجد سرکوچه محمدیه نائین می ماند) دشوار میتوانیم آن را بپذیریم.

نشان مسجد دو ایوانی را بی هیچ گفتگو از سده هفتم در دست داریم. خوشبختانه دو ایوان مسجد زوزن هنوز بر پای است و پس از آن مسجد فریومد را می‌بینیم که دو ایوانی ساخته شده و شگفتا که این اینگونه مسجد تنها در استان خراسان دیده میشود و اگر در استانهای دیگر هم باشد در آغاز چنین نبود و در پی دستکاریها و کست افزوده‌های تازه چنین چهره‌ای بخودگرفته است. چنانکه بیشتر مسجدهای چهار ایوانی امروز هم مانند جامع اصفهان و مسجد نو شیراز از آغاز شبستانی بوده که چند دهانه از شبستانهای چهار بر آنرا برداشته و بجای آن ایوان ساختند. بهمین گونه در مسجد جامع ساوه دو ایوان پدید آمده (که روبروی هم نیست) و روبروی پیشان مسجد علویان نائین ایوانی کمر‌پوش (دواشکوبه) ساخته‌اند که گمان میرود بنیاد آن کهن باشد و در سده هشتم (همزمان با کمر‌پوش‌های شبستان) دو اشکوبه شده است. مسجد جامع سمنان یک ایوان در پیش گنبدخانه دارد پیش از سده هفتم روبروی شبستان کهنتر (ابو حرب بختیاری- ممدوح منوچهری) ساخته شده اما مسجد جامع یزید هم (بخشی را که میر رکن الدین در سده هشتم بنیاد کرده) باز یک ایوانی است با اینکه بیشتر مسجدهای همزمان آن(یا نزدیک تر بزمان بنیاد آن) چون مسجد جامع ورامین چهار ایوانی است.

مسجد یک ایوانی تا یکی دو سده پیش ساخته میشده چنانکه مسجد جامع رجبعلی در خوانگاه و مسجد جامع تهران نیز چنین است. روبروی پیشان هر دو مسجد بجای ایوان شبستانی تابستانی در زیرزمین و روی آن مهتابی ساخته‌اند که شاید یادگاری از مسجدهای کهن ری باشد که بدبختانه هیچ نشان و آگاهی از آنهادر دست نداریم.

از سده نهم هم مسجد یک ایوانی(مسجدجامع نو یا مسجد امیر حقماق یزد) داریم که در نگاه نخست چهار ایوانی می‌نماید اما جز پیشان مسجد (که میتوان آنرا ایوان نامید) سه دهانه بزرگ دیگر در آیگاه مسجد است و نمیتوان نام ایوان بر آنها نهاد(9) پس از سده هفتم بیشتر مسجدها(بجز چندنمونه که از سخن رفت) چهار ایوانی است از این پس دیگر مسجد چهار ایوانی چنان بچشم آشنا شده بود که اگر مسجدی چنین نبود گونه‌ای کاستی برای آن بشمار میآید.

گنبدخانه و مقصوره و پیشان ایوان و ایوانچه و ورکد(غرفه) و شبستان چهلستون و ستاوند سر پوشیده و کشیده یک اشکوبه و دو اشکوبه و کمر پوش پیرامون سرائی سر گشاده پیشگاه و مهتابی و گاهی سرداب (یا شبستان زیرزمینی) و مناره و گلدسته درگاه پا سردی بگونه‌ای شایسته و نغز بهم پیوسته و بافت مسجد را می‌پرداخت. کم‌کم ایوان و دهانه در آیگاه مسجد را که بیشتر آزاد بود با اسپری بسته از بیرون جدا کردند. میان کنه(10) درگاه و ایوان پیش آن هشت یا کریاسی جای میگرفت که او اسپر روبروی درگاه بزرگ آن بسته یا پا چنگ(پنجره یا رزونی که پای آن بسته است و بزمین نمیرسد) بود و از گذر آزاد و یکراست بدرون مسجد پیش‌گیری میکرد و بیشتر این پا چنگ‌ها پرسین(شبکه) بود که از خشت پخته یا کاشی بگونه فخر و مدین(پروتهی) آراسته میشد و گذریان برای درآمدن بدرون مسجد میبایست از یک (یا بیشتردو) دالان یا راهرو که در دو سوی دیگر هشت بود و بروار ایوان بشمار میامد بگذرند این راهروها باندامهای وابسته مسجد(چون خانه نگهبان و چراغدار و گاهشناس (موقت) و اذان گو و پادیا و با وضوخانه و حوضخانه و آبریز راه داشت( که پیش از این همه در بیرون مسجد و جدااز آن جای داشتند).

در ایران زمین از دیرین روزگار در پیش نیایشگاه(و بیرون از آن) جائی برای شست و شو فراهم میکردند که نیایشگر و نمازگزار پیش از آنکه به نیایشگاه در آید پلیدیها را از خود بزاید و با شستن اندام و سرو تن و پوشیدن جامه پاکیزه و بستن پنام آماده نیایش شود.

در میان دینهای آسمانی و آئین‌های یکتا پرستی دین راستین خدا (اسلام) بیش از همه وهمه جا بر پاکیزگی پای فشرده است و بگروندگان اندرز داده که همیشه خود را پاکیزه نگهدارند. بزرگان دین و همکیشان درست باور ما از آنگاه که از خواب کوتاه خود بر میخاستند تا دیرگاه شب که دمی چند چشم گرم میکردند یکدم این فرمان بزرگ پروردگار را آسان نمی‌گرفتند و درباره برخی از شب زنده داران میگویند که ایشان با همان وضوئی که در شامگاهان می‌ساختند دو‌گانه بامداد را میگزاردند و نیازی ببازشوئی خود نمی‌دیدند. پیداست که در چنین آئینی بودن پادیا و(یا وضوخانه) و گرمابه در کنار و نزدیک خانه خدا در بایست بود.

در نیایشگاههای کهن پادیا و را در پیش درگاه اما در ژرفا می‌ساختند تا نمای درگاه بخوبی آشکار باشد و پیش دید را بگیرد(شاید هم چون در بیشتر شهرها آب روان رویگذر کمیاب بود و ناچار از آب کاریزها و پایابها بهره میگرفتند سرای پادیا را در زمین می‌کندند تا همتراز کارکاریز شود- آب آن آفتابی شود-).

تا چندی پیش این پادیاوها یا گودال باغچه‌ها هنوز دیده میشد. در پیشخان جامع یزد در پای درگاه پادیاوی بود(اکنون پوشیده و انبار شده است) که کاریز یکی از روستاهای نزدیک شهر (پیش از اینکه بخشکد) از آن میگذشته و در آنجا آفتابی میشده. پس از خشکیدن کاریز، آبگیری نزدیک سردر مسجد ساخته بودند که درگاه بلند و بسیار زیبا را در آبگینه خود باز مینمود(گویا این گودال باغچه کهنترین ساختمان مسجد بوده چون جعفربن محمد جعفری در تاریخ یزید مینویسد بین المسجدین- میان مسجد گرشاسب و مسجد میررکن‌الدین- گنبدی کهن بود که در پیش آن درگاه را ساختند. . . این گنبد اکنون هشت یا کریاس مسجد است و معمار هنر مند با نغز کاری بسیار چنان کجی و نا همرونی آنرا با دیگر اندام‌های مسجد سازگار کرده که کنجکاوترین باز دید کنندگان هم ناسازی آنرا در نمی‌یابد).

اینگونه گودال باغچه‌ها در یزد، نائین، اردستان، زواره، کاشان. . . و بسیار دیگر از شهرها دیده میشود. در مسجد ملک کرمان و جامع قزوین در میان سرا و پیش گنبد پادیا و بوده که اکنون همه را از خاک انباشته و هامون کرده یا پوشانده‌اند جای گرفتن پادیاو وپایاب در میانسرای سر گشاده و پیشگاه درونی پیداست که پس از گسترش مسجد و افزودن اندام‌های دیگر بر آن انجام گرفته و گرنه نمیشد از آنها چون پادیا و کار گرفت.

نمازگزار یا کسی که میخواسته بدرون مسجد پای گذارد میبایست پاک باشد و مردم دیندار تا بدانجا بدین آئین پای بند بوده‌اند که هیچ ساختمانی را بمسجد نمی‌چسباندند، پیرامون مسجد همیشه گذر و بازار و کوچه سر پوشیده(ساباط) بود تا آلوده‌ای نتواند در کنار آن درنگ کند.

در بازارچه‌ها ئیکه بباروی مسجد می‌پیوست دکانها را ببارو نمی‌چسباندند و بجای رده دکانها طاقنمائی میساختند که پاسخگوی دهانه دکانهای آنسوی بازارچه باشد (جامع ورامین- جامع یزد و . . . ) همچنین اگر مدرسه‌ای در کنار مسجد بنیاد میشد پیوسته ببارو و دیوار مسجدبجای اطاق( که در آن خوراک می‌پختندو می‌خوردند میخفتند) راهرو میساختند(هر چند آنسو- پناه- و آفتابگیرو بهترین جا برای زندگی و نشیمن بود) مانند مدرسه پیوسته بجامع اصفهان).

یکی از اندامهای وابسته بمسجد روغنگری و روغنکشی بود که روغن چراغهای آنرا فراهم میکرد و چون بخشی از این کار گاه‌ها خراس بود ناگزیر با میدانچه یا کوچه‌ای از مسجد جدا میشد(جامع یزد، جامع اصفهان) همچنین گرمابه و خانه نگهبان و . . .

یکی از کارهای محتسب این بود که نگذارد اگر کسی جامه چرب و آلوده بتن داشت بر سکوی در گاه مسجد بنشیند و از خفتن و پرسه زدن در مسجد پیش گیری کند. در آبریزگاه را بروی مردم کوی و بازار (جزنمازگزاران در پنج گاه نماز ) به بندد پس از آنکه هشت کریاس و دالان و راهرو بمسجد افزوده و گذر آزاد و یکراست بدرون آن بسته شد اندام های وابسته را در آنبر راهرو که بمسجد نمی پیوست و حوضخانه و وضوخانه را (که بیشتر دوگانه و دور از هم یکی مردانه و دیگری زنانه بود) در پایان راهرو و آبریزها را (باز هم جدا و در واشدگاهی که بوضوخانه راه داشت) جای میدادند(مسجد امام قزوین و اصفهان و سمنان و ...)

میانسرا و پیشگاه درونی مسجد با استخربزرگ و پر آب و گهگاه جوی آب روان و باغچه‌هائی با درختان کشن و سایه‌افکن نمازگزاران و مسجدیان را بیاد بهشت می‌انداخت (11) در بیرون مسجد و در پیشگاه آن نیز دربندی بنام پیشخان یا جلوخان جای داشت که بیشتر ساختمان‌های وابسته بآن می‌پیوست (جامع یزد-مسجد مظفری کرمان-مسجد امام قزوین-بروجرد و …) گاهی در پیش درگاه مسجد نیز آب‌نما میساختند (جامع ورامین) در برخی از شهرها و روستاها مسجدهائی هست که میانسرای سرگشاده و پیشگاه درونی ندارد اما باز اینگونه مسجدها هم برون گرا نیست و پیرامون آنها را باغ و چمن (12)گرفته و با باروئی با کوچه و گذر از دیگر ساختمانها جدا میشود (مسجد کبود تبریز، مسجد ملا رستم مراغه و ...) و یا در کنار آن میدان و واشدگاهی است که آن را از داشتن میانسرا بی‌نیاز می‌کند و (مسجد شیخ لطف‌الله) چند مسجد انگشت شمار هم هست (ویژه درکویهای کوچک) که جز برف‌انداز سرگشاده‌ای در میان یا کنار خود ندارد (مسجد ملا‌عبد‌الحاق یزد-مسجد قنبر‌علی‌خان تهران)

در اینگونه مسجدها بام جای سرگشاده را میگیرد، اما برف‌انداز چیزی است که هر مسجدی ناگزیر از داشتن آن است و نیز مسجدی که ویران شده یا بیم ویرانی آن میرود چون نیک بنگریم می‌بینیم برف‌اندازش گرفته شده یا باغچه‌هایش (که در درون کار برف انداز را میکرده) از میان رفته است.

اگرچه در اینجا نمی‌خواهیم از شیوه معماری و نیارش (استاتیک) و آمود و آذین مسجد ایرانی سخن بگویم (و اگر بخواهیم این نوشته نه هفتاد که هفتصد من کاغذ می‌شود) اما دریغ است که از مسجد نامی بمیان آید و از مسجدهای تپرپوش (با آسمانه تخت) یاد نکنیم.

در شهرهای سردسیر روستاهای کوهستانی (که ریک بوم است و خاکش پوشش سغ را دشوار میسازد) بیشتر مسجدها یا ستونها و دیرک‌های چو بین و پوشش تحنت (با فرسب و تیر و تیرچه و سرشاخه و قدره و پرواز و پردی و لنبه) بنیاد شده که زیباترین و باندام‌ترین آنها مسجد پرزله (میان‌ده) ابیانه مسجد طرزجان و نبادک یزد (که ویران و نوسازی شده) و مسجدهای ملا‌رستم‌ و معز‌الدین مراغه و مسجد مهرآباد و گزاوش و کبود بناب و همچنین مسجد میاندوآب و مسجد خوانسار میباشد.

در مسجد ملا‌رستم با شگفتی می‌بینیم که رده ستونها درست در راسته محراب گذاشته شده (درجائیکه میبایست در پیش محراب میانور و دهانه و کوچه باشد) اما چون نیک بنگریم در‌میابیم که معمار هنرمند این مسجد خواسته است تا بام را چون خرپشته شیب‌دار کند بدین گونه که ستون میانی را بلندتر گرفته و اندک‌اندک هر چه بدیوار نزدیک می‌شویم از بلندی ستونها کاسته است. سرستونها و پروازبندی‌ها (قابسازی‌ها) و تیرگم‌های مسجد ابیانه و طرزجان را تنها باید بچشم دید که چه نغز و بهنجار است، چه نغزی و مردم‌واری مسجدهای ما همه دیدنی است نه شنیدنی

(1) در ابیانه هنوز کوی میانی روستا را که کهنترین مسجد در آن جای دارد پرذله (پیرامون دل یا مرکز) میگویند.

(2) چنانچه گفته‌اند شبستان چهارگوشی با پهنای 5/7 × 5/8 متر یا چیزی نزدیک بآن بوده است.

(3) نیم‌بیضی پر‌خیز.

(4) نیم‌بیضی کم‌خیز.

(5) آمیخته‌ای از رس پخته و ریک روان و خاکستر…

(6) نیم ستون.

(7) جز ایران در سرزمینهای دیگر هم پس از گشوده شدن آنها بدست سپاهیان اسلام کنشت ها و کوشکها و نیایشگاها چنین شده است (مسجد عمر، مسجد اموی ایاصوفیه).

(8) یکی از پژوهشگران گرامی کمان کرده است صاحب که پیش نام بزرگان بجای خداوندگار و خواجه می‌آمده همان خواجه نظام‌الملک است.

(9) مسجد جامع ورامین هم که پیش از آن ساخته شده چنین ایت و تنها نمای چهار ایوانی دارد.

(10) فرو رفتگی در آیگاه و سردر بادرازائی دوبرابر پهنا که بیشتر با نیم گنبد (کنه‌پوش) پوشش میشود.

(11) افسوس که بیشتر آنها از میان رفته است.

(12) گردشگاه با آب‌نما و باغچه و نیگاه و مهتابی و … (نه مرغ که امروز بآن چمن میگوئیم)


دانلود فایل بررسی معماری مساجد مختلف در شهر یزد

مطالب این مجموعه با عنوان بررسی تزئینات ونقوش مسجد جامع یزد جمع گرد آوری شده و سعی برآن بوده تا جایی که متون تاریخی باقیمانده و منابع و سوابق تاریخی مسجد جامع یزد اجازه داده است به ذکر توضیحاتی راجع به مصالح و کتیبه ها و تاریخ بنای آن و تغییرات ایجاد شده بر آن در طول سالیان، بپردازیم اگر چه نقوش شکل گرفته بر آن به طور عموم در تمام بناهای اسلامی
دسته بندی معماری
بازدید ها 10
فرمت فایل doc
حجم فایل 63 کیلو بایت
تعداد صفحات فایل 97
بررسی معماری مساجد مختلف در شهر یزد

فروشنده فایل

کد کاربری 8044
کاربر

پیشگفتار

مطالب این مجموعه با عنوان بررسی تزئینات ونقوش مسجد جامع یزد جمع گرد آوری شده و سعی برآن بوده تا جایی که متون تاریخی باقیمانده و منابع و سوابق تاریخی مسجد جامع یزد اجازه داده است به ذکر توضیحاتی راجع به مصالح و کتیبه ها و تاریخ بنای آن و تغییرات ایجاد شده بر آن در طول سالیان، بپردازیم.

اگر چه نقوش شکل گرفته بر آن به طور عموم در تمام بناهای اسلامی ایران به چشم می خورد ولی خالی از لطف نبود که به بررسی تزئینات این مجموعه بپردازیم زیرا مجموعه بنای مسجد جامع یزد در شهری است که دارای بافت سنتی دست نخورده ای نسبت به بناهای شهرهای دیگر است، با این حال بناهای باستانی و اسلامی ایران همگی دارای لطف خاص خودشان هستند که معماران تلاشگر و هنرمند با اطلاعات و دانش معماری بالابه تأ سیس بناها همت گمارده اند.

حال چه به صورت تحقیق دانشگاهی یا هنر عنوان دیگری قطعاً علاقه و توجه شخصی و میل به دانستن در مورد عظیم تاریخی داشته باشم و به این مسیر رنگارنگ قدم گذاشته و هنر گوشه دیگری از این سرزمین را ورق بزنیم، وارد فضای زیبا و ملکوتی شویم از داخل مقرنها عبور کنیم و ایوانها را پشت سر گذارده و راه پر پیچ و خم نقوش اسلیمی و ختایی را گرفته از داخل بوته ها گذشته م مناره ها را دور بزنیم تا شاید تفحه ای از روح و ذوق هنری معمار و نقشبند این بنا از روح خسته ما گذر کند و جانی تازه به ما ببخشد.

دیدن و مشاهده کردن این گونه هنر های تاریخی که از سالیان باقی مانده شاید تلنگری باشد برای تمامی از تلاش افتادگان راه هنر و بروز خلاقیت و پشتکار.

مقدمه

هنر جو هره ای است که از ذرات هر ایرانی به فضل الهی به ودیعه نماده شده است. به همین علت جلوه های هنر در تمام مظاهر و مقوله های زندگی ایرانی مانند:‌ معماری، نقاشی ، خط وکتابت ، پارچه بافی، قالی وگلیم بافی، فلزکاری، سفالگری و ...... در طول تاریخ بروز و ظهور داشته و دنیایی از زیباییها، ذوق، خلاقیت و ابتکار را پدید آورده است.

یکی از مظاهر انعکاس هنر ایرانی در معماری این سرزمین است هنرمند معمار ایرانی، از ابتدای کار و ازهنگام بکارگیری آجر که ازمصالح اولیه احداث بنا به شمار می رفته زیبا ترین نقشها و طرحها را هنگام احداث دیوارها و پوششی گنبد ها وگوشواره ها، مقرنس ها و طاقنما ها خلق کرده است و در روند تکاملی آن با گره چینی، گل اندازی، گره سازی وآجر کاری خفته و رفته، شاهکار های بی نظیری را به وجود آورده است.

هنگام استفاده از گچ با خلق گچبریهایی با نقوش هندسی، گیاهی، دنیایی از خلاقیت را که در دنیا بی نظیر می باشد آفریده و در استفاده از چوب برای پنجره ها و درها با بهره گیری از فتونی نظیر منبت، مشبک، معرق، کنده کاری، خاتم سازی ونقاشی روی چوب، اعجاز باور نکردنی را پدید آورده است.

برای تزیین بنا از کاشیهایی یک رنگ، هفت رنگ، معرق، طلایی و .... شیشه و آیینه در شکلها و رنگها و ابعاد گوناگون، مدد جسته و دنیایی از زیبایی و خلاقیت و هنر را عرضه کرده و همه اینها به همراه حجاریهای زیبا، بنا هایی را در جای جای ایران بر پا و استوار کرده است.

بدون تردید تحقق این همه زیبابیها و خلاقیت جز به مدد عشق به معبود امکان پذیر نبود، چراکه بیشترین جلوه آنها را در مسجد، محراب و زیارتگاه می توان دید.

بناهای مذهبی، همواره مورد احترام و توجه ملل و اقوام مختلف درطول تاریخ بوده است، و به لحاظ همین اهمیت، پیوسته کاملترین تجربه های هنری هنرمندان برجسته هر دوره تاریخی در خدمت معماری و تزیین نقوش به کار رفته در احداث چنین اماکنی بوده است. این علاقه و توجه و بذل سرمایه های مادی و معنوی، نه از باب منافع اقتصادیو اغراض مادی، بلکه بر مبنای کشش و علاقه ای قلبی بر اساس گرایش فطری مردم به مکاتب الهی بروز کرده است. چه بسا مردمی که با مشکلات و تنگناهای اقتصادی قرین بوده، اما در سرمایه گذاری برای مظاهر معنوی، از جمله بناهای وابسته به مقدسات مذهبی، از هیچگونه ایثاری فروگذار نکرده اند.

بناهای رفیع و با شکوهی که در طول تاریخ برای معابد، مساجد وکلیساها،‌سر برافراشته اند، با یک پشتوانه قلبی و عشق حقیقی همراه بوده است.

در تاریخ اسلام، مسجد در رأس توجه مردم، به ویژه هنرمندان معتقد به مبانی دینی قرار داشته است. در دوره هایی که اثری ازپیشرفتهای علمی و صنعتی در هیچ کجای عالم دیده نمی شود، بر جسته ترین آثار معماری جهان، از میان مساجد بزرگ در جای مانده است،‌ اگر چه به علل گوناگون، بویژه هجوم ارتشهای متجاوز بیگانه به کشورهای اسلامی بسیاری از ابنیه مهم و مساجد تاریخی دچار تخریب و ویرانی شده و آثار مهم مکتوب و میراث فرهنگی مسلمین که دستخوش غارت و آتش سوزی در کتابخانه های مهم جهان اسلام شده است، ما را ا زگنجینه های مهمی محروم کرده است،‌ با این حال آنچه بر جای مانده، خود دریچه ای است برای شناخت عظمت معماری به کار رفته در بنای مساجد بزرگ تاریخی، بویژه آن که در معماری و کاشیکاری بناها، مظاهر معنوی و مفاهیم والای مذهبی چه در انتخاب رنگ و چه در انتخاب شکل و فرم بسیار ماهرانه تلفیق شده اند،‌ و فضایی به وجود آورده است که انسان شیفته معنویت را بسوی خود می خواند.

« مسجد » در معماری ایران.

در هنر و معماری ایرانی و به ویژه معماری مساجد با دو پدیده شکل و محتوایا عینیت و ذهنیت - و در یک کلام قالب و روح مواجهیم.

هنر معماری دارای سه جنبه است یکی جایگاه اثر در شهر یا معماری شهری ، طراحی خود بنا یا حجم اثر، و در نهایت هنر های وابسته به معماری که شامل مواردی چون نور ورنگ و نقش است، می گردد که این اخیر با آنکه نقشی محوری در آنچه که معماری ایرانی نا مید ه می شود دارد، اما در دوره های پسین ، این شیوه یا مهجور گشته یا نقشی حاشیه یی یافته است. حال آنکه چنین ظرفیتی را دارد که فضا سازی کند و بدون اینکه ترکیب احجام نامتجانس ضرورت یابد، فضاهای دلخواه را ایجاد نماید.

انسان- و به تبع او اثر هنری- موجودیت نمی یابد، مگر آنکه قالب و روحی داشته باشد. قالب و روح دو وجه متفک یا همراه و ترکیبی نیستند، بلکه وجوهی محشور و عجیبند که هیچ کدام بدون دیگری موجودیت و معنا نمی یابد. نه هر قالبی محمل هر روحی است و نه روحی تاب نشستن بر هر قالبی را دارد. این دو تنها با یکدیگر موجودیت می یابد و رشد می کنند و مرتبت وجود می یابند.

درهنر معماری، اثر و روح حاکم بر جابجایی آن از یکدیگر منفک نیستندو نمی توانند که باشند. نمی توان فضایی را تخیل نمود، بدون آنکه صورت و شمایلی برایش قائل گشت و به همین عنوان نمی توان صورت و شمایلی تصور نمود و مصالح آن را در نظر نداشت- روح فراخ در همنشین با قالب تنگ همچون انیسش خرد و تحقیر می گردد یا قالب شکسته بر می دارد. قالب فراخ نیز ذلیل روح خرد شده، ویرانه می شود. این دو تنها بار شد متناسب و همپای یکدیگر، کارا و زیبنده می گردند. درفضا سازی ایرانی علاوه بر ترکیب یا انتزاع حجمی، از نقوش و رنگ و نور پردازی هم، به منظور القای انتزاع یا ترکیب فضایی استفاده شایان و قابل توجهی می شود به این معنا که در یک معنا که در یک فضای راسته، شکست نور یا تفرق نقوش، قطعه ای را مجرء یا گسسته می نمایاند و بالعکس بدین لحاظ شناخت نقوش و در رأس آن گره بنایی، در فضا سازی ایرانی نقشی مؤثر و ناگزیر دارد.

موضوع قالب و روح در بیان هنری و فضا سازی معماری، نه ماجرای راکب و مرکب که بحث وجود و موجودیت است. تذهیب کاران در طراحی، اشکالی را می آفرینند که « مداخل» نام دارد و آن صورت اشکالی است که « روالت» به هنگام نقشپردازی خود بخود « بوم آلت» را نیز مد نظر دارد. و هیچ یک از آلتهای « رو» و « بوم» بدون دیگری موجودیت نمی یابند. اما هر مداخلی مناسب هر زمینه ای نیست. به این معنا که تیزی و پخی یا راستگی و تقوس نقش مداخل را، نه اراده نتشبند که منظور نظر او، یعنی مکانت و فضا سازی نقش است که تعیین می کند. هرچند که رنگ و نور نیز در این نقوش تأثیر ناگزیر و بسزا دارند، مداخل نهایتاً در پیچیده ترین و رفیع ترین مرتبت خود به گره بنایی مبدل می شود. گره درمسیر تحول خود از مداخل تا گره و از گره تا « گره در گره » و حتی « شاه گره » تا آنجا پیش می رود که به شطرنج معماران معروف می گرد. اما در این عرصه همچنان انعطاف و قالب خود را به صور وطرق مختلف حفظ می نماید و به گره کند وتند و شل و در مواضعی دستگردان مبدل می شود که به انضمام رنگ، قوالبی هم شأن و محشور با روح حاکم بر فضا سازی است.

معرفت حاکم بر هر اثر معماری یا شهری، نقشی بنیادین درتحول شخصیت و ادراک حیثیت آن اثر در طول زمان و همچنین در احساس مخاطبان ایفا می نماید. نقوش در فضا سازی نقشی تعیین کننده دارند. فضا سازی مناسب، با مجموعه تمهیدات مندرج در آن رمز ماندگاری و موجب جاودانگی این آثار در طول حیات بشری گردیده است.

کاربرد نقوش درحیثیت خارجی و فضا سازی درونی هر اثر معماری، مؤثر و بلکه تعیین کننده است. گره بنایی درمیان نقوش ایرانی جایگاهی رفیع و بی مانند دارد، تا آنجا شاید نقش دیگری همچون گره درفضا سازی معماری ایرانی عمومیت نیافته و دخیل نگشته است.

عملکرد های مساجد مختلف

همانگونه که دین اسلام، تنها دین عبادت و پرستش و توجه به آداب و مراسم عبادی نیست و حوزه نفوذ احکام و قوانین آن شامل همه ابعاد و عرصه زندگی فردی و جمعی است، مسجد نیز، تنها فضایی ویژه برای عبادت نمی باشد.

بلکه علاوه بر جلسه های وعظ و ارشاد مسلمین، حلقه ها و مجالس درس و بحث نیز در آن تشکیل می شد و می شود. حتی پس از اواخر قرن سوم و اوایل قرن چهارم هجری که فضای مدرسه به صورتی جدا و متمایز از مسجد پدید آمد، همواره در برخی ازمسجد ها تدریس علوم مذهبی تا قرن و دهه های اخیر ادامه داشته است. علاوه بر این اغلب مسجدها سنگر مبارزه اجتماعی مردم علیه حکام جبار، و کانون تجمع مردم در هنگام خوف و اضطرار بوده است.

مسجدها را از نظر دامنه تنوع و حوزه کارکرد های آنها می توان به چهار گروه طبقه بندی کرد: - گروه نخست، شامل مسجدهای جامع و مسجدهای بزرگی می شود که توسط سلاطین، وزاء و حکام ساخته می شدند. اداره عموم این مسجدها توسط بانی یا مأموران دولتی صورت می گرفت و آنان در اغلب موارد به هر کسی اجازه پیشنمازی یا تدریس برگزیده می شدند. دربرخی از مسجدها ی جامع ، چند پیشنماز همزمان به اقامه نماز می پرداختند و پیروان هر مذهب و مسلک با اقتدا به پیشوای خود، نماز برگزار می کردند.

- گروه دوم، شامل مسجد های متوسطی می شود که توسط بزرگان محلی، علما و یا مشارکت عمومی مردم ساخته می شد. در بسیاری از این مساجد ها برای پیشنماز و دیگر افراد مسجد، شرط خاصی وجود نداشت واز محدودیتهایی که در مساجد نوع اول ایجاد می شد، خبری نبود. هرچند باید توجه داشت که بعضی اوقات، پیرامون هر مذهب برای خود مسجد جداگانه ای می ساختند که پیشنماز و مدرسان آن از پیروان شاخه های همان مذهب بودند.

- گروه سوم ، شامل مسجد- مدرسه ها می شود. با وجود آنکه تعداد این مسجد - مدرسه ها بسیار اندک و انگشت شمار است، اما اهمیت آنها از جهت اینکه دو عملکرد عبادی و آموزشی، همزمان و به موازات یکدیگر ، هر کدام بخشی از فضای کالبدی را به خود اختصاص داده اند، قابل توجه است. مسجد ومدرسه بسیار جالب آقا بزرگ در کاشان ، و مسجد و مدرسه سید در اصفهان از بارزترین نمونه های این گروه از مسجدها هستند.

گروه چهارم، شامل مسجدهای بسیار کوچکی می شود که عمده ترین و شاید تنها عملکرد آنها، جنبه عبادی آنها بوده است و تنها در آنها نماز بجا آورده می شد. مثلاً درنایین برخی از مسجدهای کوچک هستند که مساحتی درحدود ده متر مربع دارند. این مسجدها توسط افراد خیر خواه در محله ها یا در امتداد بدنه بازار و مراکز اقتصادی ساخته می شدند.

خصوصیات فضاهای کالبدی مسجد:

مسجدهای اولیه بسیار ساده ساخته می شدند و فضای کالبدی آنها متشکل از شبستانی بدون در بود که در جلوی آن حیاط یا فضای باز نیمه محصوری وجود داشت. بتدریج و با گذشت زمان و روی کار آمدن حکومتها ی سلطنتی ، بر عظمت و شکوه معماری مسجدها افزوده شد. درایران عناصری از معماری بومی درفضای کالبدی مسجدها مورد استفاده قرار گرفت. ایوان، یکی از این عناصر بود. نخست، یک ایوان در شبستان اصلی و سپس دو ایوان روبه روی یکدیگر که اغلب یکی به ورودی اختصاص داشت، به ساختمان مسجد اضافه شد. تعداد این ایوان ها در مرحله ای از تکامل طرح مسجد، به چهار عدد رسید. عنصر دیگر، عبارت ازچهار طاقی هایی بود که در پیش از اسلام به عنوان بخشی ازفضای آتشکده ها و آتشگاهها موردبهره برداری واقع می شد و پس از اسلام بعضی از آنها به عنوان مسجد مورد استفاده قرار گرفت.

مسجد جامع

اسلام در آغاز عنصر پراهمیت و مشخصی را به شهر افزود. این عنصر یعنی مسجد جامع به صورت مهمترین رکن مذهبی شهر در آمد. مسجد جامع از نظر فضای معمولا در ارتباط قوی با سایر عناصر مرکز شهر قرار داشته است. درصدر اسلام مساجد ترکیب ساده ای داشتند. بنای مساجد اولیه بسیار ساده و بی پیرایه بود. مسجد پیغمبر (ص) در مدینه به همان شیوه ای که خانه ها ساخته می شد، یعنی از خشت و گل درست شده بود. در زمان خلیفه عثمان ستونهای مسجد را سنگی نمودند و سقف آنرا با چوب ساج پوشاندند. در این دوره همچنین استفاده از گچ برای سفید کردن خانه ها درمدینه مرسوم شد که این امر از سوی برخی از اولین مسلمانان ماند ابوذر غفاری نشانة دنیا پرستی قلمداد گردید. در دورة خلفای بنی امیه و بنی عباس مساجد به مجموعه های مفصل و با شکوهی مبدل شدند. در دوره های بعد تاریخ اسلام ساختن مساجد جامع باشکوه ادامه یافت و مسجد جامع از ارکان اصلی ساختار شهر در سرزمینهای اسلامی گردید. موضوع ایجاد مساجد به صورت ساده به صراحت در قرآن مجید نیامده، اما از آبادانی مساجد سخن رفته است. مفسران بیشتر تحرک و آمد و شد و حضور جماعت انبوه نمازگزار و در مجموع رونق معنوی مساجد را نشانة آبادانی شمرده اند.

علاوه بر اهمیت مساجد جامع به مثابه یک مرکز پر اهمیت تصمیم گیری اجتماعی – سیاسی در تاریخ شهرهای ایران باید از ارزشهای فضایی آن نام برد. هر چند در آثار پیشگامان برجستة مطالعات و تحقیقات معماری ایران ماند پوپ و گدار برخی جنبه های سبک معماری و فن ساختمانی مساجد ایرانی مورد بحث قرار گرفته، اما متأسفانه کار با قدرتی که آغاز شده ادامه نیافته و نوشته های بعدی بیشتر به تکرار کار متقدمان پرداخته است.

مسجد جامع یزد

مسجد جامع یزد، در بافت تاریخی شهر[1] و در بخش شمالی محله دار الشفاء، در انتهای خیابان موسوم به مسجد جامع، از فرعیات خیابان امام خمینی (ره) فعلی واقع شده است.

این مسجد، در واقع دوبار بنا و تجدید بنا شده است. اولین بار در زمان حکومت گرشاسب بن علی بن فرامرز بن علاء الدوله کالنجار (527-504 ق) از کاکوئیان یزد و به همت خود او صورت گرفته[2] که در حال حاضر اثر چندانی از آن باقی نمانده است. این بنا به «مسجد جامع عتقیق (قدیم)» شهرت دارد. مسجد جامع عتیق طبق تصریح تاریخ یزد دارای «کتابخانه و جماعتخانه[3] و غرفه‌های[4] نیکو» بوده است[5]. «جماعتخانه» دیگری در همان قرن توسط دختران فرامرزبن علی، به مجموعه مسجد جامع تحقیق افزوده شد[6] و دو «غرفه» نیز توسط امیرشمس الدین و امیر بلغدر به این مجموعه اضافه گردید[7].

اما مسجد جامع نو در سال 727 ق. و توسط سیدرکن الدین محمدبن قوام الدین محمدبن نظام (متوفی 732) بنا گردید که مسجد کنونی را تشکیل می دهد. او «صفه[8] و گنبد و مقصوره[9] و غرفه ها» را با استفاده از سنگ آجر و گچ بنا نهاد ولی عمرش کفایت نکرد و شرف الدین علی آن را تمام کرده، مناره مسجد را نیز ساخت[10].

در سال 777 ق. طبق نوشته تاریخ یزد، «درگاهی و جماعتخانه‌ای» به مسجد اضافه شد. این امر به دستور شاه یحیی بن مظفر و توسط مولانا ضیاء‌الدین محمدمعمار صورت گرفت. درگاه مذکور با استفاده از «خشت پخته» ساخته شده است[11].

سال 809 ق. الحاقات دیگری به مسجد صورت گرفت و آن کاشی صفحه و زیر گنبد و محراب مرمرین و پایاب[12] مسجد است که به همت خواجه جلال الدین محمد خوارزمی شروع و شاه نظام کرمانی آن را به اتمام رسانید[13].

ده سال بعد، شاه نظام پیش صفه[14] مسجد را با «کاشی تراشیده»[15]، زینت داد و کتیبه‌ای از صوره مبارکه انافتحنا بر آن الاحق کرد و چند خانه ویرانه اطراف مجسد را خریداری و به جماعتخانه مبدل نموده، درگاهی در جنب آن ساخت، همچنین کاروانسرای ریسمان فروشان را که روبه‌روی در بزرگ مسجد بود، داخل صحن مسجد نمود و حوض و چاه آبی نیز در مسجد احداث کرد[16].

الحاقات بعدی از آن بی‌بی فاطمه خاتون، همسیر امیر چخماق است که مسجد میر چخماق هم ساخته اوست. او در 836 ق. سطح مسجد را از سنگ مرمر فرش کرده، دو ستون چپ و راست گنبد را مزین به کاشی معرق[17] نمود. او منبر مسجد را نیز با آجر منقش تجدید کرد[18].

در دوره حکومت شاه طهماسب، آقا جمال الدین محمد، دو منار بر درگاه اصلی مسجد بنا کرد و قبه ای[19] نیز بالای قبه گنبد مقصوره ساخت[20].

در اواسط قرن سیزدهم و در دوره حکومت شاهزاده محمد ولی میرزا بر یزد، به همت او شبستانی[21] زمستانی، در طرف غرب مسجد احداث شد و اطراف صحن رواق[22]‌هایی بنا نهاد که همه از آجر و گچ است و صحن را نیز مورد تعمیر و مرمت قرار داد[23].

پس از این دوره تا احیاء مسجد توسط مرحوم وزیری، به نظر می رسد مسجد تقریباً به حال خود رها شده و توجه و رسیدگی لازم برای آن صورت نگرفته است.

مسجد جامع یزد، علاوه بر قدمت و فراز و نشیب هایی که در طول تاریخ خود داشته، از جنبه معماری نیز در خور توجه و بررسی بسیار است. از وجوه شاخص معماری این بنا، سردر و مناره های رفیع آن است که نمونه آن را در سرتاسر استان یزد، بلکه در بسیاری از نقاط ایران نمی توان یافت[24].

مناره های مسجد که به گفته پوپ از بلندترین مناره های ایران است،[25] با ارتفاع خیره کننده ای بر روی سردر ورودی قرار گرفته، این مناره ها شامل ساقه‌ای[26] بلند است که علاوه بر قسمت زیر گلدسته[27] بیش از یک سوم آن در بالای گلدسته امتداد یافته است. در پایین ساقه نقش «بسم الله» به صورت درشت بر زمینه کاشی معرق و در بالای آن عبارات «یا علی» و «یا محمد» به خط بنایی[28] در زمینه ای از آجرو کاشی به چشم می خورد. دو کتیبه شامل آیه «وان یکاد…»[29] به خط کوفی[30] و آیه اول سوره مبارکه اسراء به صورت درشت تر با خط ثلث[31] در زیر گلدسته نمایان است. در قسمت زیر نعلبکی[32] مناره، مقرنس[33] کار شده و در بالای نعلبکی نرده ای گرداگرد لبه آن می‌گردد. از مجموع هاین دو، گلدسته ساده ای پدید آمده است. ساقه بالای گلدسته زیر مزین به انواع کاشی کاری معرق و آجر و کاشی است که تا زیر تاج[34] مناره ادامه یافته است. تاج به صورت زیبایی مزین به خیاره[35] شده و در بالای آن توغی[36] قرار دارد.

سردر مسجد در ضلع شرقی واقع شده و بسیار رفیع است. به طور کلی در ایران قدیم (قبل از قرن نهم هجری) به درهای محل ورود به صحن بناهای مذهبی اهمیت زیادی می دادند[37]. سردر تقریباً به طور کامل مزین به کاشی است. تزئینات نمای بیرونی آن شامل نقول[38] و قاب بندی[39]های جرزهای[40] طرفین است. جز این، کتیبه ای در پیشانی[41] سیردر، بخشی از سوره مبارکه «فتح» و کتیبه ای دیگر که دور تا دور قوس پیش طاق[42] را فرا گرفته[43] سوره مبارکه جمعه را به طور کامل در بر دارد.

در کنه[44] پیش طاق مقرنس های زیبایی به چشم می خورد که با کاشی معرق تزیین شده است. در نیم دایره بالایی، اسماء خداوند در ترنج[45]هایی کار شده و در وسط مقرنس شمسه‌ای[46]، اسماء الله، محمد، علی، فاطمه، حسن، حسین شهید کربلا را نشان می دهد. در پیشانی درگاه کتیبه ای به خط ثلث عبارتی عربی را در بر دارد که در سال 819 توسط شاه نظام کرمانی تهیه شده و اشاره به ایجاد بنا در عصر حکومت «شاهرخ بها در خان» دارد و در قسمت پایین هم طاقنمایی[47] به چشم می خورد که درگاه ورودی در آن قرار گرفته است.

پایا دو پولو که گویی مسحور تزئینات کاشی و گچبری مسجد شده، کتیبه های کاشی بنا را دارای ظرافتی کم نظیر معرفی می کند[48].

در دو لنگه مسجد[49]، چوبی و آلت سازی[50] شده است و از آثار قرن هشتم هجری[51] می باشد. در بالا و طرفین در زنجیری آویخته است که می تواند کاربردهایی داشته باشد. رعایت اصل افتادگی و تواضع در هنگام ورود به مسجد، دخیل بستن یا حتی تمسک مجرمین برای رفع مجازات[52].

دهلیز[53] مسجد، چهار گوش و دارای دیوارهای گچی و سقفی گنبدی با تزئینات آجر و کاشی است[54]، که در سال 777 توسط شمس الدین محمد برپا شده است[55]. بر دیوارهای دهلیز چند لوحه سنگی نصب است که شامل وقف نامه و فرمان حکام وقت می باشد. با کمی دقت در می یابیم، مسجد جامع درهر شهر و آبادی و مخصوصاً دهلیز آن- که اولین فضای سرپوشیده پس از ورود به مسجد است، در قدیم بهترین فضا و وسیله برای اطلاع رسانی به مردم شهر بوده، چرا که مردم هر روز یا حداقل هفته‌ای یک بار، گذرشان به این مکان می افتاده است.

اولین لوحه که به خط نسخ کنده شده و برطرف راست نصب است[56]، شامل وقف نامه‌ای است به این مضمون:

«وقف موبد نمود این سلطان محمود حاجی افضل، تمامی مجاری بیست و چهار جره[57] میاه قنات ابر نوآباد و چهارده جره و نیم میاه قنوات مریاباد حومه یزد بر بقعه معینه متصله به مسجد جامع کبیر یزد که مقبره او، و اولاد اوست که مال الاجاره آن را بعد از وضع مالوجهات و وجوهات دیوانی همه ساله مبلغ سه هزار دینار صرف روشنایی آن نمایند و هر سه روز مبلغ دیوست دینار به شخصی که عالم به قراءات قرآن باشد دهند که یک ختم کلام الله به جهت واقف در مقبره او قراءت نماید و هر ساله مبلغ دو هزار و چهارصد دینار در شب برات و رغایب و شب قتل و شب بیست و یکم ماه مبارک رمضان حلوا صرف فقرا نمایند. و تتمه مال الاجاره در روز عید غدیر به طلبه علوم دینی از قرار نفری یکصد دینار تسلیم نمایند ولله تعالی صبور و مباشرین موقوفات دخل و تصرف نکنند. خلاف کننده به لعنت خالق و الخلایق گرفتار باد. تحریراً می شهر محرم 1121 در قطعه سنگ الحاقی زیر با خط درشت تر «تولیت آن را اولاً به نفس خود مفوض نمود و بعد از خود به ولد حلبی خود و بعد به اولاد او و به اولاد هر یک که ارشد و اتقی باشند الی انقراض العالم».

لوحه سنگی دیگری مربوط به عصر صفوی و وزارت میرزامحمدمحسن بر یزد که در سال 1115 نفر شده بر طرف راست دهلیز نصب است[58] . مضمون این لوح رفع مزاحمت و تعدی فرماندهان و سپاهیان به مردم دارالعباده یزد، می باشد.

لوحه دیگر مربوط به سال 1047 ق. و شامل دلج.یی و استمالت شاه صفوی از مردم یزد به مناسبت تعرض طبقات مختلف و دریافت وجوه اضافه از این مردم این دیار است[59].

لوحه سنگی دیگری که بر طرف چپ دهلیز نصب است[60]، مربوط به سال 1046 ق. است که در آن شاه صفی صفوی، کلیه مالیات های ماخوذه از مردم را تخفیف داده است.

یک لوحه دیگر نیز برطرف چپ نصب شده[61] که شامل حاشیه و متن است و به سال 875 ق. مربوط می شود. در این لوحه، سلطان حسن بهادر، رسوم بدعتی که در یزد مرسوم بوده را برداشته است.

لوحه بعد که آن هم دارای حاشیه و متن می باشد مربوط به سال 1022 ق. است[62]. که درآن هم حکومت وقت، وجوهات و مالیات دریافتی از مردم را تخفیف داده است. از جمله این مالیات ها «وجوه تفنگچی» است.

یک قطعه دیگر لوح سنگی که در حاشیه ای از کاشی معرق قرار گرفته[63] و با قطعه‌ای شیشه پوشانده شده، صلوات دوازده امام را در بردارد. اسامی دوازده امام در متن وسط داخل دایره هایی به هم پیوسته و نامشخص تهیه کننده آن و سال 777 ق. در حاشیه پایین به چشم می خورد.

در طرف چپ دهلیز، شبستان نه چندان بزرگ قرار دارد[64] که در سال 777 به دستور شاه یحیی پادشاه آل مظفر ساخته شده[65] و دارای محرابی است با تزئینات مقرنس و هشت قطعه کاشی در داخل آن. در بالای محراب جهت تامین روشنایی از شبکه آجری استفاده شده و دیوارهای شبستان مزین به ازاده[66] است. پوشش این شبستان به کمک طاق و تویزه[67]صورت گرفته و نمای داخلی به طور کلی با گچ سفید شده است.

قبل از ورود به میانسرای[68] مسجد به یکی از شبستان های تابستانی[69] بر می خوریم که شامل یک ردیف چشمه طاق[70] در ظع شرقی است. این شبستان از داخل با گچ سفید شده و از راه کوتاهی حدود 20 سانتی متر از سنگ، پایین دیوارها و ستون ها را زینت داده است. نمونه آن را در دو ضلع غربی و شمالی نیز شاهد هستیم[71]. بیرونی رواق های مسجد آجری و ساده است، تنها در رخبام[72] مزین به هره[73] می باشد[74].

ویژگی مشترکی که در تمام طاق های مسجد به چشم می خورد، جناغی[75] بودن آن است که یادآور معماری ایرانی است.

در پشت رواق های غربی مجسد، شبستانی وسیع با 48 ستون قرار دارد که توسط شاهزاده محمدولی میرزا در سال 1240 ق. ساخته شده[76] و به شبستان «شاهزاده» شهرت دارد.


دانلود فایل بررسی و اثبات واقع گرایی کمال الدین بهزاد در نمایش معماری مساجد

نگارگری یکی از هنرهای درخشان ایرانیان در دوره اسلامی است نگاره‌های ایران منابعی هستند که ویژگی های انسانی، اجتماعی و هنرهای ادوار مختلف را از خود بازتاب می دهند و محققان و پژوهشگران می توانند با مطالعه و مراقه در آنها به تشخیص، تبیین و تفسیر این ویژگی ها بپردازند و به کمک داده ها و اطلاعات مکتسب کمبود اطلاعاتی در زمینه های مذکور را جبران نمایند
دسته بندی هنر و گرافیک
فرمت فایل doc
حجم فایل 26 کیلو بایت
تعداد صفحات فایل 44
بررسی و اثبات واقع گرایی کمال الدین بهزاد در نمایش معماری مساجد

فروشنده فایل

کد کاربری 8044

مقدمه:

نگارگری یکی از هنرهای درخشان ایرانیان در دوره اسلامی است. نگاره‌های ایران منابعی هستند که ویژگی های انسانی، اجتماعی و هنرهای ادوار مختلف را از خود بازتاب می دهند و محققان و پژوهشگران می توانند با مطالعه و مراقه در آنها به تشخیص، تبیین و تفسیر این ویژگی ها بپردازند و به کمک داده ها و اطلاعات مکتسب کمبود اطلاعاتی در زمینه های مذکور را جبران نمایند.

یکی از ویژگی های هنری که در این نگاره ها بازتاب یافته، معماری اسلامی ایران است، نگارگران ادوار مختلف اسلامی ایران- از دوره های سلجوقی تا دوره قاجار در آثار متنوع خود، انواع بناها را به تصویر کشیده اند. نگارنده معتقد است با مطالعه و بررسی بناهای منقوش و تجزیه و تحلیل عناصر تشکیل دهنده آنها (عناصر ساختاری و تزئینی) می توان به نتایجی سودمند در رابطه با معماری هر دوره از ادوار اسلامی رسید. برای مثال می توان به نگاره‌ای از دوره تیموری اشاره نمود که فضای درونی یک حمام را نشان می دهد. اهمیت این نگاره زمانی آشکار می شود که بدانیم در میان انواع بناهایی که از این دوره باقی مانده اند، هیچ حمام پا برجایی شناسائی نشده است و محققان هنر معماری تیموری در مطالعات و بررسی های خود تنها به بقایای ناچیز و مختصر سه دستگاه حمام این دوره استناد می کنند. پر واضح است اگر به این نگاره به عنوان مدرک معتبر و مستند نگریسته شود و داده های استخراج شده از آن با داده‌ها و اطلاعات بقایای حمام های این دوره ترکیب و تلفیق گردد، نتایج سودمند و مفید فائده حاصل خواهد شد.

اما متاسفانه تا کنون به این مدارک مهم بهای چندانی داده نشده و در جریان مطالعات و بررسی معماری ادوار مختلف اسلامی، جایگاه شایسته‌ا‌ی حتی به عنوان منابع اطلاعاتی مکمل برای آنها در نظر گرفته نشده است.

این بی توجهی یا دست کم، کم توجهی، عمدتاص ریشه در نوع نگرش محققان غربی هنر اسلامی ایران داشته و متاسفانه در نوع تفکر محققان و پژوهشگران ایرانی نیز ریسه دوانده است. در نظر اغلب محققان غربی، نگارگران ایران همچون دوستان صوفی خود در تلاش بوده اند تا به خاک زمینی تجلی «باغ ملکوتی» بخشند. آنان در پی آن نبودند که جهان مادی عادی را آنگونه که به حواس می آمد با همه ناهماهنگی‌ها، درشتی ها و تصادفات نامطبوع آن مجسم کنند. (بورکهارت، ت 13ص44)

به عقیده این محققان “اگر نگارگری به نقاشی کردن واقعیت مشهود بپردازد، تنها با بذله سرایی سست مایه که هدفی چنین نابخردانه را پیش روی نگارگر می گذارد همراه و همقدم شده است”. (کورکیان، م. وسیکر، پ. 13، ص2)

و متاسفانه این پژوهشگران حکم کلی خود در مورد نگارگری ایران را با این جمله که «نقاشان ایران، هیچگاه، ممتد رسیدن به واقع گرایی (رئالیسم) را ندارند.» (بینیون، ل. و دیگران. 13 ص25)، صادر کرده اند و با صدور همین حکم کلی راه را بر مطالعات آتی که به نوعی ریشه در واقع گرایی نگارگری ایران دارد، بسته و یا لااقل بسیار تنگ و باریک کرده اند.

اما به اعتقاد نگارنده بر این نگرش و طرز تفکر محققان غربی هیچ خورده و انتقادی وارد نیست. چرا که تفسیر این گونه نگاره‌های ایران دقیقاً باب طبع روشنفکران فرامدرن غربی است. آنها که از فردگرایی جامعه مدرن خود رنج می برند و در چنبره تکنولوژی دچار از خود بیگانگی شده اند، بهشت گمشده را در معنویت های فراموش شده جامعه ماقبل مدرن سراغ می گیرند. از این منظور، بدویت نگاره‌های ایران و عرفان گرایی و صوفی گری نگارگران برای متفکران و محققان غربی ذره‌ای از آن بهشت گمشده به حساب می آید. آنها در مناسبات ما قبل مدرن به دنبال تصویری مثالی و عارفانه از انسان شرقی هستند و کاری با رنج‌ها، مشکلات و دغدغه‌های زمینی او ندارند. بنابراین نبایستی بر نگرش و رویکرد این چنین آنها بر نگاره های ایران خوده و ایراد بگیریم. بیشترین انتقاد متوجه محققان و اندیشمندان شرقی است که احکام صادر شده از دنیای غرب را ملکه ذهن خویش کرده اند و درون همین نظام فکری وارد شده از غرب حرکت می کنند.

اینان نیز به گونه ای دیگر بر احکام صادر شده غربیان مهر تایید می زنند. هر چند در ظاهر تفاوتی بین دیدگاه‌های آنها و محققان غربی وجود دارد اما علی رغم این تفاوت ظاهری، نتیجه یکی است: «فضای مینیاتور فضای عالم مثال است». (نصر، ح. 13. ص16)

درست است که برخی از نگاره ها به دلیل موضوع های تمثیلی خود، از ذهنیت «به جرات می توان گفت که هنرمندان اسلامی با تاکید بر اصل عدم رعایت واقع گر این به محتوای غنی از لابه‌لای مضامین مورد نظر دست یافته‌اند». (کاشفی، ج. 13 ص46)

نگارگر ریشه گرفته اند. اما اولاً همه نگاره‌های ایران که به بستر تمثیل ایجاد نشده‌اند. نگاره های فراوانی وجود دارد که رویدادهای زمینی چون جنگ، احداث بنا و… را تصویر می کنند. ثانیاً با تجزیه و تحلیل برخی از همین نگاره‌های تمثیلی نیز می توان به اثبات واقع گرایی نگارگر پرداخت.

نگارنده در این پژوهش کوشیده است که واقع گرایی یکی از تاثیر گذارترین نگارگران ایران، یعنی کمال الدین بهزاد را در نمایش معماری مساجد به اثبات رساند. می توان با استفاده از نتایج این تحقیق و منابع و اطلاعات دیگر معماری تیموریان را بیش از پیش شناخت. انتخاب شدن نگاره‌های بهزاد نیز به این دلیل است: همانطور که می دانیم دوره بهزاد عصر طلایی نگارگری بود. (بینیون، ن. و دیگران. 132. ص 226)

از این عصر طلایی نگاره های بسیاری باقی مانده که تاثیر اندیشه و قلم بهزاد در فرآیند آفرینش آنها انکار ناشدنی است.

کمال الدین بهزاد از معدود نگارگرانی بود که همه نوع بنا را در نگاره های خود به نقش در آورده است. از جمله مسجد که فضایی قدسی و آسمانی است و بررسی مساجد در نگاره های وی ما را در شناخت بشیتر فضای هنری آن دوره، معماری و روش ترسیم یاری می کند.

از سوی دیگر بعضی پژوهشگران و معتقدند که بهزاد نقاش فرسک بوده و فقط گاهگاهی به مصور کردن کتاب می پرداخته است. (همان ص 244)

بصورت دوستی این عقیده می‌توان به تبیین رابطه‌ای بین بهزاد، نگارگری و معماری پرداخت. رابطه ای که مسلماً در روند تأثیر پذیری بهزاد از نیاهای واقعی اطراف در خلق بناهای منقوش، نقش به سزائی داشته است.

برخلاف اغلب محققان هنر نگارگری ایران، تعداد اندکی نیز معتقدتذ هنگامی که بیننده به نگاره های بهزاد نگاه می‌کند، دیگر با دنیای ابری و پیچیده مواجه نیست بلکه با دنیای واقعی رو به روست که به طور موقت با وقایع خاص خود در دو زمان برپا شده است. (ص 164 از کتاب دوازده رخ)

تاریخچه مختصر دورة تیموری

تیمور فرزند امیر ترغای در سال 736 هـ.ق در شهرکش (در جنوب سمرقند) متولد شد و ایام جوانی را در میان طایفة براساس به سپر برد تا این که در دستگاه امیرحاجی برلاس جای یافت.

در سال 762 که تغلقخ آن به ماوراء النهر لشکر کشید، تیمور همراه امیرحاجی برلاس به خراسان گریخت.

اما پس از مدتی به ماوراء النهر لشکر کشید و خان کاشغد حکومت شهرکش را به او واگذار کرد. پس از آن که تیمور با خواهار امیرحسین که قسمتی از خراسان و ماوراء النهر در تصرف داشت ازدواج نمود، ملقب به گورکان (داماد) شد.

پس از مدتی همکاری بین امیر تیمور و امیرحسین، سرانجام بین آنها خصومت به وجود آمد و امیرتیمور پس از کشاکش های چندی بر امیرحسین غلبه کرد. سپس در همان سال وارد سمرقند شد و قوریلتایی تشکیل داد و به ظاهر به نیابت از سوی یکی از شاهزادگان اولوس جغتای قدرت ار به دست گرفت و به توسعه قلمرو خود پرداخت. در سال 782 هـ.ق سپاهی به سردارای فرزند ش میرالشاه، روانة خراسان کرد و خود در پی آن سپاه به ایران یورش آورد و پس از جنگ های متعدد، تمامی نواحی خراسان، سیستان و افغانستان را به تصرف خود درآورد.

در سال 788 هـ.ق یورشی سر ساله به منظور فتح نواحی فارس، عراق در عجم، آذربایجان به سوی اصفهان حرکت کرد و علی رغم ایستادگی مردم، اصفهان را فتح نمود. در سال 794 هـ.ق سیقو به طرح یورش دیگری به ایران پرداخت. دو از طریق سلطانیه به گرجستان رفته و برای برا دوم تفلیس را متصرف شد. پس از آن سفری طولانی در پیش گرفت و از سمت جنوب به بغذداد رفت و بعداً‌متوجه شرق شده، وارد لرستان و خوزستان گردید. اوتادین تاریخ توانسته بود تعدادی از سلسله های کوچک را از تخت به زیر بکشد. از جمله «آن کرت» در هرات و «آل مظفر» در فارس و کرمان.

تا سال 805 هـ.ق سرزمین های زیریوغ تیمور گسترش یافته بود. این سرزمین ها از مشرق با امپراطوری چین و از مغرب با اروپا همسایه بودند. پس از فروکش شعله های جنگ تیمور شروع به ایجاد روابط سیاسی با کشورهای همسایه نمود. درست در همین دوران است «روی گنذالز» رئیس تشریفات دربار فرمانروایی کاستیل و لئون وارد سرمزین های تحت سلطة تیمور شد.

کلاویخو که مردی تیزبین و نکته سنج بود، مشاهدات خود را در سفرنامه ا توصیف نمود. کلاویخو در سال 807 هـ.ق به سمرقند رسید. «در این هنگام تیمور دوران سخت پیری خویش را می گذراند. کلاویخو شرح می‌دهد که «چشمان او خوب نمی دید و از فرط پیری پلک هایش فرو افتاده بود.» (گلمبک، ل.و ویلبر، د. ؟ 13 ص 34 سرانجام این امیر مقتدر در جریان لشکرکشی یه سمت چین در شهر اقرار در نتیجة‌ بیماری در گذشت.

در دوره تیمور (771ـ807 هـ.ق) سمرقند ـ پایتخت او ـ تجلی گاه هنر معماری ایران و سایر بلاد مفتوحه بود. معماری ایران در آن شره با هنر های دیگر سرزمین‌های اسلامی درآمیخت و از خود شاهکارهایی باشوه و مجلل به یادگار گذاشت.

مطالعات نشان م دهد که تیمور به دنبال نوعی مشروعیت بخشی به حکومت خود از طریق فرمولی بود که او را همچون وارثی برای چنگیزخان وظیفة بغداد معرفی کند. کتیبه هایی که در نقاط برجستْة بناها چون ایوان ها و مناره ها کار گذاشته شده بودند، از یک طرف اشاره به دودمان مغولی تیمور داشتند و از طرف دیگر او را چون نگهدارندة دین به مردم می شناسانند.

معماری با ابعاد احساس برانگیز، وفور کاشی های درخشان و استحکام اشکال هندسی خود می توانست تأثیر گذارترین وسیله برای این ایدئولوژی محسوب شود. (کلاویخو، ر.گ. ؟3) ص 31) شاید بتوان دستور ساخت بناهای رفیع و باشکوه چون مسجد بی بی خانم و گور امیر را برآمده از درون همین ایدئولوژی دانست. او حتی در سخت ترین شرایط روحی و جسمی دست از این تفکر جاه طلبانه‌اش برنداشت. کلاویخو که در این آخرین سال های حیات تیمور و به خدمت او رسیده بود، در این باره می نویسد: «تیمور با آن که نمی توانست برزین بنشیند. باز بر تخت روان، همواره به ساختمان ها ی نوبنیاد سرکشی می‌کرد.»

(همان ص 301) . پس از مرگ تیمور در سال807 هـ.ق ، درگیری ها و کشمکش‌های فراوانی بین پسران و نوادگان او در گرفت. پیرمحمد و سلطان خلیل از یک سو در اندیشة تاج پادشاهی او بودند و از سوی دیگر شاهرخ پسر بزرگ تیمور مترصد تکیه زدن بر تخت پادشاهی بود.

شاهرخ، سرانجام به پیروزی رسیده و در سال 812 هـ.ق با سپاهیان خود وارد سمرقند شد و مقام خود را به عنوان جانشین قانونی تیمور تثبیت نمود. او که سالها در هرات می زیست و بر خراسان بزرگ حکومت داشت، مرکز قدرت و فرهنگ را از سمرقند به هرات منتقل نمود.

در دورة حکومت چهل و سه سالة این پادشاه، کشور از آرامش و رفاه ملموسی برخوردار شد. او به علما و شعرا بسیار توجه داشت و پایتختش ـ هرات ـ در این زمان از مهمترین مراکز علمی و ادبی و هنری کشور گردید. وی که تحت تأثیر سنت‌های پادشاهی ایران رشد کرده بود، شعر می گفت و دارای خطی خوش بود. کتابخانه ای به فرمان او در هرات بنا گردید که مرکز اجتماع علما، ادبا، خطاطان و نقاشان بود.

با آن که دلمشغولی شاهرخ علم و کتاب بود، در شهر هرات ساختمان های و عمارات متعددی ساخت. وی پس از تحکیم موقعیت سیاسی خود، «دست به مرمت ارگ و حصار شهر هرات و ساخت مدرسه و خانقاه در سمت مشرق ارگ زد.» (گلمبک، ل.و ویلبر، د. ؟ 13 ص 57)

دو شادوش شاهرخ، همسرش گوهرشاد آغا که از تمکن مالی خوبی برخوردار بود ـ با حمایت های مادی خود، در آبادانی شهرها بویژه دو شهر هرات و مشهد سهم بسزایی داشت.

اما هدفی که از معماری برای شاهرخ مترتب بود از اهداف موردنظر تیمور تفاوت داشت. ساختمان های تیمور، تصاویری تبلیغاتی از دنیای فاتح ارائه می دادند، اما بناهای شارهخ، او را چون یک حامی که در قوانین اسلامی و سنت پادشاهی ایران وجود داشت، معرفی می کردند.

با این تحول در ایده ها، تغییراتی در شرایط فرهنگی بوجود آمد که منتج به ظهور دوبارة هنر کتاب سازی گردید. شاهرخ جایگاه خود را در تاریخ، نه از طریق برپا‌کردن یادمان های آجری ـ همچون تیمور ـ بلکه به وسیله دوباره نویسی تاریخ بیمه نمود. (گلمبک، ل. ؟ 19 ص 8)

با سینغر نیز همچون پدرش ـ شاهرخ ـ به مجالست با ارباب علم و هنر راغب بود و آنان را گرامی می داشت. در سایة توجه او خوشنویسان، مورخان ، نگارگران و مجلدان در کار خود ترقی شایان نمودند. با سینغر در خطاطی مهارت داشت. اوراق قرآن بزرگی که به خط اوست امروز در دست می‌باشد.

میرزالغ بیک پسر دیگر شاهرخ، پس از مرگ او به تخت سلطنت نشست. او به ریاضیات و نجوم علاقة فراوان داشت و درباریه وی در سمرقند محل آمد و شد اهل ادب و هنر و علمای ریاضی و نجوم ماند غیاث الدین جمشید کاشانی بود. وی در سمرقند مدرسه ای نیز بنا کرد.

پس از کشته شدن الغ بیک به دست فرزندش، دورة سه سالة حکومت او پایان یافت. پس از وی دورة هرج و مرج و حکومت های کوتاه مدت سلاطین تیموری فرا رسید.

پس از مرگ الغ بیگ،‌ابوسیعدی بهادرخان درسال 855 هـ.ق به تخت پادشاهی تکیه زد. اما در دورة کوتاه مدت پادشاهی، او قلمرو تیموریان از دو سو مورد
تاخت و تاز قرار گرفت: ترکمانان آق قویونلو هرات را به زیر سم اسبان خویش گرفتند و ازبکان شیبانی به سمرقند حمله کردند.

اوزون حسن آق قویونلو و محمد شیبانی از بک با درک این موقعیت که نوادگان تیمور بر اثر درگیری ها و کشاکش های خانوادگی روز به روز ضعیف تر می شوند، هراز گاهی به سرزمین های تیموری حمله می کردند.

در سال 875 هـ.ق پس از جدایی که بین یادگار محمد حاکم هرات و اوزون حسن، صورت گرفت، برای مدت کوتاهی، هرات از دست یادگار محمد خارج شد. اما سرانجام سلطان حسین با یقراء یکی از اعقاب عمرشیخ پسر دیگر تیمور شهر هرات را تصرف کرده با یادگار محمد را مغلوب و معدوم ساخت و بدین ترتیب به حکمرانی دودمان شاهرخ خاتمه داد.